صلح طلبی بهائیت از زبان اسحاق هرتزوگ
تعریف و تمجید دو طرفه دو جریان خودخواه بهائیت و صهیونیست از یکدیگر، که سوابق خشونت و ارتکاب اعمال تروریستی دارند و آرمان سلطه گری را دنبال می کنند، معرّف باطن و ماهیت هردو است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رئیس رژیم صهیونیستی اسحاق هرتزوگ به مناسبت صدمین سالمرگ دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، وجود اماکن مذهبی و تشکیلات رهبری بهائیت در اسرائیل را موجب افتخار خود دانست و از دوستی قدیمی خود و پدرش (رئیس اسبق اسرائیل) با بهائیت سخن گفت!
هرتزوگ در پیامی تصویری با اشاره به الگو بودن بهائیت در صلح، این فرقه را پیام آور برابری، وحدت عدالت خواند: «به عنوان رئیس جمهور اسرائیل، این را یک افتخار می دانم که مرکز جهانی بهائی و مقبره عبدالبهاء و پدرش بهاءالله در عکا و حیفا واقع شده است. جایی که میلیون ها نفر از پیروانش، از پیام های صلح و بردباری آن ها الهام می گیرند... پیام هایی که علاوه بر تأکید روی ارزش برابری و عدالت بهائیت از ادیان، باورهای مردمی است که همگی در اینجا ساکن هستند... در صد سالگی فوت عبدالبهاء، امیدواریم که یاد و خاطر او موجب برکت برای ما شود و حکمت و تعالیم او باعث ایجاد راحتی و آسایش برای دنیایی که نیاز بسیار به شفا دارد شود و کمک کند که انسانیت به چشم انداز صلح و وحدت خود نزدیک شود....»[1]
اما در پاسخ به تمجید رئیس رژیم صهیونیستی از بهائیت می گوییم:
اولاً: چندان تعجبی ندارد که دو فرقه بهائی و صهیونیست که هردو سابقه خشونت و وحشی گری دارند و در بقاء، نفوذ و حتی به وجود آمدن یکدیگر نقش داشته و دارند[2] از یکدیگر تعریف و تمجید کنند و به نداشته هایشان افتخار کنند. به عبارتی به روباه گویند شاهدت کیست، بگفتا دُمم!
چگونه بهائیت می تواند نماد صلح و وحدت باشد در حالی که پیامبرخوانده آن پیروانش را به برخورد آتشین با مخالفینش فرا خوانده [3] و اسلاف بهائی در زمان قدرت داشتن، سه جنگ برای تصاحب قدرت به راه انداختهاند؟![4] فرقهای که سابقه ارتکاب اعمال تروریستی در ایران و عراق داشته و حتی در دوران تبعید هم دست از خشونت طلبی نسبت به نزدیکانش برنداشته است![5] چگونه فرقهای ساختگی که پیامبرخوانده آن فلسفه رسالت شیطانی خود را در ستیز با مخالفینش معرفی کرده، میتواند منادی صلح باشد؟![6] اینک این فرقه برای رژیم آپارتاید و کودک کش صهیونیستی که خوی وحشی گری اش شهره آفاق است، نماد صلح، وحدت و عدالت می شود!
ثانیاً: یکى از بهترین معیارهاى واقعى شناخت افراد و جریان ها، دوستان آن ها هستند؛ چون انسان به کسانى روى مى آورد که از نظر باطنى و شاکله درونى با آنان همسو و شباهت داشته باشد. کبوتر با کبوتر باز با باز، کند هم جنس با هم جنس، پرواز یا به فرموده امیرمؤمنان على (علیه السلام): «کلّ امرء یمیل إلى مثله [7]؛ هر شخصى به سوى همانند خود تمایل پیدا مى کند.» یا آنجا که سلمان محمدى از قول پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نقل مى کند: «لاتحکموا على رجل بشىء حتى تنظروا الى من یصاحب، فانّما یعرف الرّجل باشکاله و اقرانه و ینسب الى اصحابه و اخوانه [8]؛ درباره کسى قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر بیفکنید، چرا که انسان بوسیله یاران و دوستانش شناخته مىشود و به یاران و برادرانش منسوب مى گردد.» به قول معروف: تو اول بگو با کیان زیستى، پس آنکه بگویم که تو کیستى.
با این حال، تعریف و تمجید دو طرفه دو جریان خودخواه بهائیت و صهیونیست از یکدیگر، که سوابق خشونت و ارتکاب اعمال تروریستی دارند و آرمان سلطه گری را دنبال می کنند، معرّف باطن و ماهیت هردو است. دو جریانی که به وسیله یکدیگر بهتر شناخته می شوند.
پینوشت:
[1]. سایت فرقه نیوز، تیتر خبر: رئیس جمهور رژیم صهیونیستی: افتخار می کنم که مرکز جهانی بهائی در اسرائیل واقع شده است، کد خبر: ۱۷۷۲۲، تاریخ انتشار: 5/2/1401.
[2]. جهت مطالعه بیشتر، بنگرید به مقاله: دلّالی بهائیان در خرید زمین برای یهودیان!
[3]. «كُن كَشُعلة النّار لِأعدائی و كوثر البقاء لِأحبّائی؛ بردشمنانم مانند شعلهی آتش باش و برای دوستانم كوثر بقا»: حسینعلی نوری، ادعیه حضرت محبوب، مصر: بینا، 1339 ق، ص 196.
[4]. سه جنگ داخلی نیز بر پا کردند که عبارتاند از: جنگ قلعه طبرسی (1265 ه.ق)، جنگ نیریز (1266 ه.ق) و جنگ زنجان (1266 و 1267 ه.ق): اشراق خاوری، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی): به فصلهای حوادث مازندران، حوادث نیریز و حوادث زنجان مراجعه نمایید.
[5]. چنان که در کتاب مائده آسمانی، در خصوص وقایع ایام تبعید اسلاف بهائی میخوانیم: «جمیع مُلوک (حاکمان) الیوم (امروزه)، این طایفه را اهل فساد میدانند؛ چه که فی الحقیقه در اَوایل، اعمالی از این طایفه ظاهر، که فرایض ایمان مرتعد (به لرزه در میآمد)، در اموال ناس (مردم)، مِن غیر اِذن (بدون اجازه) تصرف مینمودند و نهب (چپاول) و غارت و سفک دماء (ریختن خون) را از اعمال حسنه (نیکو) میشمردند»: اشراق خاوری، مائده آسمانی، ج 7، ص 138.
[6]. «قد جعله الله نوراً للموحّدین و ناراً للمشرکین؛ خداوند او (یعنی بهاءالله) را نوری برای موحدین (بهاییان) و آتشی برای مشرکین (منکرین بهاییت) قرار داده است»: حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، ج 2، لوح 74، ص 372.
[7]. عبدالواحد آمدى، غررالحکم، (دانشگاه تهران)، ج 2، ص 545، ش 38.
[8]. شیخ عباس قمى، سفینة البحار، مکتبة السنایى، ج 2، ص 27.
افزودن نظر جدید