امیرکبیر و مقابله با علیمحمد باب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روز 20 دیماه سال 1230 هجری قمری، میرزا محمدتقی فراهانی ملقب به امیرکبیر، به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسید. اميرکبیر لياقت و ميهنپرستی خود را در امور اجتماعی، اقتصادی، سياسی و نظامی آشكار كرد و در اين موارد اصلاحات زيربنايی انجام داد که از جمله مهمترین اقدامات فرهنگی وی، تأسيس دارالفنون به منظور آموزش جوانان مستعد ايرانی و انتشار روزنامه وقايع اتفاقيّه میباشد. یکی از مهمترین خدمات بی شمار امیرکبیر، که از خدمات ویژه محسوب میشد، سرکوب و دفع فتنه بابیان در اوایل دوران سلطنت ناصرالدین شاه بود. برای روشن شدن بحث، لازم است در مورد علیمحمد شیرازی نگاهی گذرا داشته باشیم.
علیمحمد شیرازی ادعاهای مختلفی کرد. ابتدا ادعای بابیّت کرده و خود را نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکند[1] سپس ادعای مهدویت و امامت کرده و خود را قائم موعود میخواند[2] و پس از آن ادعای نبوت، رسالت و مظهريت خود را مطرح میکند.[3] وی در فاصله زمانی کمتر از دو سال از بابیت امام دوازدهم به الوهیت و حتی خدای قابل دیدن میرسد و پس از ادعای نبوت و رسالت، ادعای الوهیت و خدایی میکند.[4]
وی در آثار خود، پیروانش را به جنگ و قتل مخالفین خود (که آنها را کافر میداند) ترغیب و تشویق میکند تا جائیکه نویسندگان و مبلغان بهائی به خشونت و شدّت برخورد در عبارات باب معترف هستند: «حکم جهاد با کفّار و تأکید در شدّت رفتار با آنان در کتاب قیّوم الاسماء (تفسیر سوره یوسف) کرارا و مراراً از قلم اعلی نازل و کمتر سورهای است که در این کتاب مبارک شامل این حکم نباشد. و در کتاب بیان مبارک نیز حکم ضرب رقاب (زدن گردنها) و نجاست احزاب و اخراج کفّار از قطع خمس و... و ... نازل گردیده ...».[5]
باب با تحریک پیروانش، سبب ایجاد آشوب و بلوا در کشور شد که در این ماجرا خون مردم بیگناه نیز بر زمین ریخته شد. بابیها حتی ملا محمد تقی قزوینی -که بعداً به شهید ثالث ملقب گردید- را به جهت مخالفت او با باب در هنگام نماز به قتل رساندند.[6] و همین طور سه جنگ داخلی نیز بر پا کردند که عبارتاند از: جنگ قلعه طبرسی (1265 ه.ق)، جنگ نیریز (1266 ه.ق) و جنگ زنجان (1266 و 1267 ه.ق). [7]
با وجود این جنگهای مختلف، ضرر و زیانهای زیادی بر کشور وارد شد و باعث افزایش مشکلات اقتصادی و سیاسی در کشور گردید. به همین دلیل امیر کبیر تصمیم گرفت تا عامل اصلی این جریانها را که علیمحمد باب بود، از میان بردارد. ابتدا او را زندانی کرد اما از آنجا که این آشوبها آرام نگرفت نهایتاً چاره را در اعدام باب دید. در این باره شوقی افندی مینویسد: «... [میرزا تقی خان امیرکبیر] برای نیل به این مقصود معتقد گردید که در مقام اوّل باید به انعدام نفسی که مؤسس این نهضت و محرّک این قیام و رستاخیز است مبادرت ورزد تا این فتنه خاموش گردد و این سیل بنیان کن از جریان و سریان بازماند.»[8] و همچنین در تاریخ حقایق اخبار ناصری چنین آمده: «چون فتنه بابیه به مرتبهی کمال و در امور ممالک محروسه نهایت اختلال بهم رسید جمعی کثیر از عوام رعیت و چاکران دولت ضایع و تلف گردید. کارگزاران درگاه را افناءِ (نابودی) میرزا علیمحمد، لازم و واجب آمد ...» [9]
این امر باعث شد تا بابیان کینه و عداوت خاصی از امیرکبیر، به دل گرفتند. فاضل مازندرانی در اين باره مينويسد: «ميرزا تقی خان و ناصرالدين شاه و سعيدالعلماء بارفروشی، نزد طايفه بابيه در درجه اولی از نفرت و لعن قرار داشته رجعت اعدا و قاتلين ائمه هدی به شمار آمدند.»[10]
پینوشت:
[1]. ر.ک: محمّدعلی فیضی، حضرت نقطه اولی، لانگنهاین آلمان غربی: موسسهی ملی مطبوعات امری، 143 بدیع، ص 156.
[2]. ر.ک: همان، ص 286.
[3]. ر.ک: سید علی محمد باب ، بیان عربی، بیجا: بینا، بیتا ، ص 3.
[4]. ر.ک: ابوالفضل گلپایگانی ، الفرائد، آلمان: چاپ موسسهی ملی مطبوعات امری ، 158 بدیع ، ص 402.
[5]. عبدالحمید اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، 128 بدیع، ص 272 و 273. تفسیر سوره یوسف، اولین کتاب باب است که آن را به ملا حسین بشرویی ارائه کرد. در واقع این کتاب بیان کنندهی اولین ادعاهای باب است.
[6]. ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، بیجا: بینا، بیتا، ص 267 و 270.
[7]. ر.ک: عبدالحمید اشراق خاوری، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی): به فصلهای حوادث مازندران، حوادث نیریز و حوادث زنجان مراجعه نمایید.
[8]. شوقی ربّانی، قرن بدیع، ترجمهی نصرت الله مودّت، کانادا: موسسهی معارف بهائی به لسان فارسی، 149 بدیع، ص 132.
[9]. محمّدجعفر خورموجی، تاریخ قاجار (حقایق الاخبار ناصری)، نسخه الکترونیکی، ص 75.
[10]. میرزا اسدالله فاضل مازندرانی، تاریخ ظهورالحق، نسخه الکترونیکی، ص212.
افزودن نظر جدید