تعالیم دوازده گانه بهائیت
شواهد مختلف نشان می دهد که فرقه بهائی از ارائه راهکار برای اجرایی شدن تعالیم تقلیدی خود از دیگر ادیان و مکاتب، ناکام بوده است. در واقع تعالیمی که بهائیت به اسم آورده های نوین خود به بشریت معرفی می کند، بیشتر جنبه تبلیغاتی تا کاربردی و عملیاتی داشته است.
پیامبرنمای بهائیت پیش بینی کرد که پس از بروز جنگ هایی جهانی و دین گریزی کشورها، مسلک بهائیت به عنوان آیینی صلح جو انتخاب و فراگیر خواهد شد. اما به راستی مسلکی که جز کینه توزی دستاوردی نداشته، نسبت به مخالفینش دستور به برخوردی آتشین داده و حتی میان نزدیکانش نتوانسته دوستی برقرار کند، چگونه به عنوان آیینی جهانی و صلح طلب می تواند انتخاب شود؟!
در منطق بهائیت، خشونت تا زمانی که علیه تشکیلات بهائی یا نظام سلطه جهانی باشد، بد است و امثال عرفان ثابتی آن را فرهنگ زشت و ریشه ای ایرانیان معرفی می کنند! اما اگر خشونت و دوری از عقلانیت و رأفت، برای سرنگونی مخالفین بهائیت و یا برخورد با بهائیان حقیقت جو باشد، توسط مزدوران بهائیت نظیر مرتضی اسماعیل پور، حق مشروع معرفی می شود.
رئیس رژیم صهیونیستی بهائیت را منادی صلح و وحدت معرفی کرد و از وجود مراکز رهبری و اماکن مذهبی این فرقه در اسرائیل ابراز خشنودی کرد! اما در پاسخ به اسحاق هرتزوگ باید گفت که اگر بهائیت اینقدر خوب است، چرا اجازه تبلیغ در سرزمین های اشغالی را به بهائیت نمی دهید و صرفاً از اماکنش درآمدزایی توریستی کرده و آن را به باور صادراتی خود مبدل ساخته اید؟!
رئیس رژیم صهیونیستی اسحاق هرتزوگ در پیامی، فرقه بهائی را پیام آور برابری، وحدت عدالت خواند! اما تمجید از صلح طلبی بهائیتی که اسلافش در به راه اندازی سه جنگ خونین نقش داشته و پیامبرخوانده آن، فلسفه رسالت شیطانی خود را در ستیز با مخالفینش معرفی کرده؛ آن هم توسط رژیم کودک کش و آپارتاید صهیونیستی، نشان از ماهیت یکسان هردو دارد.
به راستی از مبلغان فرقه حقیقت گریزی که پیامبرخوانده آن به پیروانش دستور داده: از مخالفینش (حتی اگر مطابق تمام آیات الهی سخن گویند) دوری گزینند؛ چه انتظار می توان داشت که حضرت حکیمه خاتون (چون مخالف بهائیت سخن گفته) را سرزنش نکنند و به تکریم راوی ناشناسی (چون فکر می کنند در تأیید آنان سخن گفته) نپردازند؟!
بهائیان همواره درصدد برآمدند تا نوآوریها و تعالیم به ظاهر بدیع حسینعلیبهاء را به همگان نشان داده و او را پیامبری با پیامهای بدیع و بیسابقه از طرف خداوند برای عصر جدید معرفی کنند. اما چگونه میتوان تصور کرد که فرقهی بهائیت با تعالیمی تقلیدی از سایر ادیان و مکاتب فکری، راه نجات بشریت در عصر جدید است؟!
پیشوایان بهائیت لزوم علمآموزی را از تعالیم ابداعی خود برمیشمارند. این در حالیست که وقتی اعتراف آنان به آمدن تمامی پیامبران به جهت تعلیم و تربیت را مرور میکنیم، منظور خود را تحصیلات کلاسیک معرفی میکنند. حال آنکه تاریخ نشان داده که تشکیلات بهائیت، حتی مبدع تحصیلات کلاسیک اجباری نیز در دنیا نبوده است.