افکار وهابیت
یکی از تقسیمات بدعی و شرکی که وهابیت تکفیری انجام دادند این است که آنها امور را به «آنچه غیر خدا هم به آن قادر است» و «آنچه غیر خدا به آن قادر نیست» تقسیم کردند؛ در حالیکه با مراجعه به آیات قرآن مشاهده میشود که هیچ امری را بدون اذن خدا، کسی قادر نیست و اگر عبدی بر آن قادر است به اذن الله قادر است.
داود بن سلیمان نقشبندی، از جمله عالمان سنی مذهبی است که بر خلاف ابن تیمیه و وهابیون، توسل به ذات صالحین را مشروع میداند؛ او برای اثبات مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی، به ادله فراوانی استناد میکند که همین امر موجب اتقان هرچه بیشتر ادعایش میشود.
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) هدایت کننده بشریت به سوی بندگی خدا است و از هر نوع پلیدی و گمراهی مبرا است و این نه در دوران بعثت، بلکه قبل از بعثت نیز در حق ایشان اثبات شده است و فریقین بر آن اتفاق نظر دارند.
تبرک به قبور اولیاء الهی، امری مشروع است که مورد تایید بزرگان فریقین است، اما در مورد قبر امام حسین (علیهالسلام) در منابع تاکید ویژهای شده است و بسیار مشاهده شده است که افراد زیادی با تبرک جویی از تربت پاک ایشان شفا یافتهاند.
وهابیون هرگونه خضوع و خشوعی در برابر مخلوقات را از مصادیق عبادت غیرالله و شرک به خدا دانستهاند؛ حال آنکه به تصریح مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) تحقق عبادت، وابسته به نیات افراد است و تا زمانی که انسان در نیت افعالی که انجام میدهد، قصد عبادت نداشته باشد، مرتکب عبادت غیرالله نشده است.
شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) در بخشی از نامه ای که خطاب به عبدالعزیز بن سعود نوشته است، مراد از «کفر» که در لسان ادله شرعی، درباره برخی از معاصی به کار رفته است، را کفر صغیر دانسته که از دایره دین خارج نمیکند.
وهابیت خطاب غیر خداوند با لفظ «یا» را شرک میداند؛ باید گفت: هر خطابی با الفاظ ندا شرک نیست؛ بلکه به نیت ندا کننده بستگی دارد؛ اگر ندا کننده، او را مستقل در برآوردن حاجت نداند، شرک نیست؛ معنی سخن وهابیت این است که خدا قدرت ندارد، و نمیتواند به کسی اجازه واسطه شدن بدهد؛ با این فکر، قدرت خدا را انکار کرده و مطابق عقیده یهود میشود.
مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) در فصل دوم نامهاش به عبدالعزیز بن سعود، با استناد به مثالهایی از آیات قرآن، تصریح میکند که ظاهر برخی از آیات و روایات با یکدیگر اختلاف دارد؛ لذا نمیتوان صرفا به ظاهرگرایی روی آورد. در فصل سوم نیز بیان میکند هنگام بروز اختلافات باید به سلف صالح و اجماع امت اسلامی رجوع کرد.
شیخ جعفرکاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) در نامه مهمی که برای عبدالعزیز بن سعود نگاشت، به مطالب مهمی متذکر میشود؛ در فصل اول این نامه، آمده نیت انسان در حکم اقوال و افعالش دخیل است. بنابراین اگر انسان، در قول و یا فعلش، قائل به الوهیت و ربوبیت غیرالله باشد، دچار شرک و عصیان شده است، ولی اگر چنین اعتقادی در کار نباشد، اشکالی بر قول و یا فعل انسان بار نمیشود.
وهابیت با کج فهمی که نسبت به توحید و شرک مشرکین دارند، قائل هستند، مشرکین توحید ربوبی داشتند، ولی توحید الوهی (عبادی) نداشتند؛ چنانچه مسلمانان امروزی، توحید الوهی و توحید ربوبی ندارند؛ لذا شرک آنها بدتر از شرک مشرکین زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بوده است؛ درحالیکه خداوند وجوه شرک ربوبی مشرکین را در قرآن بیان کرده است.
محدثین شیعه، روایات فراوانی را از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) نقل کردهاند که بر مشروعیت استغاثه از اموات دلالت میکنند؛ از همینرو مشخص میشود قول وهابیون مبنی بر ممنوعیت استغاثه از اموات، قولی باطل و به دور از حق بوده است.
اینکه اموات، مخصوصاً اولیاء الهی، صدای زنده را میشنوند، امری ثابت شده است که مورد پذیرش مسلمانان است؛ با این حال وهابیها این مسأله را رد کرده و نقدهایی نسبت به سایر مسلمانان در این مسأله مطرح کردهاند که پذیرفته شده نیست و تفسیرهایی ظاهرگرایانه و بهدور از واقعیت است.
وهابیون اختلافات جدی فراوانی با امامان اهل بیت (علیهمالسلام) دارند؛ به عنوان نمونه، وهابیت، توسل به ذات اولیاء الهی را ممنوع دانستهاند، ولیکن ائمه اطهار (علیهمالسلام) فراوان توصیه به چنین توسلی فرمودهاند؛ همین امر گواه مناسبی است که نشان میدهد وهابیون از مسیر اصیل اسلام ناب خارج شده و به انحراف رفتهاند.
وهابیت برای مشرک دانستن مسلمانان، افعال انسانها را به دو قسم تقسیم کردند: افعالی را که فقط خدا میتواند انجام بدهد، لذا خواستن آن از غیر خدا شرک است و افعالی را که انسانها هم میتوانند انجام دهند، لذا خواستن آن از غیر خدا شرک نیست؛ در حالیکه طبق آیات و روایات، این تقسیم بندی وهابیت از اساس بدعت است و سر از شرک در میآورد.