تقسیم شرک آمیز امور به وسیله وهابیت!
خلاصه مقاله
وهابیت تکفیری، مفاهیمی را وارد دین کردند، در حالیکه خلاف آیات و سنت است؛ چنانچه آنها میگویند استغاثه به اموری که تحت قدرت انسان باشد، مشکلی ندارد و استغاثه به اموری که تحت قدرت انسان نیست و فقط خداوند بر آن قادر باشد، جایز نیست و شرک است، در حالیکه چنین تقسیمبندی خلاف آیات قران کریم است؛ چون معیار شرک بودن چیزی، اذن الله و عدم اذن الله است، نه اینکه تحت قدرت انسان باشد، شرک نباشد. چون چیزی در عالم مشاهده نمیشود که تحت قدرت انسان باشد، مگر اینکه اذن خداوند متعال در آن است و الا بدون اذن خداوند و نگاه استقلالی به هر چیزی، شرک محض است.
متن مقاله
وهابیهای تکفیری، امور را به دو دسته تقسيم میكنند:
دسته اول: «ما لا يقدر عليه إلا الله»؛ آن چیزی که فقط خداوند بر آن قادر است؛
دسته دوم: «ما یقدر علیه غیرالله»؛ آن چیزی که غیر خداوند بر آن قادر است.[1]
تقسیم امور ممکن به دو دسته: 1) امور مشترک بین خدا و مخلوق؛ 2) امور مخصوص به خداوند؛
یکی از مهمترین اصلهای اعتقادی نجدیه و وهابیت تکفیری است، که مسائل و فروع متعددی بر آن بناء شده است. قطعاً اگر این تقسیم درست باشد، آن وقت، نوبت به بحث درباره صحت و سقم فروع مبتنی بر آن میرسد، لکن اگر این اصل نادرست و مردود باشد، بالطبع مسائل و فروع مبتنی بر آن نیز نادرست و مردود خواهند بود و دیگر نوبت به آنها نمیرسد، زیرا وقتی ریشه بخشکد، شاخه و برگ نیز خواهد خشکید.
از آنجا که صحت این تقسیم نزد نجدیه، امری بدیهی و ضروری است کمتر بر صحت آن استدلال کردهاند، لکن علیرغم شهرت این تقسیم در میان وهابیت خارجی، باید گفت تقسیم مذکور، مردود و بیریشه است، چه بسیارند قضایای مشهورهای که کذب محضند و با حقایق قرآن و سنت در تضاد هستند؛ به عنوان مثال، نحس بودن عدد ۱۳، علیرغم شهرتش، هیچ اصل و ريشهاى ندارد، و شهرت و تکرارش، مانع از رد و انکار آن نیست.
اکنون باید گفت، تقسیم فوق، مبتلا به چند اشکال است:
اشکال اول آن است که این تقسیم صرفاً در میان نجدیه و وهابیت تکفیری شهرت دارد، لکن نه تنها در میان سلف معهود نبوده، بلکه در میان اهل سنت، اعم از ائمه محدثین و فقهای مذاهب، و ائمه عقیده دورهها و عصور متقدم شهرتی ندارد.
اشکال دوم آن است که تقسیم امور به دو دسته: امور ممکن مشترک بین الله و خلق، و امور مقدور مخصوص به الله، با قرآن و سنت سازگار نیست، و پذیرش آن، موجب انکار آیات محکمات از قرآن است. این تقسیم در تضاد با اذن الله است و اینکه بشر ضعف محض است، بیاذن خدا، نه بر امر ساده کودکانه قادر است و نه بر امر سخت، و نه بر کرامت و نه بر معجزه؛ اساساً بشر، بیاذن خداوند هیچ است، هیچ؛ در نظر نگرفتن اذن خداوند متعال، یعنی فریاد بینیازی از اذن الله سر دادن.
چه کار ممکنی هست که بیاذن خداوند مقدور بشر باشد؟!!
چه کار ممکنی هست که با اذن خداوند متعال مقدور بشر نباشد؟!!
ابن تیمیه حرانی نیز گفته است: هر آنچه اراده و مشیت خداوند به آن تعلق بگیرد، قطعاً رخ میدهد، و بدون قدرت خداوند چیزی رخ نمیدهد.[2]
گاهی وهابیها میگویند: ما هرگز منکر اذن الله در امور نشدهایم، در پاسخ به آنها میگوییم اگر این سخن را قبول دارید، باید در همه مراتب قلبی، قولی، عملی بدان التزام داشته باشید؛ اینکه در مقام قول بپذیرید و در مقام عمل و سایر قواعد به آن التزام نداشته باشید، نه تنها مرجئهی الان هستید، بلکه وقتی در تقسیمتان هیچ نقشی برای اذن الله قائل نشدهاید تقسیمی شرکی ارائه کردهاید. از آنجا که اساس تقسیم شما ایراد دارد، اضافه کردن قید به اذن الله در تقسیم، کمکی به حل اشکال نمیکند.
توضیح: اگر نجدیه بخواهند قید به اذن الله را در تقسیم و اقسامش ذکر کنند، در این صورت اقسام اینگونه ذکر خواهد شد: قسم اول «امور مشترک بین الله و مخلوق، به إذن الله» و قسم دوم: «امور مختص به الله»
تقیید قسم اول، به قید «اذن الله» در ابتدای امر، بسیار صحیح و موافق با نص قرآن و اذکار قطعیه است؛ لکن از آنجا که این قسم با قید اذن الله، شامل تمامی امور ممکن، اعم از امور کودکانه و بسیار سهل، تا امور عادیه یا مقداری دشوار تا امور غیرعادیه کرامتی و حتی بالاتر از آن معجزات هست، دیگر هیچ فعلی از افعال خلق از دایره قسم اول خارج نیست، و هیچگونه تخصیص و تقییدی در باب امور عادی و غیر عادی در آن نیست.
بنابراین اگر این قید با قسم اول همراه شود، غرض وهابیت از این تقسیم، نقض خواهد شد؛ زیرا هیچ امر ممکنی نیست که با اذن الله مقدور نباشد، همانطور که قبلاً گفتیم: چه کار ممکنی هست که بیاذن الله مقدور بشر باشد؟!! و چه کار ممکنی هست که با اذن خداوند مقدور بشر نباشد؟!!
بنابراین اگر اذن خداوند متعال و عمومیت و لزوم آن در همه امور را قبول دارید، و خواستید همه امور ممکن برای مخلوقات را با قید اذن الله ذکر کنید، دیگر نخواهید توانست تقسیم وهابیت درباره امور ممکن را بپذیرید. بنابراین قبول تقسیم وهابیها در گرو انکار اذن خداوند است.
پینوشت:
[1]. العثيمين، محمد بن صالح (م 1421)، مجموع فتاوى ورسائل فضيلة الشيخ محمد بن صالح العثيمين، ج7، ص96، جمع وترتيب: فهد بن ناصر بن إبراهيم السليمان، دار الوطن - دار الثريا، الطبعة الأخيرة، 1413ق.
[2]. «قلت: هذه المسألة مثل مسألة المشيئة وهو قولنا يتكلم إذا شاء فإن ما تعلقت به المشيئة تعلقت به القدرة فإن ما شاء الله كان ولا يكون شيء إلا بقدرته وما تعلقت به القدرة من الموجودات تعلقت به المشيئة فإنه لا يكون شيء إلا بقدرته ومشيئته وما جاز أن تتعلق به القدرة جاز أن تتعلق به المشيئة وكذلك بالعكس وما لا فلا ولهذا قال: {إن الله على كل شيء قدير}»؛ ابن تيميه حراني، احمد، مجموع الفتاوى، ج8، ص383، تحقيق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، مدينة نبوية، 1416ق.
افزودن نظر جدید