تناقضات بهائیت

بیت العدل در رد ولایت امری میسن ریمی، نداشتن رابطه فرزندی با شوقی یا بهاء و تعیین نشدن در زمان حیات ولی امر سابق را مطرح کرده است. اما اگر بیت العدل با این دلایل بخواهد گردن ننهادن خود بر ولایت امری ریمی را توجیه کند که در واقع الهی بودن پیش بینی و دستورات پیشوایان بهائی را زیر سؤال برده و پیشوایان بهائی را متهم به ترک وظیفه کرده است!

رونمایی از کتاب مبارزه با استبداد به سبک آیین بهایی در حالیست که فرقه بهائیت، هم از جهت تئوری و هم از جهت عملی با استبداد و مستبدین سازگاری داشته است. چگونه می توان نشر دانش را راهکار بهائیت برای مبارزه با استبداد برشمرد، در حالی که پیامبرخوانده بهائی، هر آنچه بهائیت را رد کند جهل خوانده و آزادی خواهی را مساوی با حیوانیت دانسته است.

تشکیلات بهائیت در ماجرای بهائی شدن محمد موحد، از یک طرف در مورد زمان بهائی شدنش خود دچار تناقض شد و از طرفی تناقض حرمت کتمان عقیده در بهائیت را یادآور شد.

به راستی چگونه پس از مرگ جناب بهاء و در فاصلهای کوتاه بین دو سخنرانی عبدالبهاء در سالهای 1911 و 1912، تعالیم حسینعلی بهاء تغییر کردهاند؟! آیا اصول تقلیدی که عبدالبهاء بر خلاف احکام و باور پدرش، بیشتر آنها را در سفرهای خود به آمریکا و اروپا مطرح نمود را میتوان به پیامبرخواندهی این فرقه منتسب دانست؟!

پیامبرخواندهی بهائیت، با خدا دانستن خود و تشبیه مکانهایی که در آنها سکونت داشته به عرش پروردگار، حکم به ساخت زیارتگاه در مکانهایی که در آنجا سکونت داشته، داده است. لذا مردم مسلمان و مسئولین کشورمان باید هوشیار باشند تا مبادا محلهای سکونت پیشوایان بابیت و بهائیت در ایران، به عنوان معابد شرک و مراکز فعالیت ضداسلامی، دایر شود.

در سال جاری میلادی، تشکیلات بهائیت با انتشار پیامی از سال 2010 م خود، سکوت معنادار بهائیت در قبال حکم ازدواج با محارم را شکست و حکم به حرمت آن داد. اما به راستی چرا بهائیت حدود 160 سال در قبال وظیفهی خود که بیان حکم این موضوع باشد سکوت کرده و در مواردی حکم به جواز آن داده و اکنون بخاطر فشار افکار عمومی آن را ممنوع اعلام کرده است؟!

پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، پرداخت یک سوم از دیات را به عنوان یکی از منابع درآمدی بیت العدل معرفی کرده است. اما جالب است بدانیم که در تناقضی آشکار، در سه بند قبل این کتاب، تمام دیهی زنا را به عنوان یکی از دیات پرداختی به بیت العدل تخصیص داده بود! اما آیا بهاء از عقیدهی خود برگشت یا گفتار قبلی خود را فراموش نمود؟!

یکی از احکام ساختگی دینسازان بهائیت که اغنام البهاء آرزوی اجرای آن را در جامعهی بشری دارند، حکم تعبید و حبس و داغ نهادن بر پیشانی دزدها در این فرقه است. اما چگونه میتوان ادعای رحمانی بودن و مخالفت بهائیت با خشونت را پذیرفت در حالی که پیامبرخواندهی این فرقه، بدون فرق گذاشتن میان دزدها، چنین احکامی صادر کرده است!

پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، با کپیبرداری از علیمحمد باب، تقسیمات هفتگانهای را برای ارث تعیین کرده است. اما به راستی، چگونه دینسازان بهائیت که مدعی ابداع شعار تساوی زن و مرد در مسلک خود بودند، علاوه بر تضییع حقوق فرزندان متوفی در تقسیم سهم الإرث، شعار تساوی زن و مرد را نیز نقض کردهاند!

از جمله احکام اُمّ الکتاب بهائیان یعنی کتاب اقدس، حکم به نتراشیدن موی سر و وجوب کوتاه کردن هفتهای ناخنها میباشد. اما همانگونه که شاهدیم پیشوایان این فرقه به این احکام پایبند نبوده و گویا با بیان پیش پا افتاده ترین مسائل و با نگارش سیاهمشقهای این چنینی، تنها دفترهای به اصطلاح وحیانیشان را پُر کنند.

بهائیان در حالی مدعی میشوند که احکام 1400 سال پیش اسلام نمیتواند جوابگوی نیاز امروز بشر باشد که پیشوایان این فرقه احکام و آموزههای خود را نیز از سایر ادیان کپیبرداری ناقص کردهاند. اما اگر احکام اسلامی متناسب با جامعهی امروز نیست، پس چرا به طور مثال پیشوایان بهائیت به جای یک کعبه، دو کعبه برای انجام حج بهائی تعیین کردهاند؟!

رهبران بهائیت با دست گذاشتن روی نقاط ضعف جامعه تلاش دارند تا فرقهی خود و تعالیم ساختگی و کپیبرداری شدهشان را حلّال المشاکلِ مشکلات عالم معرفی کنند، غافل از آنکه به جز سخنرانی و بیانیههای زیبا، نه تنها راهکاری برای عملی شدن این تعالیم ارائه ننمودهاند؛ بلکه حتی خود نیز در عمل، به این شعارها پایبند نبودهاند.

پیشوایان بهائیت بر خلاف عملکرد خود، در تبلیغاتشان هدف خود را برقرای صلح عمومی عنوان کرده و تحقق آن را نیازمند اقدام و عمل دانستهاند. اما اگر به گفتهی عبدالبهاء، شعار صلح دوستی هنر نیست و این آموزه باید سیرهی عملی بشر قرار گیرد، پس پیشوایان بهائی به جز سر دادن شعارهای توخالی و بدون عمل چه هنری داشتهاند؟!

دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، در راستای آموزهی وحدت عالم انسانی در این فرقه، تمامی انسانها را نزد خداوند یکسان دانسته و هرگونه تفاوت در فضل و رحمت میان انسانها را رد کرده است. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، با تقسیمبندی زنها به جسمانی و روحانی، زنهای جسمانی را از رحمت خدا بینصیب دانسته است!