تناقضی آشکار در میزان پرداخت دیه به بیت العدل!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، پرداخت یک سوم از دیات [1] را به عنوان یکی از منابع درآمدی بیت العدل معرفی کرده است: «قد اَرْجَعْنا ثلثَ الدّيات کلّها الی مقرّ العدل [2]؛ برگرداندیم (تخصیص دادیم) یکسوم دیات را به مقرّ بیت العدل».
اما جالب است بدانیم که در سه بند قبل این کتاب، دینساز بهائیت، تمام دیهی زنا را به عنوان یکی از دیات پرداختی به بیت العدل تخصیص داده بود: «قَد حکم الله لِکلّ زان و زانیه دیة مسلمة إلی بیتالعدل و هی تسعة مثاقیل مِن الذهب و إن عاد مَرة اُخری عودوا به ضعف الجزاء هذا ما حکم به مالک الأسماء [3]؛ خداوند حکم داده است برای هر مرد و زن زناکاری که دیهای به بیتالعدل بپردازند و مقدار آن نه مثقال طلاست؛ اگر دوباره زنا کنند، لازم است در مقابل آن دو دیه پرداخت کند، این حکم از جانب مالک اسماء است».
اما به راستی اگر دیهای که برای زنا معین شده بود میبایست حسب الأمر تمام آن به بیت العدل پرداخت شود، پس چگونه جناب بهاء در دو بند بعد، یکسوم آن را به بیت العدل تخصیص داده است؟! آیا بهاء از عقیدهی خود برگشت یا گفتار قبلی خود را فراموش نمود؟! از طرفی، اگر قول دوم بهاء را ملاک قرار دهیم، پس تکلیف دوسوم باقی مانده چه خواهد شد؟! یعنی شش مثقال از نُه مثقال طلائی که هدیهی هتک ناموس یک بهائی است، باید به جیب چه کسی داخل شود؟!
آری؛ به راستی تناقض، تنها در گفتاری الهام گرفته از غیرمنبع وحی برمیآید؛ همچنان که خدای تعالی در قرآن کریم فرموده است: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا [نساء/82]؛ آیا درباره قرآن نمیاندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن مییافتند».
پینوشت:
[1]. دیات جمع دیه، عبارت است از اموالی معیّن که به سبب آسیب زدن به انسانی، بر ذمّه جانی ثابت میشود. در بهائیت جریمهی زنا به عنوان دیه معرفی شده که میبایست به بیت العدل پرداخت شود.
[2]. حسینعلینوری، اقدس، نسخهی الکترونیکی، ص 49، بند 52.
[3]. همان، ص 47، بند 49.
افزودن نظر جدید