ابن عربی
وحدت وجود ازجمله مسائلی است که حتی در بین خود بزرگان صوفیه نیز چندین دیدگاه مختلف درباره آن وجود دارد. وحدت وجود از نظر برخی صوفیه به معنای حلول و اتحاد است، که امثال بایزید و حلاج می گفتند. برخی دیگر آن را به معنی وحدت شهود میدانستند و گروهی دیگر که از پیروان ابن عربی هستند قائلند که در هستی یک حقیقت بیشتر نیست و بقیه همگی مظاهر و تجلیات آن حقیقت واحدند.
برخی از متصوفه برای اعتباری بخشی به این عمل، خرقه پوشی را سنت پیامبر (ص) دانستند و لذا خرقه خود را به پیامبر (ص) رساندند. برخی از بزرگان صوفیه نیز مدعی داشتن خرقه رسول خدا (ص) بودند و ادعا میکردند که خرقه آنها دقیقاً همان خرقه رسول خدا (ص) است.
متصوفه خواب را در زمره کشف و شهود میدانند و بهعنوان یکی از منابع حجیتی در تصوف مطرح است. ابن عربی حتی فصوص الحکم را که مدعیاند دربردارنده اسرار الهی است را برگرفته از کشف و شهودی میداند که در خواب برایش حاصل شده است. اما در روایات، استفاده از خواب و رؤیا برای امورات دینی به صراحت نفی شده است.
ابن عربی ادعا میکند که کتاب فصوص الحکم حاصل خواب او از پیامبر (ص) است. ابن عربی دسترسی و آگاهی پیدا کردن از حقیقت آن را خاص اهل الله و قیصری نیز آن را از اسرار الهی معرفی میکند ولی میرزای قمی به سرّالله و مخصوص اهل الله بودن این کتاب، چندین اشکال وارد کرده و از اساس، این ادعا را رد میکند.
ابن عربی ادعا میکند که در خواب پیامبر (ص) به او کتاب فصوص الحکم را داده و مطالب این کتاب را بدون هیچ کم و زیادی از جانب خداوند متعال دریافت کرده است. اما میرزای قمی با استدلال به سخنانی این ادعای عربی را رد کرده و قائل به این است که اکثر این سخنان ابن عربی همان معنی نبوت و رسالت را میدهد.
ابن عربی در کتاب خود، فرعون را جزء مؤمنان بهخدا معرفی میکند. وی اگرچه معترف به ظلم و جور فرعون است ولی معتقد است که فرعون به بالاترین مرحله شهود و خداشناسی دست یافته و او را اهل نجات دانسته و معتقد است که با ایمان کامل از دنیا رفت. درحالیکه آیات متعدد و روایات کثیری خلاف این ادعای ابن عربی را ثابت میکند.
ابن عربی نگاهی متناقض و متضاد با نگاه علمای شیعه به بحث ایمان فرعون دارد. او در کتاب خود به استناد آیهای از قرآن، فرعون را جزء مؤمنان به خدا معرفی میکند و بر این نظر تأکید دارد که خداوند روح فرعون را آنگاه قبض نمود که او ایمان آورده بود. این درحالی است که مفسرین شیعه خلاف این ادعا را قائل هستند و معتقدند که این آیه نشانگر بیایمانی و عدم قبول توبه او در لحظه مرگ است.
ابن عربی از سران صوفیه در کتب خود حضرت ابوطالب را کافر خوانده است. چنانچه ادعا میکند که در یک مکاشفه، رسول خدا (صلی الله علیه و اله) به او گفته است: «اگر برای همت، اثری بود کسی اکمل از رسولالله و اعلی و اقوی همتتر از او نبود و حال اینکه همت او در اسلام آوردن ابوطالب، عموی او اثر نکرد و او اسلام نیاورد».
برخی از مشایخ تصوف بدون آنکه سخنان خود را به قرآن و احاديث پيامبر(صلي الله عليه و آله) مستند سازند، کلمات شطح آميزي بر زبان رانده و الهام بر بزرگان صوفیه را بخشی از قرآن و یا همرديف وحي انبياء دانستهاند. برخی نیز به قرآن کریم توهین کرده و خواندن قرآن را سبب تاریکی دل و رساله خود را سود بخش دانستهاند.
بسیاری معتقدند که ابن عربی را نهتنها نباید شیعه خواند، بلکه نباید او را محب اهلبیت (علیهم السلام) دانست. زیرا ابن عربی در کتبش به دشمنی و دوری از اهلبیت (علیهمالسلام) و دوستی و ارادت به دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) اقرار داشته است. کما اینکه در حالی معاویه و متوکل را از اولیا دانسته است که سیوطی عالم متعصب اهل سنت، متوکل را کسی میداند که دستور به تخریب قبر امام حسین (علیهالسلام) داد.
از جمله شبهات اساسی وهّابیت در موضوع مهدویت شبههی «عدم امکان طول عمر آن حضرت» است؛ ابنتیمیه، بنیانگذار فرقهی ضالّهی وهّابیت در شبههای گوید: عمر طولانی و بیش از معمول، آن هم بیش از هزار سال در امّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) موضوعی است که دروغ بودن آن آشکار است که پاسخ میگوییم طولانی بودن عمر امکان عقلی دارد.
برخی معتقدند تعالیم عرفانی دین اسلام توسط هدایت یافتگان وارد شده است و اصل دین اسلام اشارهای به تعالیم عرفانی نداشته است. و حال آنکه با مروری بر آموزههای ائمه اثنی عشری شیعه که برگرفته از کتاب و سنت نبوی (ص) است، خلاف این مساله ثابت میشود.
در جواب ناصبی بودن ابن عربی باید گفت، کسانی که به ناصبی بودن او رای دادهاند بر اساس سخنان او در بعضی از آثارش چنین حکمی بر او کردهاند. اما بیشترین سخن درباره مذهب ابن عربی است نه ناصبی بودن او. همچنین گفته شده که ابن عربی از بزرگترین عرفای اسلامی است که باید در جواب گفت، درباره ابن عربی سخنان متناقضی مطرح شده به طوری که نمیتوان به طور قطع درباره او اظهار نظر کرد.
متصوفه مدعیاند که قرآن و حدیث معیار سنجش صحت کشف و شهود است. درحالیکه سران تصوف خود معترفاند که استفاده از نقل فقط بهعنوان شاهد و بینه برای کسانی است که اهل کشف نیستند. همچنین بارها در کتب خود با یک کشف و شهود دست به تحریف و تأویل آیه قرآن یا صحیح دانستن حدیث ضعیف یا رد کردن حدیث صحیحی زدهاند.