نقد تصوف از منظر علامه طباطبایی(ره)

  • 1402/09/05 - 07:51

علامه طباطبایی یکی از عالمان آزاداندیش بود که معیار قضاوت او در مورد اشخاص یا مطالب علمی، استنباط‌های علمی او از متون دینی بوده است؛ نقدهای علامه طباطبایی بر ابن عربی و جریان انحرافی تصوف، حاکی از روحیه عالمانه و اسلام مدارانه ایشان است.

علامه طباطبایی

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عالمان دینی، طبق روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام در عصر غیبت کبری، سبب نجات اهل ایمان از دام‌های ابلیس هستند؛ همان گونه که در روایتی، امام حسن عسکری علیه‌السلام از امام هادی علیه‌السلام نقل می‌فرمایند: «بعد از غیبت قائم ما، اگر کسانی از علماء باقی نمانند که مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و به ایشان راهنمایی کنند و از دین او با دلایل الهی دفاع کنند و ضعفاء بندگان خدا را از دام‌های شیطان و فاسقان و کمین‌گاه‌های دشمنان اهل‌بیت نجات دهند، هیچ کس نمی‌ماند مگر آنکه از دین خدا باز می‌گردد. لیکن این علماء هستند که سررشته قلوب ضعفاء شیعه را با جدیت نگاه می‌دارند، همان گونه که ناخدای کشتی، سُکان آن را در چنگ می‌گیرد. تنها اینان نزد خداوند برترینند».[1]

علامه طباطبایی، یکی از این عالمان دینی، رسالت خویش را مبارزه با دام‌های شیطان صفتان می‌دانست؛ به این خاطر خود و شاگردان آن بزرگوار در زمان‌های متعدد، نقاد جریان‌های انحرافی بودند. صوفیه، یکی از این جریان‌های انحرافی است که علامه طباطبایی در لابه‌لای آثارش، بر اساس مبانی اسلامی به نقد این جریان پرداخته است.

ابن‌عربی، یکی از افرادی است که در مباحث تصوف، فرد شاخصی بوده که قضاوت‌های متعددی درباره او شده است؛ علامه طباطبایی با وجود اینکه دارای روحیات عرفانی بود، اما انتقادهای جدی به او داشت. علامه طباطبایی، طبق گزارش سید محمدحسین طهرانی، ابن‌عربی را اهل طریق عرفانی نمی‌دانست؛ سید محمدحسین طهرانی در این رابطه می‌نویسد: «روزى بحث ما با حضرت استادنا الاکرم حضرت علّامه فقيد طباطبایى قدَّس‌اللهُ‌نفسَه بر سر همين موضوع به درازا انجاميد. چون ايشان می‌فرمودند: چطور مى‌شود محى‌الدين را اهل طريق دانست، با وجودى که متوکل را از اولياء خدا می‌داند؟! عرض کردم: اگر ثابت شود اين کلام از اوست و تحريفى در نقل به عمل نيامده است -چنانکه شعرانى مدعى است در «فتوحات» ابن‌عربى تحريفات چشمگيرى به عمل آمده است- با فرض آنکه می‌دانيم، او مرد منصفى بوده است و پس از ثبوت حقّ انکار نمى‌کرده است، در اين صورت بايد در نظير اين نوع از مطالب، او را از زمره مستضعفين[2] به شمار آوريم! ايشان لبخند منکرانه‌اى زدند و فرمودند: آخر محى‌الدين از مستضعفين است؟!»[3]

طبق این گزارش، علامه طباطبایی، ابن‌عربی را اهل عرفان و طریقت نمی‌دانسته و در جواب سید محمدحسین طهرانی که در مقام توجیه کلام ابن‌عربی بوده و تلاش برای اثبات استضعاف برای او داشت، علامه طباطبایی سخن او را انکار کرده و استضعاف ابن‌عربی را نمی‌پذیرد. دیدگاه علامه طباطبایی به واقع نزدیکتر است؛ به این خاطر که چگونه ابن عربی (به قول موافقین که او را بیان‌کننده نکات عمیق عرفانی دانسته‌اند) از دشمنی متوکل با اهل‌بیت علیهم‌السلام بی‌خبر بوده و او را از اولیاء الهی دانسته است.

سیوطی در مورد بغض متوکل نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام نقل می‌کند: «در سال ۴۴ (از قرن سوم) متوکل عباسی، یعقوب بن سکیت پیشوا در علم زبان عربی را به قتل رساند. متوکل عباسی ابن‌سکیت را ملزم کرده بود که تأدیب دو فرزندش معتز و مؤید را عهده‌دار شود. یک روز به او گفت: آیا دو فرزند من نزد تو محبوب‌ترند یا حسن و حسین علیهماالسلام؟ ابن‌سکیت گفت: به خدا قسم! قنبر خادم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام از دو فرزندت بهتر است. متوکل به غلامان تُرک دستور داد بر شکمش بکوبند تا فوت شد (به شهادت رسید) و همچنین گفته شده، زبان او را از پشت سر خارج کردند و با این جنایت او، به قتل رسید. سپس دیه او را برای پسرش فرستادند. یعقوب رافضی (شیعه) بود».[4]

آیا ابن‌عربی به چنین بغضی که متوکل نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام داشته، جاهل بوده و میتوان ابن عربی را مستضعف دانست؟! چگونه ابن‌عربی، متوکل را از اولیاء خدا می‌داند؟!

پی‌نوشت:
[1]. حسن‌بن‌على عليه‌السلام، التفسير‌المنسوب إلى الإمام‌الحسن‌العسكری عليه‌السلام، مدرسة‌الإمام‌المهدی عجل‌الله‌فرجه، قم، اول، 1409 ق، ص344.
[2]. یکی از معانی که برای مستضعف بیان کرده‌اند این است، آن كسى كه توانايى بر تحقيق از حقّ و شناخت آن را ندارد؛ خواه بر اثر ضعف فكرى باشد يا عدم دسترسى به منابع تحقيق.
[3]. روح مجرد، سید محمد حسین تهرانى‏، انتشارات علامه طباطبایى،‏ مشهد، ۱۴۲۹ ق‏، چاپ نهم‏، ص436.
[4]. سيوطی، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، ص254.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.