عقل
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیت بر این باوراست که نمیتوان صفات خدا را با عقل شناخت و تنها باید بر نقل (یعنی قرآن و روایات) تکیه کرد و فقط صفاتی که در قرآن و روایات آمده است، باید پذیرفت.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیون مخالفین خود را اهل بدعت دانسته و از همکلام شدن با آنان و مجادله با آنها کراهت دارند و ابنعثیمین نقل میکند شخصی از مالک بن انس درباره چگونگی کلمه «اِستوی» در آیه 5 سوره طه پرسید.
اوشو از جمله مدعیانی است که اعتقادی به عقلانیت و بهره گرفتن از تعقل در مسیر رسیدن به سعادت ندارد. یکی از خصوصیات این فرد و دیگر مدعیان دروغین، عقل ستیزی و دعوت پیروان خود به دوری از تعقل وعقلانیت است.
عقل سلیم و فطری، عقلی مشترک بین انسانها است و یکی از شرایط تکلیف است. موضوع درک عقل سلیم، مطلق واقعیت است. در معارف دینی، این عقل بیشترین کاربرد را دارد و به نظر می رسد عقلی که در احادیث به عنوان حجّت باطنی مطرح شده، همین عقل است. شکی در حجیت این عقل و یقین برآمده از آن نیست، بلکه عقل سلیم، حجّت دیگر حجّتهاست.
عقل از عالى ترين استعدادهاى ذهنى ـ شناختى انسان هستند كه مميزه انسان از ساير موجودات به حساب مى آيد. در پرتو اين استعداد، ساير استعدادهاى انسان جهت مىگيرند و به فعليت مىرسند. در متون دينى ازجمله آیات و روایات، به جایگاه مهم عقل اشاره شده است.
با تأکید فراوان نصوص دینی درباره منزلت عقل و بیان حدود روشنگری آن توسط پیامبر (ص) انتظار می رفت، عالمان دینی درک صحیحی از جایگاه عقل داشته و حرمت این نور ارزشمند را مراعات کنند؛ ولی گروهی از آنها راه افراط پیش گرفتند و گروهی دیگر به تفریط افتادند.
یکی از ویژگی هایی که خداوند برای انسان قرار داده، قوه تعقل است. علاوه بر آنکه در آیات قرآن کریم به استفاده از قوه تعقل بارها دستور داده شده است، در احادیث صادره از اهل بیت (ع) نیز به اهمیت آن اشاره شده است. تعقل آنچنان اهمیت دارد که حتی در معتبرترین کتاب روایی شیعه یک قسمت به نام کتاب العقل نامگذاری شده است.
معنویتهای نوظهور نهتنها جایی برای عقل در حیات معنوی انسان در نظر نمیگیرند، بلکه درک صحیحی از قوۀ عاقلۀ انسان ندارند و از ابتدا با به میان آوردن این که «راه معنویّت راه دل است» صلاحیت را از عقل میگیرند و مانع حضور آن در تدبیر قوای روحی و معنوی انسان میشوند. و آنچه در جنبشهای جدید، عقل نامیده میشود، نه عقل منوّر و ملکوتی، بلکه همان عقل جزئینگر و معاشاندیش است.
در آیات و روایات مختلف عقل یکی از نعمتهای باارزش خدا معرفی شده که حتی آمده کسی که خردمند و عاقل نیست، پلیدی در آنها نفوذ کرده است، این در حالی است که صوفیان ریشه عقل را زده و گویند فقط عشق و قلب است که انسان را به فنا میبرد.
عصمت امام، به عنوان مسالهای پر اهمیت از دیرباز مورد توجه بوده است. از اینروی عقل بر آن، مهر صحت نهاده و نبودن امام معصوم را در میان انسانها منجر به تسلسل میداند. چرا که هیچگونه امری همچون عدالت نفسانی و... تا زمانی که در پرتو تایید الهی قرار نگیرید (یعنی عصمت)، جواز خطا را در کسی زائل نمیکند.
اهلسنت معتقدند که افضلیت در امام امت شرط نیست. عقل بر این مطلب خط بطلان کشیده و آن را طرد میکند. چرا که سؤالی مطرح میشود که چگونه افراد عاقل میتوانند فرد افضل را کنار نهاده و کسیکه در ابعاد مختلف وجودی از وی پستتر است، قبول نمایند.
در حدیثی از امام صادق(علیهالسلام) داریم که حضرت میفرمایند: «العقل ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمن وَ اكتُسِبَ بِهِ الجَنان، عقل آن است كه به آن خدا عبادت شود وبهشت كسب وتحصیل گردد.» بنابراین باید گفت: بین عقل و رسیدن به کمال و سعادت هیچ تضادی نبوده بلکه راه کمال و سعادت از مسیر عقل میگذرد.
یکی از شبهاتی که پیروان وهابیت در موضوع مهدویت به شیعه وارد میکنند این شبهه است که برای همه، اخباری جعل شده؛ برخی از آن احادیث را به پیامبر، برخی دیگر را به اهلبیت و برخی دیگر را به کعبالاحبار و وهب بن منبّه نسبت دادند و نظریه خرافی مهدویت، نظریهای است که با سنت خداوند و با عقل صحیح نمیسازد.
جریان تفسیر بیانی یا همان مکتب ادبی در تفسیر قرآن به دنبال رویارویی با واقعی بودن داستانهای قرآنی است. این جریان که در مکتب نو اعتزال حضور چشمگیری دارد، کمر به زیر سوال بردن حکایتهای قرآن داشته و تا سر حد اخلاقی بودن آنها را پایین میآورد. اما زمانی داستان و حکایتی میتواند به طور موثر در وجود بشریت رسوخ کند که به صورت واقعی مطرح گردد.