عقل
بدون شک استفاده از عقل و کسب علم از آن، شایسته است و نومعتزله نیز بر این امر واقف هستند. اما استفاده از این عقل باید در چارچوب خاصی واقع شود که عدم پایبندی به این مساله از سوی نومعتزله سبب انحراف این گروه در خردورزی شده است.
تنازع میان فرهنگ اسلامی و دیگر فرهنگها، دو جریان معتزله و نومعتزله را سر و سامان داد. ایشان با استفاده از عقل غیر مبتنی بر نقل، به رویارویی در مقابل هجمههای دیگر فرهنگها رفته، که سیلی از اعتراضات را در مقابل خود یافتند.
سعادت از جمله مسائلی است که انسانها در زندگی خود آن را جستجو میکنند. ابنتیمیه نیز به دنبال سعادت و تبیین آن است که در این میان چارهای جز استفاده از عقل و فطرت ندارد. اما او تنها عقل و فطرت خود را ملاک سعادت حقیقی میداند.
عقل به عنوان موهبتی الهی به مثابه حجت باطنی است. با این نعمت است که انسانی به دنبال کسب شناخت و حقیقت رفته و آن را جستجو میکند و با کشف حقیقت قلب خود را زنده میسازد. این در حالی است که ابنتیمیه این مسیر را برعکس طی نموده و قائل است که ابتدا باید از قلب بهره برد.
مکتب اعتزال یکی از مکاتب کلامی اهلسنت است که توسط واصل بن عطا تاسیس شد. یکی از بایههای فکری این مکتب، استفاده از عقل است. بهرهگیری از عقل را باید به دو گونه در چارچوب فلسفی و عدم استفاده از مسائل فلسفی تحلیل کرد.
مکتب ماتریدیه یکی از مکاتب پرنفوذ اهلسنت است که بخشی بزرگی از جمعیت اهلسنت را در جهان تشکیل میدهد. این فرقه با پذیرش حسن و قبح عقلی، ظلم را بر خداوند نمیپذیرد و به اهلبیت مقام حجیت را میدهند. اگرچه استفاده از عقل در این مکتب، یکی از اصول بنیادین آن است، اما طرفداران این مکتب این مساله را در مقوله صفات الهی جاری نساختند.
ملاک حسن و قبح عقلی چیست؟ ابنتیمیه معتقد است که باید دو میزان در نظر گرفت. ملاک، نسبت به خداوند در صفات وی، همچون رضایت و محبت وی جستجو شود و میزان نیز در بشریت بر پایه نفع و ضرر است. این ملاکها در راستای عدم تشابه خداوند و انسانهاست که مبتنی بر تصور غیرصحیح ابن تیمیه است.
عقل به عنوان عنصر اساسی در وجود انسان از دیرباز مورد توجه بوده است و جهان اسلام نیز از این قاده مستثنی نیست. اما سلفیها به شدت به آن تاخته و در همین راستا علم منطق را به چالش کشاندهاند.
عقل به مثابه حجت باطنی در راستای بهره گیری تمام انسان ها از سوی خداوند در وجود انسان نهادینه شده است. کاربرد عقل بر همگان آشکار بوده ولی سلف گراها در صدد هستند که با وانمود کردن تقابل میان عقل و کتاب (قرآن) از اعتبار آن کاسته و آن را مورد خدشه قرار دهند. این مقوله در باب مساله کلیت عقل نمود عینی پیدا کرده است.