میزان حسن و قبح عقلی از دیدگاه ابنتیمیه
زمانی که گفته میشود عقل حکم میکند که فلان کار خوب (حَسَن) و یا بد (قبیح) است، منظور چیست؟ آیا مراد مصلحت و مفسده نوعیه است؛ به این معنا که مصلحت و مفسده شخصی در نظر گرفته نشود؟ این نظر مشهور است. برخی گفتهاند که باید به فطرت رجوع کرد و یا آنچه را که موجب کمال میشود حَسَن، و کاری که موجب نقص میشود را قبیح شمرد.[1] در کتب علمی این بحث تحت عنوان ملاک حسن و قبح عقلی نام برده شده است.
ابنتیمیه معتقد است که برای شناسایی ملاک در این عرصه نباید به تساوی میان انسان و خداوند راضی گشت. یعنی وجود خداوند و انسان را نباید در دو کفه ترازو قرار داد و برای هر دو وجود یک ملاک حسن و قبح در نظر گرفت. چرا که خداوند با انسانها متفاوت است؛ در نتیجه تراز خوبی و بدی در نزد او نیز با انسانها فرق دارد. بدین جهت او میگوید که حسن و قبحی که با عقل شناخته میشود، نسبت به خدا یک ملاک دارد و آن این است که باید با محبت و رضایت او در یک مسیر باشد و ملاک آن نسبت به بشریت، نفع و زیان است.[2] مثلاً انسانی کار قبیح انجام میدهد که پدر وی از آن کار نهی میکند، اما خداوند بنا به مصلحتی مانع آن کار نمیشود.
این دیدگاه ابنتیمیه به دنبال عدم تشابه میان خداوند و انسانهاست. اما باید گفت که اگرچه تلاش ابنتیمیه در راستای عدم تشابه خدا با بشریت پسندیده است، اما باید گفت که تصور اشتباه او از نظریه حُسن و قبح عقلی او را در این مساله به این اشتباه انداخته است. چرا که هر وجود عاقل، مختار و قادر میتواند فعلی را انجام دهد. این وجود میتواند خداوند باری تعالی باشد و یا انسان. افزون بر این مطلب باید گفت که فعل خداوند خالی از شؤون ربوبیت و قدرت وی نیست و با همان مقام سنجیده میشود.
پینوشت:
[1]. مطهری، مرتضی، نقدی بر مارکسیسم، قم، انتشارات صدرا، ص 207 – 208. ربانی، علی، القواعد الکلامیه، قم، نشر موسسه امام صادق، چاپ اول، 1418 ق؛ ص 47.
[2]. ابن تیمیه، احمد، الرد علی المنطقیین، بیروت، دار المعرفه، ج 1، ص 422.
افزودن نظر جدید