افراط و تفریط برخی عالمان مسلمان نسبت به عقل
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عقل و هوش از عالى ترين استعدادهاى ذهنى ـ شناختى انسان هستند كه مميزه او از ساير موجودات به حساب مى آيند. در پرتو اين دو استعداد، ساير استعدادهاى انسان جهت مىگيرند و به فعليت مىرسند. اين دو واژه، در متون دينى و روانشناختى به صورت عميق و گسترده مورد مطالعه و تحقيق قرار گرفتهاند.
با تصریح فراوان در نصوص دینی درباره منزلت عقل و بیان حدود روشنگری آن توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) انتظار میرفت، با درک صحیح عالمان دینی از بیانات آن بزرگوار، حرمت این نور ارزشمند را مراعات کنند؛ ولی گروهی از آنها راه افراط پیش گرفتند و گروهی دیگر به تفریط افتادند.
برخی از عقل گرایان که راه افراط را پیش گرفتند، در معارف دینی بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل عقلی پرداختند؛ غافل از آنکه بیشتر معارف الهی فراتر از عقول ناقص بشری است. پس آنان از معارف اصیل دینی دور شدند؛ حتی از تکامل و رشد عقل نیز مانع گردیدند. زیرا خرد انسانی با پیروی از آموزههای دینی به رشد و تکامل میرسد، نه با تصورات و خیالات بشری که معقولات نامیده میشود. از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است که خداوند آنگاه که عقل را آفرید، او را امتحان کرد و وقتی در امتحان الهی سربلند شد، فرمود: «سوگند به بزرگواری و مقامم که خلقی محبوبتر از تو نیافریدم و تو را در کسی که دوست میدارم، کامل میگردانم.»(1)
همچنین معلوم است که رستگاری و هدایت تنها با شناخت عقل و پیروی از آن میسر است. امام صادق (علیهالسلام) بعد از بیان لشکریان عقل و جهل که ریشه همه کردارهای خوب و بد هستند، میفرماید: «پس تمام صفات و لشکریان عقل، جز در پيامبر و جانشين او و مؤمنى كه خدا دلش را به ايمان آزموده، جمع نشود؛ اما دوستان ديگر ما برخى از اينها را دارند تا تدریجاً همه را دريابند و از لشكريان جهل پاك شوند، آنگاه با پيامبران و اوصيائشان در مقام اعلى همراه شوند و اين سعادت جز با شناختن عقل و لشكريانش و دورى از جهل و لشكريانش به دست نيايد؛ خدا ما و شما را به فرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد.»(2) پس کمال عقل در سایه آراسته شدن به اخلاق و آداب انسانی و پرهیز از پلیدیها و دوری از شیطان جهل و نادانی است. به همراه فهم و شعور که همان پیروی آگاهانه و هوشیارانه است.
از طرف دیگر نقل گراها و اهل حدیث، راه تفریط را پیش گرفتند و با انکار هرگونه درک و فهم عقلی، جایگاه عقل را در معارف دینی نمیپذیرند و عقل را پایینتر از منزلتی که خداوند تعیین کرده است، میدانند و حجیت آن را هم نادیده میگیرند و فهم انسانی را از احکام دینی و حقایق وحیانی، در حد تعبد در تمام موارد، پایین میآورند.
پس گروه اول با پایبندی بیش از حد به عقول ناقص بشری و گروه دوم به جهت تعبد تام به منابع نقلی و متون دینی و نفی هرگونه فهم حقایق معنوی، دین حقیقی را همچون تنی بیروح به بندگان الهی عرضه داشتند. گروه اول نه تنها روح دین را از دست بشر گرفتند، روحی که خود ساخته بودند بر کالبد دین پوشاندند و بر جویندگان حق عرضه داشتند و گروه دوم چون فهم بشر را از متون دینی نفی کرده و هیچ راهی به فهم دین، جز تعبد قائل نشده و عقل را به طور کلی از کار انداختهاند، در درک مضامین دینی، با مشکل مواجه اند و به توحید خالص راه نیافتند؛ بلکه برخی از آنان خداوند را همچون بشر، دارای دست و پا و اندام های جسمانی میدانند.
پینوشت:
1. «وعزّتي وجلالي ما خلقت خلقاً هو أحبّ إليّ منك ، ولا اُكمّلك إلّا فيمن اُحبّ.» بحار الانوار، علامه مجلسی، ج1، ص96.
2. «فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ كُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِي نَبِيٍّ أَوْ وَصِيِّ نَبِيٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِكَ مِنْ مَوَالِينَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا يَخْلُو مِنْ أَنْ يَكُونَ فِيهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى يَسْتَكْمِلَ وَ يَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ فِي الدَّرَجَةِ الْعُلْيَا مَعَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ وَ إِنَّمَا يُدْرَكُ ذَلِكَ بِمَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَةِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِهِ.» الکافی، کلینی، ج1، ص23.
افزودن نظر جدید