امامت
بسیاری از مسلمانان پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) حقایق زیادی را کتمان کردند که گویا هرگز آنها را از پیامبر (ص) نشنیدهاند؛ اما فاطمه (س) نه تنها به خود اجازه چنین کاری نداد، بلکه شجاعانه و به بهانههای مختلف، حقایق را پیرامون ولایت و امامت علی بن ابیطالب (ع) اظهار کرد و آنچه را که در این خصوص از پیامبر (ص) شنیده بود برای مردم بازگو کرد.
امام، به معنای ریاست عام در امور دینی و دنیایی است و این ریاست فراگیر به منزله جانشینی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به حساب میآید. اما چگونه ممکن است این مقام بلندمرتبه بدون نصب از جانب خدا باشد؟!
محمد اسماعیل صلاحی قطب دراویش گنابادی برای اینکه مقام امامت و ولایت را برای خود و دیگر اقطاب این فرقه ثابت کند، به هر سخن دروغ، خلاف واقع و متضاد و متناقضی دست می زند. صلاحی ادعا می کند که امامت منحصر در 12 امام نیست و تا سالها روایات آن فقط در اهل سنت بوده و بعدا در سیر تغییر و تحولات شیعه در عقاید شیعه گنجانده شده است
خلافت و امامت، مقامی الهی است که توسط خدای رحمان به بعضی از بندگان برگزیده عنایت شده است. ائمه معصومین (علیهمالسلام)، همان وارثان انبیاء الهیاند که از جانب خدای رحمان به این مقام انتخاب شدهاند. وهابیون با ایراد شبهه قائل هستند، خلافت و امامت در اسلام نباید به صورت موروثی باشد و این نوع خلافت همانند حکومت پادشاهان است.
محمد اسماعیل صلاحی ادعای امامت خود را مسئله ای شخصی نمی داند و معتقد است که طبق فرهنگ، عقاید و روایات، سلسله امامت به 12 نفر ختم نمی شود و این سخن را به کتاب مکتب در فرآیند تکامل نسبت می دهد. اما این مسئله نه جزء مسلمات شیعه، بلکه جزء مسلمات برخی از فرقه های صوفیه است و مستند کردن این ادعا به نویسنده این کتاب دروغ محض است.
بعد از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، بر اثر شرایط خاصی که ایجاد شده بود، حضرت امیرالمؤمنین مجبور شد به مدت 25 سال از صحنه اجتماع به طور خاصی کناره بگیرد و سکوت اختیار کند، نه در جهادی شرکت کند و نه در اجتماع به طور رسمی سخن گوید. این سکوت ظاهری به جهت حفظ وحدت مسلمین، جلوگیری از هرج و مرج و خنثی کردن خطر تجاوز دشمنان بود.
باید توجه داشت که موضوع امامت با قضیه حکومت جدا است؛ چون امامت یک منصب خداوندی است؛ ولی حکومت یکی از شئونات امامت است؛ پس هر کسی را که خداوند او را به این مقام والا نصب کند، امام است؛ چه مردم بخواهند و یا نخواهند، اراده مردم در تعین امام هیچگونه نقشی ندارد؛ همانگونه که در تعیین پیامبر نیز نقشی ندارد.
در وانفسای رحلت پیامبر چه گذشت؟ امیرالمؤمنین مشغول غسل و تجهیز پیکر مطهر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) است و ابوبکر نیز در خانه است و جمعی از مسلمین در خانه پیامبر اجتماع کردهاند. عمر پنهانی به گونهای که دیگران مطلع نشوند، ابوبکر را از خانه صدا میزند تا او را به سقیفه ببرد. همان سقیفهای که اساس بدبختیهای اسلام از آنجا آغاز شد.
با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند، معنای اتخاذ شده از ولیّ در میان صوفیان، به برداشت اهلسنت نزدیکتر است. اما با ورود تصوف به تشیع، معنای ولایت در نزد آنها نیز تا حدودی تغییر کرد و آنها نمادی از جایگاه و مقام ولی منصوص و معصوم که شیعه بر مبنای قرآن و روایات به آن معتقد است را تا حدودی پذیرفته و آن را در مسلک تصوف بهوجود آورده و نام آن را مرشد یا قطب گذاشتند.
قطاب و مشایخ صوفیه مقامی والا و بزرگ برای خود قائل هستند و همواره خود را به حضرات معصومین (علیه السلام) تشبیه میکنند و خود را همچون اهلبیت (ع) لازم الاتباع و لازم الاطاعت از سوی مریدان میدانند و معتقدند که آنها نیز از مصادیق اولی الأمر هستند. کما اینکه صلاحی نورعلی تابنده را به پیامبر (ص) و خود را به حضرت علی (ع) تشبیه کرده و خود را علی زمان خوانده است.
صلاحی در شرح رساله صالحیه به تشریح ودایع الهی و علم الاسماء میپردازد. صلاحی اینطور بیان میکند که سبب سجده فرشتگان مقرب الهی بر حضرت آدم (علیه السلام) علم الاسمائی بود که ایشان داشتند و قوای ملکوتی هرکدام از فرشتگان بهواسطه آن علم الاسمائی است که به او آموخته شده است. صلاحی پس از بیان این مسئله ادعا میکند و میگوید ودایع الهی همین است که در سینه ما است.
شناخت امام حق، لازم و ضروری است و غفلت از آن، سبب خلود در جهنم میشود؛ بلکه حتی اگر فرد معتقد به امامت امام باطل باشد نیز، از اهل جهنم خواهد بود؛ پس شناخت امامان، صرفاً تعصبات تاریخی نیست.
وهابیان معاصر، این شبهه را مطرح کردهاند که امام علی (علیهالسلام) برای طلب امامت قیام نکرد، ولی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) برای طلب فدک خروج کرد و این نشانه وجود تعارض در رفتار آنها است؛ درحالیکه آن دو وجود سراسر نور، در رویارویی و مقابله با غاصبان خلافت، رفتار برابر و یکسانی داشتهاند.
اهل تسنن اتفاق نظر دارند بر اینکه در هر زمان لازم است امامی باشد؛ فلذا در روایات آنان به این عقیده تصریح شده و عالمان آنها همچون دمیجی، ابن خلدون و ... بر وجوب نصب امام تصریح کردهاند.