علم الهی ودیعه الهی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وقتی از مدعیان دروغین سخن به میان میآید بزرگان صوفیه از پرادعاترین آنها هستند. تنها نگاهی کوتاه و اجمالی به کتب تذکرهای که به دست همین بزرگان صوفیه نوشته شده است، ما را به همین مطلب میرساند. درواقع صوفیه بزرگترین ادعاها را برای خود در طول تاریخ داشتند که در هر برهه از زمان با شدت و ضعف همراه بوده است. شاید برخی گمان کنند که این ادعاها فقط مربوط به صوفیان قدیم است، درحالیکه اقطاب و بزرگان صوفیه در عصر حاضر نیز به تقلید از بزرگان سلف خود ادعاهای گزافی داشته و دارند. نه فقط مشاهیر بزرگ این فرقه بلکه محمد اسماعیل صلاحی قطب خود خوانده و نوپای این فرقه نیز که هنوز دراویش گنابادی به او اعتنایی نمیکنند هم نیامده ادعاهای زیادی داشته است. صلاحی در آخرین سخنرانی خود ادعایی عجیب میکند که نشان از ضعف سواد و عقاید دینی ایشان دارد. صلاحی در شرح رساله صالحیه به تشریح ودایع الهی و علم الاسماء میپردازد. صلاحی اینطور بیان میکند که سبب سجده فرشتگان مقرب الهی بر حضرت آدم (علیه السلام) علم الاسمائی بود که ایشان داشتند. چراکه وقتی فرشتگان به خلقت انسان معترض بودند حضرت آدم (علیه السلام) به دستور خداوند از قوای ملکوتی هرکدام از آنها گفت و ملائکه متوجه شدند که حضرت آدم صاحب تمام این قوای ملکوتی از قوه جبرائیلیه، عزرائیلیه، اسرافیلیه, میکائیلیه و ... است. قوای ملکوتی هرکدام از فرشتگان بهواسطه آن علم الاسمائی است که به او آموخته شده است. صلاحی در ادامه این سخنان، ادعایی عجیب کرد و گفت: « این ودایع همین است. یکی از پسران مشایخ سابق از من سؤال کرد و گفت تصویر ودایع رو برای من بفرست، درحالیکه تصویر آن در سینه ما است. به قول یکی از دراویش میگفت باید تصویر خودت رو بفرستی چون خود شما مظهر همه این قوای ملکوتی هستی. این سلسله اجازه هم معنعن است که از قبلی به قبلی برسد و ادامه پیدا میکند تا به معصوم برسد تا به خداوند.»
این سخن ادعای بسیار بزرگی است. چراکه صلاحی ادعای داشتن علم الاسمائی بهعنوان ودیعه الهی میکند که مخصوص انبیاء و اهلبیت (علیهم السلام) است تا بدین نحو از دیگران ممتاز باشند. درواقع این ودایع برای شناخت حجت خداوند متعال و برای شناخت مدعیان از میان حق و باطل است. علمی که به حضرات انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) اعطاء شده است ازجمله ودایع الهی است که از جانب خداوند به خاندان نبوت(علیه السلام) عطا گردیده و اوصیاء پیامبر(صلیالله علیه و آله) یکی پس از دیگری حامل و وارث آن علم میباشند.
لذا امام صادق(علیه السلام) فرمود: «ای یونس! اگر علم صحیح را میطلبی بدان که نزد ما اهلالبیت وجود دارد. زیرا که آن علم بهعنوان میراث به ما رسیده است، و به ما شرح حکمت و فصل خطاب عطا شده است. یونس میگوید: من گفتم: یابن رسولالله(علیه السلام)! آیا تمام آنان که از اهلبیت هستند آن علم را ارث بردهاند همانطور که شما از علی و فاطمه به میراث بردهاید؟! حضرت فرمود: آن را به ارث نمیبرند مگر امامان دوازدهگانه! یونس میگوید: عرض کردم: یابن رسولالله! ایشان را برای من نام ببر! حضرت فرمود: اوّل ایشان علی بن ابیطالب است و پس از او حسن و حسین و پس از او علی بن الحسین و پس از او محمّد بن علی و پس از او من و پس از من موسی فرزندم و پس از موسی علی پسرش و پس از علی محمّد و پس از محمّد علی و پس از علی حسن و پس از حسن حجّت؛ خداوند ما را برگزیده است و تطهیر نموده است و به ما عنایت فرموده است آنچه را که به احدی از عالمیان نداده است». [1] حتی اهلبیت (علیهم السلام) برای اینکه کسی همچون صوفیه ادعای داشتن چنین علمی را نکنند چندین مؤلفه و شاخصه برای این علم قرار دادهاند. ازجمله اینکه میفرمایند: «"أَنْ یُسْأَلَ فَیُجِیبَ "بهمحض اینکه از او سؤال شد جواب دهد ( از گذشته و حال و آینده) "أَنْ یُسْکَتَ عَنْهُ فَیَبْتَدِئَ" اگر سؤال کننده ساکت بود، بدون شنیدن سؤال به او پاسخ دهد "یُخْبِرَ النَّاسَ بِمَا یَکُونُ فِی غَدٍ" [2] مردم را از حوادث آینده باخبر سازد "فَاسْأَلُوهُ عَنْ تِلْکَ الْعَظَائِم" [3] از او درباره اتفاقات مهم و بزرگ سؤال کنید و…» این در حالی است که اقطاب گنابادیه بارها در پاسخ به سؤالات ساده نیز اظهار عجز کرده و در جواب به مریدان درماندهاند.
پینوشت:
[1]. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر البصائر، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1421ه ق، ص۳۲۹
[2]. محمد بن یعقوب بن اسحاق (کلینی)، الکافی، نشر دارالحدیث، قم، ج۱، ص۲۸۵
[3]. نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی، نشر صدوق، تهران، 1376، ص۱۷۳
افزودن نظر جدید