قطب صوفی، میراثدار ولایت اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به دلیل تأثیرگذاری ائمه اطهار (علیهم السلام) در بین مسلمین و چهره ممتاز ایشان، در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) تصوف را در مقابل ائمه اطهار (علیهم السلام) قرار دادند و مسائل معنوی را در قالب بزرگان و بعدها اقطاب صوفیه مطرح کردند تا ولایت، علم و مقام معنوی ائمه (علیهم السلام) را تحتالشعاع این جریان قرار دهند. اولین اثری که در تصوف به این بحث پرداخته، "رساله سیره الاولیاء یا ختم الولایه" حکیم ترمذی (حدود 205 -295 ه ق) است که مفهوم ولایت را در قالب نظریهای منسجم مطرح کرده است. البته او سعی کرده منظور از ولایت در تصوف که حاصل عقیده اهل سنت در بحث ولی بود را به سمت مفهوم ولایت در تشیع بکشاند و شاید علت این امر کارایی بیشتر و اثرگذارتر مفهوم ولایت در امامیه بوده باشد. وی حتی به برتر شمردن ولی از نبی متهم گشته است. این اتهام البته بر پایه محکمی استوار نیست؛ چنانکه وی بارها بر این نکته تأکید میورزد که هیچکس را نمیتوان برتر از انبیاء دانست. [1] با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند و در قرن هشتم و نهم بود که در ایران تصوف بهصورت یک گرایش عمومی درآمد [2] نمیتوان ولایتی که در میان اهل سنت مقبول است را با ولایت مصطلح میان شیعیان یکی دانست.
چنانچه عزیزالدین نسفی درباره معنی ولایت مینویسد: «بدانکه معنی ولایت نزدیکی و دوستی است که در مقام قرب و محبت است. آن دو یک مقام است و اگر چنانچه دو مقام باشند، مقام محبت بعد از مقام قرب قرار دارد، زیرا محبت بی قرب امکان ندارد؛ از جهت آنکه مراد از قرب معرفت است پس معرفت هر کس زیادتر باشد، محبت او زیادتر است. چون این مقدمات معلوم شد، اکنون بدان خداوند تعالی به چه کسی معرفت ذات و صفات خود بخشید و با صفات و ذات خود آشنا گردانید و او را به ولایت خود برگزید؛ هرچند معرفت ذات و صفات او مقدور بشر نیست، اما بهقدر آنکه مقدور بشر باشد، هرکسی را که بخواهد به معرفت ذات و صفات خود موصوف گرداند، تا مقرب حضرت حق گردد و نام او را در جریده اولیا ثبت گرداند تا به محبت و دوستی وی مخصوص گردد..»[3]
با نگاهی به تعاریف بزرگان صوفیه، معنای موردنظر آنها به برداشت اهل سنت نزدیکتر است و از آنجا که بزرگان صوفیه همگی سنی مذهب بودند، زیرا این مهم (سنی بودن) از شروط لازم برای ورود در تصوف بوده است، پذیرش این موضوع قابل قبول مینماید که ایشان ولیّ را به معنای صاحب اختیار و متصرف در امور ندانند. اما با ورود تصوف به تشیع، معنای ولایت در نزد آنها نیز تا حدودی تغییر کرد که با بررسی عمیقتر مفهوم ولایت در نگاه صوفیان شیعه، روشن میشود که ایشان نمادی از جایگاه و مقام ولی منصوص و معصوم که شیعه بر مبنای قرآن و روایات به آن معتقد است را تا حدودی پذیرفته و آن را در مسلک تصوف بهوجود آورده و نام آن را مرشد یا قطب گذاشتند.
چنانچه صوفیان شیعه معتقدند: «اعتقاد بهوجود امام بهعنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریباً یکسان است و این امر را سید حیدر آملی بهوضوح تصریح کرده است و میگوید: قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.»[4] اما شیعه معتقد است که ولایت و امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصر به دوازده نفر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به نام و نشان، تعیین کرده است.
پینوشت:
[1]. حکیم ترمذی، محمد بن علی، ختم الولایه، محقق یحیی، عثمان اسماعیل، نشر المطبعة الکاثولیکیة، صص ۳۵۷ و ۳۹۴
[2]. جعفریان رسول، صفویه در عرضه دین، فرهنگ و سیاست، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم،1391، چاپ سوم، جلد 2، ص 516
[3]. عزیز الدین نسفی، کشف الحقائق، متن فارسی به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران 1344، ص 79
[4]. نصر سید حسین، تشیع و تصوف، مجله عرفان ایران، شماره 7، حقیقت، تهران، 1379، صص 32 و 33
افزودن نظر جدید