عرفانهای نوظهور
در دیدگاه سرکرده فرقه حلقه، تمامی عرفانها هدفی جز نجات بشریت از پوچی و سرگردانی ندارند و اهمیتی ندارد که این معنویتها با تکیه بر کدام اصول و مبانی شکل گرفته باشند. محمدعلی طاهری، در تحریک احساسات ملی و حس وطن دوستی ایرانیان، با به میان کشیدن اعتلای عرفان ایران، به نوعی به آن هویت مستقل داده و جالبتر اینکه یکی از رسالتهای عرفان کیهانی را، اعتلاء و رشد عرفان اسلامی-ایرانی عنوان میکند.
در عالم هستی برخی از موجودات غیرمحسوساند و با حواس طبیعی و عادی قابل درک نیستند. یکی از این موجودات جن است. جن که در اصل معنا مفهوم «پوشیدگی» دارد، از چشم انسان پوشیده است. قرآن وجود این موجود را تصدیق کرده و سورهای به نام «جن» نیز در قرآن وجود دارد.
مسئله آزمایش آخر هم، یکی دیگر از نظریات مطرح شده در عرفان حلقه است که خداوند متعال را از جایگاه وحدانیت (خدا در وحدت) تا حد انسانیت (خدای در کثرت) تنزل داده و قدرت و عظمت خداوند را از او خلع کرده، در میان تمامی انسانها به طور مساوی تقسیم میکند.
از جمله اشکالات وارده بر مبانی عرفان حلقه، وجود واژگان نامفهوم و بیمبنا در سخنان سرکرده آن است. به عنوان نمونه، اصطلاحات، جهان هیچ قطبی، جهان تک قطبی و جهان دوقطبی، از جمله مفاهیمی هستند، که هیچ گونه اصالت و مبنایی در عرفان برای آن قابل تصور نیست. این فرد که به زعم خود،در صدد ایجاد نوآوری و خلاقیت در اصطلاحات عرفانی است، هیچ گونه منطق و استدلال عقلانی برای آن ادعاهای خود ندارد.
یکی از بزرگترین مشکلات فرقه حلقه، برداشت نادرست سرکرده آن نسبت به گزارههای دینی و قرآنی است. محمدعلی طاهری سرکرده عرفان کیهانی، از سواد لازم در زمینه تحلیل و تفسیر مسائل دینی و عرفانی برخوردار نبوده و به همین خاطر در این فرقه با شمار زیادی از برداشتهای انحراف گونه و سطحی مواجه هستیم. محمدعلی طاهری برای اثبات نامحدود بودن جهان هستی، استناد به نامحدود بودن خداوند کرده، که نشان دهنده بیاطلاعی ایشان از مباحث فلسفی و عرفانی دارد.
طبق اصول عرفان کیهانی، برای جلوگیری از منیت و غرور در طریق عرفان، بهرهگیری از هر نوع فن و تکنیکی ممنوع بوده و بیابزرای یکی از خصوصیات برتری عرفان حلقه نسبت به سایر معنویتها به شمار رفته است. طاهری میگوید:«یکی از تفاوتها وجود فن و تکنیک در سایر عرفانهاست که با عرفان اصیل سازگاری ندارد. وقتی فردی به کمک تکنیک، توانایی و قدرتی کسب میکند، در نهایت آن را بهحساب توان فردی و اینکه تکنیک را بهخوبی به کار برده است، میگذارد و دچار غرور و منیت و خودستایی میگردد.»
عرفان حلقه، ابلیس را در گروه فرشتگان و ماموران خاص درگاه ربوبی قرار داده است. بطوری که با خارج کردن نظام هستی از نظام تک قطبی، در به ثمر رساندن هدف خلقت و چرخه تکامل انسان، نقش اساسی و محوری دارد.
برخی از مبلغان شبه معنویتهای نوپدید با استفاده از سحر و جادو، دادن اذکار و اوراد استفاده از چشمبندی، کفبینی، رمالی، احضار اجنه و... بر روی بعضی افراد تأثیر گذاشته، آنها را به سوی خود جذب میکنند.
از زمانی که فرد وارد یک فرقه میشود، در جریان یک سری برنامههای پرورشی و آموزشی از قبل طراحی شده قرار میگیرد تا به شخص جدیدی تبدیل شود. برای تحقق این امر، فرد در بدو ورود به فرقه از شخصیت قبلی خود به طور کامل تهی میگردد و به شخصیتی جدید با معیارها، ارزشها، رفتار و مناسک جدید تبدیل میشود.
نداشتن نظم منطقی و ثبات در گفتار یکی از اشکالاتی است که به کلام اشو وارد است. نامفهوم بودن مطالب و تغییر مداوم نظریهها و نداشتن نظم منطقی و ثبات در گفتار، همان چیزی است که خود اشو به آن اذعان کرده است: «ارثیهای واقعا وحشتناک برای محققان به جا گذاشتهام؛ از حرفهای من چیزی نخواهند فهمید!»
کسی که مدعی معنویت و عرفان است، انتظار آن میرود از ابتداییترین مباحث و موضوعات، مربوط به آن حوزه مطلع بوده و نسبت به آن اشراف داشته باشد. اکثر مدعیان معنویتهای نوظهور، نسبت به مباحث عرفان و دین از آگاهی و شناخت لازم برخوردار نیستند؛ به همین دلیل گرفتار تحلیلها و برداشتهای انحرافی در مباحث مربوط به عرفان و معنویت شده و از اصول و الزامات مشخص شده توسط شرع و دین عبور میکنند.
یکی از ویژگیهای عرفان حلقه، بهرهگیری از هر وسیله و ابزاری برای رسیدن به اهداف است. یکی از ادعاهای محمدعلی طاهری سرکرده این فرقه، گسترش و ترویج عرفان اسلامی-ایرانی در بین مردم و جامعه مدرن امروزی است. به گفته طاهری، چنین کاری تا به الان انجام نشده و عرفان سنتی صرفاً در بین خواص جاری بوده و به بدنه جامعه و عموم مردم سرایت نکرده است.
مخفی کاری و عدم ادعای کرامت یکی از خصوصیات عارفان راستین است. یک عارف اسلامی هرگز برای رسیدن به اهداف دنیایی، مدعی دارا بودن ویژگیهای خاص را ندارد. برخلاف مدعیان معنویتهای نوظهور که با داشتن اندک توانایی ظاهری و اثبات نشده، گوش عالم را کر کرده و در بوق و کرنا میکنند که، ای مردم، ای دنیا، بدانید که دوای درد شما همین جاست، پس بشتابید.
اشو، با توجه به روحیه عصیانگری و ستیزه جویانهاش، بدون هیچ مبنایی متقن و داشتهی علمی، باورها و اعتقادات مردم را پندارهایی مرده و بیروح تلقی کرده و میگوید: «پس تو باید عصیان کنی. عصیان علیه تمام چیزهایی که به تو آموختهاند. تو باید علیه هر چیز و همه چیز عصیان کنی.»