ملی گرایی
یکی از نزدیکان رضاشاه در وصف رفتارهای رضاشاه او را فردی فحاش و بددهن معرفی نموده و میگوید: «بدا به حال کسی که مورد خطاب و عتاب رضا شاه قرار میگرفت دیگر چیزی نبود که به او و خاندانش حواله ندهد! فحاشی رضاشاه آنقدر زننده بود که در یک جمله میتوان گفت: رضاشاه شان فحش را هم از بین برده بود!»
تمام آنچه مردم ایران از رسانههای رسمی و غیررسمی از کورش بنیانگذار امپراتوری هخامنشی شنیده اند متناسب با ذائقه قهرمان پرستی آنان بوده است. این قهرمان پرستی -قهرمان سازی- کم کم به عنوان اصل مسلم مورد پذیرش قرار گرفته شده است. از طرف دیگر بزرگ نمایی کورش یا ملایم تر بگوییم احیای دوباره کورش ریشه ای سیاسی و ضد دینی دارد؛ که در جای خود باید مورد بررسی قرار گیرد.
آمِلی کورت درباره حوادث مربوط به حمله كورش كبير به اوپيس ميگويد: در سال 539 پيش از ميلاد، نبردی در اوپيس در حاشيه رود دجله رخ داد. نهايتاً كورش پيروز شد. اين پيروزی ،كه احتمالا به سختی به دست آمد، حاكی از يك حقيقت است، و آن اينكه اين فتح، با قتل عام مردم شهر اوپيس و يك غارت گسترده به پايان رسيد.
بسياري از بزرگان علما، همراه با آیت الله فشارکی این اعلامیه را امضا کرده بودند. آن اعلامیه هنوز هم خواندنی است و درسهای جالبی برای امروز ما دارد. اگر هر کدام از ما متعهد شویم در زندگی شخصی خود به مواردی این چنینی پایبند باشیم تحول بزرگی در جامعه ایجاد خواهد شد، متن کامل آن اعلامیه به این شرح است:
باوجود اینکه بینا در کِسوت طبابت بود، اما از عناصر وابسته به حکومت پهلوی به شمار آمده، چنانکه در ساختار این رژیم، مشارکت داشت. بنابراین، طبیعتاً، بینا همانند همقطارانش در طیفِ مورخان سلطنت طلب، در تالیف کتاب موردنظر، تحت تأثیر ساختار سیاسی وقتِ ایران بوده، و ازین رو، کتاب«اندیشه های رضاشاه کبیر» مملو از تملّق و، بعضاً، گزافه گوییهای بی اساس میباشد.
دربار خاندان پهلوی یکی ازمراکز پر نفوذ و پر از زد و بندهای حکومتی بود که بی شک می توانست از طرق مختلف نقش موثری در اخذ تصمیمات شاه داشته باشد. ریاست اصلی دربار در دوران شکوفایی حکومت پهلوی تحت اختیار «اسدالله علم» یار دیرینه و دوست قدیمی محمد رضا شاه قرار داشت. در اين ميان...
افرادی كه اختراع قاليچه پرنده را به كورش هخامنشی نسبت داده و چنين شايعهای را ساخته و منتشر كرده اند، درباره ملت چه فكری كرده اند؟ از ديد آنان، مردم ايران مشتی درازگوش اند كه با تخيلات و توهمات زندگی میكنند؟ عدهای ابله و بيمار ذهنی چگونه به خود اجازه میدهند كه چنين احمقانه ياوهگويی كرده و ملت را مورد تمسخر قرار دهند؟
كتاب «تاريخ باستان» دانشگاه كمبريج: كورش، به غارت و چپاول پرداخت و مردم را كشتار نمود. اين سند (رويدادنامه نبونئيد) نشانگر اين است كه پارسیها اردوگاه نبونئيد را به طور كامل به غنيمت گرفتند و همانطور كه در اغلب حالات روی ميداد، كشتار واقعی در نبرد با دشمن، پس از ترس و وحشت و عقبنشينی بابيلونیها رخ داد.
ماريا بروسيوس از ايرانشناسان مشهور جهان پيرامون فتح اوپيس به دست كورش كبير مینويسد: «در پاييز 539 [پيش از ميلاد]، ارتش كورش به شهر اوپيس در كرانه رود دجله رسيد. او آن شهر را عبرت و نمونهای برای [شهرهایی] كه بخواهند در مقابل او مقاومت كنند، قرار داد. بدين صورت كه او اهالی شهر اوپيس را وحشيانه كشتار و غارت كرد.
پیيِر بريان باستانپژوه و ايرانشناس مشهور جهان، در كتاب «از كورش تا اسكندر» به نكته قابل توجهی اشاره میكند، او نيز همانند ديگر تاريخ پژوهان روز دنيا، بر اين عقيده است كه تجاوز، غارت و كشتار مردم اوپيس، به دست كورش كبير صورت گرفته است. پيروزی كورش در نبرد اوپيس، با يك غارت وسيع و همچنين كشتارِ هر آنكس كه در پی مقاومت بود، همراه شد.
علم علاوه بر نفوذ در دیوانسالاری کشور، دست به چینش نمایندگان مجلس پهلوی نیز زد و برای این منظور، اقدام به تشکیل کمیتهای مخفیانهای کرد که وظیفهی آن، تعیین نمایندگان مجلس بود. فعالیت این کمیسیون غیررسمی و پنهانی در طول دوران سرپرستی عَلَم بر وزارت دربار ادامه داشت و در واقع این وزیر دربار بود که نمایندگان مجلس پهلوی را تعیین میکرد.
ژان گلسنر، استاد تاريخ بين النهرين و خط ميخی در ترجمه رويدادنامه نبونئيد، مینويسد: «در ماه تشرین (از ماههای تقويم اكّدی)، كورش برای جنگ عليه ارتش اكّدی (بابيلون) به اوپيس رسيد (در ساحل رود دجله)، مردم عقب نشينی كردند، و او نيز مردم را غارت و قتل عام كرد.» اين گفتار مورد تأييد بزرگترين باستانشناسان روز دنيا است.
به راستی كه ايدئولوژی سبب میشود شخصيتی مانند لمبرت -استاد دانشگاه باستانشناسی بيرمنگام انگليس- اينگونه خود را مضحكه خردمندان قرار دهد و با پيش كشيدن سخنانی بیربط، آبروی علمی خود بريزد. هرچند تأكيد میشود كه او، اصل غارتگری و خشونتی كه كورش كبير مرتكب شده را انكار نكرده است.
عدهای از باستانگرايان اصرار دارند كه قتل عام مردم اوپيس، از سوی ارتش بابيلون (بابِل) صورت گرفته، نه از سوی كورش. ليكن ما اسنادی از بزرگان ايرانشناسیِ جهان ارائه كرديم كه نشان میدهد، چنين جنايتی از سوی كورش كبير (كه به سرزمينهای اكدی تجاوز كرده بود)، صورت گرفت. كورش هخامنشی، شهر اوپيس را به آتش كشيد و مردم آن را قتل عام نمود.