ملی گرایی
فرهیختگان ایرانی و حتی عامه مردم ایران، هیچگاه در طول تاریخ، از آریوبرزن، یاد و نامی خوش به ذهن نداشتند. چه اینکه ایرانیان در طول تاریخ، همواره داستان زندگانی بزرگان و پهلوانان نامدار را سینه به سینه به نسلهای بعدی منتقل کرده اند، اما در این سینهها جایی برای آریوبرزن وجود نداشت.
ما هرگز در پی اسطوره نیستیم. نه در میان آریاییان و نه در میان عربها و نه در میان هیچ قوم دیگری. ما در پی حقیقت هستیم. حال این حقیقت در میان هر قوم و هر گروهی که باشد برای ما محترم خواهد بود. از نبیّ اعظم تا دیگر پیشوایان دینی، هر یک مظهری از مظاهر اسماء الهی بودهاند و این برای ما محترم است. از همین روی در مقابل آنان زانو میزنیم و توهمات عدهای بیمار مالیخولیایی برای ما اهمیتی ندارد.
اگر در تاریخ به خوبی نگاه کنیم، و در شاهکارهای ادبی ایران سیر و سیاحت کنیم، درخواهیمیافت که بزرگترین مفاخر علمی و ادبی تاریخ این سرزمین، پر از کلمات عربی است. از آثار ابنسینا و ابوریحان بیرونی و خواجهنصیر طوسی گرفته تا آثار سعدی، مولوی، حافظ همگی سرشار از کلمات و عبارات عربی است. حتی فردوسی (که در شاهنامه از کلمات عربی نیز استفاده کرده است) اصل کتاب خود را در بحر متقارب (وزن فعولن فعولن فعولن فَعَل) سروده است.
این روز، روز جشن و شادی یهودیان است! روزی که این قوم نفرینشده پس از سالها حقارت و ذلت -که حاصل رفتارهای زشت خودشان بود- از اسارت حکومت بابیلون آزاد شدند. شاید یهودیان حق داشته باشند این روز را به رقص و پایکوبی بگذارنند. اما... چرا این روز توسط عدهای با عنوان «روز جهانی کورش کبیر» قلمداد شده است؟! و چرا برخی از ایرانیان این روز را جشن میگیرند؟
در واقعه کربلا رنگ، قومیت، ملیت، سن و سال معنایی ندارد؛ چون بنابر آیات قرآن اصل در برتری در دین اسلام تقوا است. در صحرای کربلا یاران امام حسین (علیه اسلام)، انسان های پاک و آزاد مردی بودند. از کهن سالانی همانند حبیب ابن مظاهر تا نوجوانانی همچون قاسم بن حسن و نوزادی همچون علی اصغر(علیهم السلام) را شامل می شدند. در بین اصحاب اباعبدالله(علیه السلام) افرادی از قومیت های مختلف حضور داشتند. یکی از قومیت ها ایرانیان بودند.
کوروش هخامنشی این روزها چهره بسیار جنجالسازی در میان چهرههای سیاسی و رسانهها شده است. با این وجود برخی از باستان شناسان بر این باورند که تاریخ ایران از کوروش آغاز نشده، ایرانیها دوره مهمی همچون عیلامی را در تاریخ خود دارند و به نوعی نام کوروش بازیچه ای برای ناسیونالیستهای افراطی شده است. این پژوهشگر بر این باور است که کورش آدم بدی نیست اما این اندازه چالش بر سر نام او و بستن بسیاری از ایدهآلها به او چندان خوشایند نیست.
طبق تحقیقات انجام شده در دانش ژنتیک، در زمینه کروموزم ایگرگ (Human Y-chromosome DNA haplogroups) که در اصطلاح، Y-DNA haplogroups نامیده میشود، DNA مردم ایران بسیار شبیه به مردم عرب و در حقیقت از یک خانواده است! در این بررسیها، مردم ایران در گروه کروموزومی J2 و مردم عرب (در سرزمین حجاز) در گروه J1e قرار گرفته اند و هر دو از خانواده J شمرده شدند.
باستانگرایان میگویند: «در روزهای پایانی تابستان یک تازی شهوتران اجبارا در هر خانه ایرانی گماشته و از صبح تا غروب چشم شهوت از زن و دختر ایرانی برنمیداشت»! میگوییم پس میلیونها جوان غیور ایرانی کجا بودند؟! میگوید: اکثرا میل حمله حیوانی و تجاوز بر این تازیان حجازی غلبه کرده و به زور به ناموس ایرانیان حمله ور میشدند. سگها در مقابل حمله تازیان به زنان ایرانی، از برِ دفاع برمیآمدند و به تازیان حمله میکردند! میگوییم یعنی سگها از جوانان و مردان ایرانی غیورتر بودند؟!
حكمت اسلامی براى اروپاییان مايه اعجاب بود و خضوع. از موارد جالبى كه اين حالت اعجاب نصارا را نسبت به حكمت و فرهنگ اسلامى نشان مىدهد يك رساله لاتينى است از مؤلفى مجهول که در اواخر كتاب، جائى كه اشارت دارد به انبيا كه منبع وحى الهى بودهاند، نام محمد (ص) را هم در رديف نام موسى (ع) ذكر میكند و حاكى است از تاثير و نفوذ فوق العاده حكمت اسلامى در اذهان و افكار علماء و حكماء اسكولاستيك.
مردم ارمنستان، در چند مرحله علیه حکومت داریوش شوریدند، و در هر مرحلهای که سرکوب میشدند، دوباره تجدید قوا کرده و برای آزادی از یوغ هخامنشیان تلاش میکردند. باید توجه کرد که این قیامها، همگی منشأ و ریشه مردمی داشتند. داریوش، خود به مردمی بودن این قیامها اشاره صریحی دارد و در متن کتیبه، صراحتاً این قیامها، مردمی و برخاسته از توده مردم نامیده شده اند.
داريوش شاه گويد: مردی مادی به نام فرورتيش برخاست. چنين به مردم گفت که من از نسل هوخشتر هستم. پس، مادها نسبت به من نافرمان شدند به فرورتيش گرويدند، او در ماد شاه شد. داريوش شاه گويد: سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود کم بود. پس از آن من سپاه فرستادم. چنان به آنها گفتم: آن مادها را که خود را از آن من نمیخوانند بزنيد... اهورا مزدا مرا ياری کرد. به خواست اهورامزدا سپاه من، نافرمانان را بسيار بزد...
در ستون چهارم از کتیبه بیستون میخوانیم: «داريوش شاه گويد: اين [است] آنچه من به خواست اهورامزدا در همان يک سال پس از آن که شاه شدم کردم، من 19جنگ کردم. به خواست اهورامزدا من آنها را زدم»! مردم سرزمینهایی که در اشغال هخامنشیان بودند، طی حدود یک سال، 19 بار علیه حکومت شورش کردند، داریوش میگوید که قیامها را سرکوب کردم، و آنان اکنون بندگان من هستند...
به این عبارات دقت کنید: «داریوش شاه گوید... آنجا آن سپاه نَدیتَبَئیر را بسیار زدم.» «به خواست اهورا مزدا من سپاه نَدیتَبَئیر را بسیار زدم. بقیه به آب انداخته شدند. آب آنها را برد». «من نَدیتَبَئیر را در بابل کشتم.» آیا داریوش حق داشت که چنین کند؟ آیا مدیریت جامعه علاوه بر منطق، به شمشیر هم نیازمند است؟
این کتاب به استناد بایگانی وزارت امور خارجه آمریکا بخش دیگری از روابط ایران و آمریکا طی سال های 1304 تا 1320 را نشان می دهد؛ روابطی «فرهنگی و علمی» در عرصه تحقیقات باستان شناسی. ظاهراً فرهنگ و علم و تحقیق و پژوهشهای باستان شناسی، در جهان مدرن، باید کاملاً از سیاست مستقل باشد و شرافت و پاکدامنی علمی باید مانع از نفوذ «گفتمان تاراج» در اندیشه و عمل «دانشمندان» و «باستان شناسان» و «علاقه مندان به هنر ایرانی» شود. اما ...