زرتشت و باستانگرایی
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمودند: «حکومت ذوالقرنین، عطای الهی بوده است. با غلبه و لشکرکشی به دست نیامد». حال آنکه کوروش و اسکندر، هر یک، حکومت خود را با قَهر و غلبه به دست آوردند.
کمبوجیه پسر کوروش، خواهر خود را کُشت. او 12 نجیبزاده پارسی را زنده به گور کرد و در تازش به مصر، جسد مومیایی شدهی پادشاه مصر را به آتش کشید.
گفت: منشور کوروش از هر کتاب آسمانی برای ما مقدستر است! گفتم: این از نادانی است. تارنمای تحلیلی Telegraph در یادداشتی تحلیلی، مجموعه نظرات تاریخ پژوهان مستقل درباره منشور کوروش را این گونه جمع بندی کرد: منشوری پر از دروغهای بیشرمانه...
زرتشت، کِیگشتاسپ (پادشاه) را به دین خود دعوت کرد. اما او پاسخ داد که من در زندگیام 28 هزار نفر را کشتم و حتی اگر ایمان بیاورم، باز هم خداوند مرا نمیبخشد؛ اما زرتشت به او گفت: «تو را نیک باد که آنان را کُشتی.»
گفت: همه مردم جهان، هخامنشیان را ستایش میکنند. گفتم: حرف نادرستِ خودت را به مردم دنیا نسبت نده ... ضمن اینکه بسیاری از اندیشمندان جهان از گذشته تا حال، نسبت به هخامنشیان، بدگویی و ابراز نفرت کردهاند.
برخی از زرتشتیان و باستانگرایان میگویند: ما در دوران باستان، بهترین یکتاپرستی جهان را داشتیم! اما واقعیت آن است که آنان اصلاً یکتاپرست نبودند. در کتاب دینی زرتشتیان، اهورامزدا، یکی از خدایان زرتشتی است. او حتی از خدایان دیگر کمک میگیرد و دیگر خدایان زرتشتی، از قدرت و جایگاهی برابر با اهورامزدا برخوردارند.
اهورامزدا، تنها خدای معبود زرتشتیان نیست. بلکه در باور اصیل زرتشتی، او همسران و فرزندانی دارد. یعنی زرتشتیان، در حقیقت، خدایان را میپرستند. چنان که کَرتیر، موبد بزرگ زرتشتی در عصر ساسانیان مینویسد: من به یاری خدایان و پادشاه، چنین و چنان کردم.
یک موبد زرتشتی، در دوران ساسانی (پیش از ظهور اسلام)، مسیحی شد. پس بزرگان سیاسی و دینی زرتشتی، ابتدا آن موبَد (روحانی) را به خیانت متهم کرده؛ سپس در بیابان رها کردند تا از تشنگی و گرسنگی بمیرد. یعنی اعدام به جُرم ارتداد...
ما مسلمان نیکوکار داریم، مسلمان بَد رَفتار هم داریم، زرتشتی نیکوکار داریم، زرتشتی بَد رَفتار هم داریم. پس رفتارِ دینداران، نمیتواند دلیل بر حق یا ناحق بودنِ یک دین باشد. اما برای قضاوت، بهتر است رفتار زرتشتیان، آن هنگامی که قدرت را به دست داشتند، بررسی کنیم.
زرتشتیان، دین و قوانین خود را به ایرانیان تحمیل میکردند؛ اما دین خود را اغلب به "غیر ایرانیان" تحمیل نمیکردند. چون زرتشتیان، مردمان غیر ایرانی را پَست و حقیر میپنداشتند. یعنی اینکه زرتشتیان که دین خود را به "غیر ایرانیان" تحمیل نمیکردند، از سر مهربانی نبود، بلکه از سر بدخواهی و نژادپرستی بود.
برخی از رسانههای به ظاهر میهن پرست و باستان گرا، کرکس وار دور جنازه دختر "بلوچ" سُهی (سُها) اعتباری، گرد آمدند و از بی عدالتی ناله کرده، اشک تمساح ریختند. حال آنکه بزرگان این جریان، خود آن زمانی که قدرت را به کف داشتند، کودکان بلوچ را قتل عام کرده و به آن افتخار میکردند.
در اندیشه اسلام، نژادپرستی، نکوهش شده. به عبارتی هیچ قوم و نژادی بر دیگری برتری ندارد. اما در زرتشتیگری، آثاری واضح از نژادپرستی و "خود برتر پنداری" مشاهده میشود.
هزاران مورد "باید" و "نباید" در متون زرتشتی وجود دارد. پس این ادعاها که «دین زرتشتی، از طریق "باید و نباید" کسی را وادار به انجام کاری نمیکند، یا دین زرتشتی، دین آزادی است و...» متکی به اسناد دینی و تاریخی نیست. بلکه بافتههای برخی از زرتشتیان معاصر است تا به این وسیله، دین خود را زیبا جلوه دهند.
قرآن و اهل بیت(ص)، از تهمت زدن به دیگران منع کرده اند. آنجایی که پیامبر(ص) بودند مُباهته کنید، به معنی استدلال و سخن گفتن به نحوی است که دشمنان، مبهوت و متحیّر بمانند. "اگر" هم منظور پیامبر(ص)، از مباهته، تهمت زدن باشد، این به معنیِ بازگرداندن تهمت به تهمتزننده است. که تمام این وجوه، عادلانه است.