وهابیت
ادله فراوانی بر جواز طلب شفاعت از اموات دلالت میکند، از جمله، روایت مالک الدار که در مصادر محدثین اهل سنت نقل شده و بسیاری از حدیث شناسان معروف سنی مذهب، بر صحت آن اذعان کردهاند؛ از همینرو روایت مذکور، دلیلی مناسب در جهت احتجاج با وهابیت محسوب میشود.
تبرک به آثار اولیاء الهی، امری ثابت شده بین مسلمانان است که نمیتوان منکر آن شد؛ چون همه مذاهب اسلامی این مساله را پذیرفتهاند و به جواز آن اقرار دارند؛ در این بین، وهابیت که گروهی افراطی و مخالف اسلام ناب است، با این مساله مخالفت دارد و در صدد تلقین این فکر باطل در جامعه و همراه کردن مذاهب اسلامی با خود است.
عبادت غیرالله شرک و عامل خروج از دایره اسلام است، اما در اینکه مصداق عبادت چیست، بین وهابیت و مسلمانان اختلاف است؛ وهابیها صِرف تعظیم و خشوع را عبادت میدانند، از اینرو خم شدن در مقابل غیر را که در ورزش کاراته مرسوم است را عبادت غیرالله و شرک میپندارند، در حالیکه اینگونه نیست و هر خضوع و خشوع و خم شدنی عبادت نیست.
احمد بن محمد بن صدیق غُماری از جمله عالمان سنی مذهبی است که در آثارش فراوان به عقاید فاسد ابن تیمیه و وهابیت تاخته است؛ نظریات او از آن جهت که توأم با متدها و روشهای علمی است، قابل اتکا و اعتماد بوده است.
برای شناخت یک سنی از وهابی، راههای زیادی وجود دارد؛ یکی از این راهها این است که از آن شخص پرسیده شود که آیا در مسأله اسماء و صفات الهی که در صورت اثبات آنان، خداوند همچون انسان دارای دست و پا میشود، قائل به تأویل است یا خیر؟! اگر قائل نبود، او وهابی و یا وهابیزده است!
برای شناخت یک شخص اهلسنت از یک وهابی، کافی است که از او در مورد تقلید سؤال شود؛ اگر خود را پایبند به یکی از مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و یا حنبلی دانست، او اهلسنت است و اگر گفت که ما تابع کتاب و سنت هستیم؛ او وهابی و یا دستکم، وهابی زده است.
یک شخص وهابی از اهلسنت، با شاخصههایی همچون انکار توسل، استغاثه، استشفاع، بنای بر قبور، احتفال (جشن) پیامبر (ص)، نامگذاری به عبدالنبی، نذر و ذبح برای غیر خداوند، شد رحال و ...، قابل شناسایی است.
رسول مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) همواره جایگاه والایی در میان مسلمانان دارند. این امر باعث شده است تا مسلمانان هنگام درخواست حاجات خود، نه تنها ایشان را واسطه در محضر پروردگار بدانند، بلکه ایشان را مجرای فیض الهی بدانند و از شخص پیامبر درخواست برطرف شدن مشکلاتشان را بکنند.
بنعثیمین از بزرگان مطرح وهابیت که در مواضع متعددی با مقوله تاویل، بهشدت مخالفت کرده است، در مقام عمل، دست به تاویل ادله برده است؛ بهعنوان نمونه، برای اینکه دلالت روایت عثمان بن حنیف بر مشروعیت توسل به ذات را نپذیرد، دست به تاویل این روایت میبَرد.
از جمله مواردی که وهابیان در مورد آن با نظر شیعه و اهل سنت مخالف است، مسالهی تبرک جستن به قبور و خاک قبر اولیاء الهی است. لذا شرطههای سعودی از تبرک زائران به قبر پیامبر (ص) جلوگیری میکنند، در حالیکه سمهودی میگوید مسلمانان اجماع دارند بر این مساله که میتوان به خاک قبر حضرت حمزه تبرک جست، چه رسد به قبر پیامبر(ص).
حمزه عموی پیامبر از افرادی است که نزد ایشان بسیار محترم و ارزشمند بود. او در جنگ احد شهید شد و پیامبر با وجود اینکه هر دو شهید را در یک قبر میگذاشت، اما برای حمزه قبر جدایی قرار داد. او را محترمانه به خاک سپرد و نماز بر وی خواند. لقب سید الشهدا را به وی داد. اما آلسعود با قبر سیدالشهدا همان کاری را کردند که امویان با وی کردند.
برخلاف آنچه وهابیون مطرح کردهاند، در کتب محدثین مطرح شیعه، روایاتی مبنی بر جواز استغاثه از اولیاء الهی، نقل شده است. از همین رو، متن دعای فرج را که توسط بسیاری از علمای شیعه، بیان شده است را میتوان بعنوان دلیلی مناسب بر مشروعیت استغاثه از صالحین، تلقی کرد.
بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و غصب خلافت امام علی (علیهالسلام)؛ حضرت زهرا (علیهاالسلام) در بین متحصنین و معترضین به خلافت ابوبکر، نقش مهمی را ایفا کرد.
روایت عثمان بن حنیف، یکی از روایاتی است که بر مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی دلالت میکند؛ با توجه به اینکه بسیاری از حدیث شناسان مطرح اهل سنت، چون حاکم نیشابوری، ابن حبان، ابن خزیمه و احمد بن صدیق غماری به صحت سند این روایت تصریح کردهاند؛ ادعای بن عثیمین مبنی بر ضعف سند این روایت، مردود و ناصواب است.