دعای فرج، دلیلی مناسب در جهت اثبات مشروعیت استغاثه
خلاصه مقاله
همانطور که بر کسی پوشیده نیست، بزرگان وهابی با بسیاری از آموزههای رایج و مرسوم بین مسلمانان، به مخالفت پرداخته و بسیاری از این تعالیم را از موجبات شرک قلمداد کردهاند؛ تاسف بارتر آنکه وهابیون برای قدرت بخشیدن به آراء اشتباه خود، مدعی میشوند که پیشوایان اسلام نیز به نظریات آنان ملتزم بودهاند؛ بهعنوان نمونه، در مسئله استغاثه، پس از آنکه احکام عجیبی صادر کرده و بسیاری از مسلمانان را به بهانه التزام عملی به استغاثه، از دایره اسلام خارج میکنند، همچنین مدعی میشوند که پیشوایان و بزرگان اسلام، حتی ائمه اهل البیت (علیهمالسلام) قائل به جواز استغاثه نبودهاند و سخنی از این بزرگواران مبنی بر مشروعیت استغاثه حتی در مصادر حدیثی شیعیان نیز پیدا نمیشود، حال آنکه ادله متعددی بر جواز التزام به انواع مختلف استغاثه، در کتب روایی محدثین نامدار شیعه قابل مشاهده است.
دعای فرج یکی از دهها ادلهای است که میتوان با استناد به آن، مشروعیت استغاثه را اثبات کرد. بنابراین با استناد به فرازی از دعای فرج «اکفیانی فانکما کافیان، وانصرانی فانکما ناصران»، و همچنین بیان مصادر شیعی این دعا، میتوان مشروعیت استغاثه را اثبات کرد.
متن مقاله
در آیین وهابیت آمده است که استغاثه و استمداد از اشخاص صالح تنها زمانی مشروع است که آن شخصِ صالح، زنده باشد و درخواستی که از ایشان میشود «مایقدر علیه الا الله» باشد؛ یعنی موجودی غیر از خدای متعال نیز توان و قدرت برآورده کردن آن درخواست را داشته باشد. از همین رو وهابیون، درخواست یاری از اموات و همچنین درخواست حوائجی همچون زنده کردن مردگان و شفای بیماران، از اشخاص صالح را امری ممنوع و آلوده به شرک قلمداد کردهاند.[1] به سخن دیگر، از منظر بزرگان وهابی مسلک، اگر فردی مثلاً شفای بیمارش را از یکی از اولیاء الهی طلب کند، مشرک خواهد بود؛ چون شفای بیماران، از اموری است که تنها در حیطه قدرت خداوند متعال است.
نکته عجیب ماجرا آن است که وهابیون برای اثبات صحت دیدگاه خود، مدعی شدهاند، حتی ائمه اهل البیت (علیهمالسلام) نیز قائل به جواز استغاثه نبودهاند و لذا دیدگاه محمد بن عبدالوهاب و پیشوایان وهابی، اختلافی با دیدگاه مرسوم میان بزرگان اسلامی از جمله ائمه اطهار (علیهمالسلام) ندارد. این ادعا درحالی در برنامههایی همچون برنامه امامان وهابی شیعه (شبکه وصال حق، در سال 2017 م) مطرح شده است که با رجوع به آثار محدثین شیعه، خلاف آن مشاهده میشود. از همین رو در ادامه به فرازی از دعای فرج که دربردارنده مشروعیت استغاثه است، پرداخته میشود. البته ناگفته نماند، با توجه به اینکه در برنامه «امامان وهابی شیعه» بیان شده است که از مصادر شیعی، دلیلی بر مشروعیت استغاثه اقامه شود، بر همین اساس، نگارنده در این نوشتار، سند دعای فرج را صرفاً از مصادر شیعی تبیین خواهد کرد.
در دعای فرج، عبارتی بدین صورت وارد شده است: «یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ» یعنی ای محمّد و ای علی! ای علی و ای محمّد! مرا کفایت کنید، که تنها شما کفایت کنندگان من هستید، و یاریام دهید که تنها شما یاری کنندگان من هستید...
در این عبارت، شخص دعا کننده، از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یاری میطلبد و مسلماً یاری طلبیدن از ایشان، به معنای استغاثه از آن حضرات است. بنابراین طبق عبارت مذکور، استغاثه و مددخواهی از اولیاء الهی، هرچند از دنیا رفته باشند، کاری مشروع و جایز خواهد بود؛ نکته مهم ماجرا این است که طبق فرمایش مرحوم کفعمی (رحمهالله)، دعای فرج را امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) به شخصی تعلیم فرمودهاند.[2]
لازم به ذکر است هرچند دعای فرج منقول در آثار محدثین شیعه، با الفاظ مختلفی وارد شده است، ولی تقریباً در همه این نقلها، عبارت «یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ» به چشم میخورد. بهعنوان نمونه، سید بن طاوس در جمال الاسبوع، ضمن بیان کیفیت خواندن نماز امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) مینویسد: پس از اتمام این نماز، اینگونه دعا شود: «اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ بِمَا وَسِعَتِ السَّمَاءُ.....يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ احْفَظَانِي فَإِنَّكُمَا حَافِظَايَ.»[3]
مرحوم کفعمی نیز در المصباح چنین نقل میکند: «اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ....يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ ...»[4]
علامه مجلسی (رحمهالله) نیز در بیان زیارتنامه و ادعیه وارده در هنگامه زیارت امام موسی کاظم (علیهالسلام)، دعایی با این مضمون بیان کرده است: «اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مَنَعَتِ السَّمَاءُ... يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ يَا مُصْطَفَى يَا مُرْتَضَى يَا مُرْتَضَى يَا مُصْطَفَى انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ وَ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ...»[5]
محمد بن جریر طبری نیز در دلائل الامامه، دعایی با این مضمون نقل کرده است: «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ، وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ، يَا مَنْ لَمْ يُؤَاخِذْ بِالْجَرِيرَةِ... ثُمَّ تَضَعُ خَدَّكَ الْأَيْمَنَ عَلَى الْأَرْضِ وَ تَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ فِي سُجُودِكَ: «يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ، يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ، اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ، وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَايَ»[6]
با همه این تفاصیل، باید گفت: با توجه به وجود نصوصی همچون دعای فرج که بر مشروعیت جواز استغاثه دلالت میکنند، مشخص میشود که ادعای عدم ورود روایتی مبنی بر جواز استغاثه که از سوی شبکههای وهابی مسلکی نظیر شبکه وصال حق مطرح شده است، ادعایی ناصواب تلقی میشود.
پینوشت:
[1]. چنانکه بن باز مینویسد: «ومما تقدم يعلم أن طلب الحوائج من الموتى أو من الأصنام أو من الأشجار والأحجار أو من الكواكب كله شرك بالله عز وجل..» فتاوى نور على الدرب، ج1، ص270، بیجا، بیتا.
[2]. مرحوم کفعمی قبل از نقل دعای فرج، مینویسند: «دُعَاءٌ عَلَّمَهُ صَاحِبُ الْأَمْرِ (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) لِرَجُلٍ مَحْبُوسٍ فَخَلَصَ [إِلَهِي] اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ....دعایی که حضرت صاحب الزمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) به شخصی که محبوس بود تعلیم فرمودند.» كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي، ص176، قم، دارالرضی، چاپ دوم، 1405 ق.
[3]. ابن طاووس، على بن موسى، جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، ص280، قم، دارالرضی، چاپ اول، 1330 ق.
[4]. كفعمى، ابراهيم بن على عاملى، المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص176، قم، دارالرضی، چاپ دوم، 1405 ق.
[5]. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، ج99، ص20، بيروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق.
[6]. طبرى آملى صغير، محمد بن جرير بن رستم، دلائل الإمامة، ص552، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق.
نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)
افزودن نظر جدید