عرفانهای نوظهور
یکی از اقسام انسان شناسی، انسان شناسی عرفانی است که از عالیترین و عمیقترین مباحث علمی و معرفتی در عالم دین، دانش الاهی و بشری است و نقش عرفان الاهی در این زمینه بسیار مهم و کارآمد است انسان در عرفان اسلامی، دارای مقام عالی است که میتواند با قدم سیر و سلوک به اصلی که از آن جدا شده باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق تعالی از بین ببرد.
عرفان اسلامی مبتنی بر آموزههای قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)، از رهگذر بندگی و عبودیت در چارچوب احکام و قوانین شریعت شکل گرفته و همه اعمال سالک بر طبق موازین شریعت اسلامی صورت میپذیرد و عمل به شریعت، در همه مراحل سلوک الی الله، لازم و قطعی تلقی میشود و سالک هرگز از آن بینیاز و یا نسبت به آن بیتفاوت نمیگردد.
پائولو كوئليو: دو نوع خدا وجود دارد. خدایی که معلمین ما به ما آموزش میدهند. خدایی که خود با ما صحبت میکند. خدایی که یاد میگیریم تا از آن بترسیم، و خدایی که با ما از رحمت و بخشایش صحبت میکند. دو نوع خدا وجود دارد: خدایی که در ارتفاعات و بلندیها وجود داشته و خدایی که در زندگی روزانهی ما مشارکت دارد. خدایی که از ما وصول کرده و خدایی که وامها و بدهیهای ما را میبخشد!
بعضی گمان میکنند که قانون جذب یعنی خوشبینی، ولی واقعا قانون جذب یعنی خوشبینی؟ قانون جذب به معنای خوشبینی نیست؛ زیرا خوشبین باشید، نه راز است، و نه قانونی که تازه کشف شده باشد. قانون جذب به انرژیهای ذهنی و جهانی مربوط میشود و تأثیر قاطع انرژی تصورات و ذهنیات بر کائنات را مطرح میکند. اما خوشبینی یعنی نادیده گرفتن امور نامطلوب و تفسیر خوب و دلخواه از رویدادها و پدیدهها.
محور و موضوع اصلی قانون جذب، اهداف زندگی و تفکر و برنامهریزی برای رسیدن به آنها نیست، بلکه تأثیرگذاری ذهن بر کائنات است، اینکه شما اهداف و آرزوهایتان را تصور کنید و بخواهید، کائنات آنرا به شما خواهد داد و بیندیشید و بکوشید و به دست آورید، غیر از این است که بخواهید و باور کنید، احساس کنید، کائنات به شما میدهد. اینها دو فرمول کاملا متفاوت هستند.
اینکه کتابهای چپی یا راستی را که میگوید مرادش این نیست کتابهای چپی و راستی را کنار بگذارد بلکه با این حرف عظمت کتابهای آسمانی را به پایین میآورد که کتب آسمانی را در کنار آثار چپیها و یا راستیها قرار میدهد چرا که اینها مقدمه کنار زدن کتب آسمانی است. وگرنه کدام یک از عاقلهای عالم کتاب آسمانی را در کنار کتاب چپی و یا راستی میگذارد.
بیتردید عرفان حقیقی، اصیل، سودمند و بدون پیرایه و انحراف، در مکتبیخواهد بود که دربردارندهٔ حقایق زلال و اصیل برآمده از وحی آسمانی باشد و قطعاً غرض و هدف آن، تهذیب و تزکیهٔ انسانها و هدایت آنان براساس معارف آسمانی و الهی خواهد بود. از این رو عرفان حقیقی و راستین را در مکتبی که نمود اسلام اصیل و کامل است، باید جستجو کرد.
حمله مورتی به عقاید مردم، حمله به حریم آزادی است که او مدام از آن دم میزند. زیرا کسی مردم را در رجوع به معابد و مساجد و کلیساها و روحانیون دینی خود مجبور نکرده است. مردم مجبورند که از پلیس اطاعت کنند وگرنه جریمه میشوند. مجبورند از حکومت پیروی کنند وگرنه مجازات میشوند ولی مجبور نیستند که به روحانی مراجعه کنند و اگر مراجعه کردند و ارشاد شدند مجبور نیستند که از گفتار روحانی اطاعت کنند.
به نظر میرسد تفکری که انسانهای بالغ از آن سخن میگویند، بیشتر به تفکر ثانوی فروید شباهت دارد و بر اساس اصل واقعیت است و با آن میتوان زندگی واقعی را سامان داد و اهداف واقعی را دنبال کرد، اما تفکری که در قانون جذب از آن سخن گفته میشود بیشتر با تفکر اولیه که بر اساس اصل لذت عمل میکند، سازگار است و خاصیت آن ایجاد احساس خوشایند و رضایت خیالی است.
نه تنها نصی از جانب آن سفیر یا امام زمان (علیهالسلام) برای احمد بصری نیست، بلکه آنچه در قضیه سفارت باید دانست این است که شخص امام زمان (علیهالسلام) کذب این فرد را درباره مشاهدهی خصوصی و سفارت، علنی کرده و طی آخرین نامهی مرسوله به شیخ سمری، تمامی کسانی که مدعی مشاهده وی من باب سفارت شدهاند را دروغگو تلقی فرمودند.
کتاب مکتوب یکی از نوشتههای پائولو کوئلیو است که به گفته خود، بخشی از تعالیم فرا گرفتهی خود را در این کتاب بیان کرده و با این کار به خوانندگانش تعلیم میدهد. این کتاب هم مانند سایر کتابهای پائولو دارای مطالب صحیح و ناصحیح است. در کتاب مذکور شخصی به نام گابریل در ۱۸۹۹ فرشتهای را در خواب میبیند که به او میگوید: خانهای از شیشه بساز و...
پائولو کوئلیو در قصه کیمیاگر در بعضی از موارد، قصه خود را بر موهومات سوار کرده و برای بیان مطالب خود از ابزار وهم و خیال بیش از حد استفاده کرده است. شاید مشغولیت فراوان به امر جادوگری و کیمیاگری، او را وهمگرا و خیالپرداز بار آورده است و به گفته خود در این امر جز اتلاف وقت و پشيماني هیچ حاصلی برای خود نداشته است.
مغالطه یعنی انسان را به غلط انداختن. وقتی کسی جمله غلطی را به عنوان یک جمله صحیح قبول میکند و نتیجۀ حاصله از آنرا که بالتبع غلط خواهد بود مورد بررسی قرار میدهد، نتیجۀ غلط را انکار میکند در صورتی که اشکال در اصل مسئله است که از ابتدا غلط بوده است. اُشو در مسئله خدا اول یک مفهوم غلط را مطرح میکند سپس از این غلط به این نتیجۀ غلط میرسد.
اگر عرفان را حالتی ملکوتی و حقیقتی روحانی و الهی بدانیم، باید مایه و ریشه آن را در اعماق قلب و باطن جان و سرّ وجود آدمیان جستجو کرد. پس باید گفت: عارف حقیقی کسی است که قواعد عرفان را از مقرّبان درگاه حق و صدّیقان و صالحان و اولیای واقعی گرفته باشد و خود را محقّق به آن حقایق نموده و جان را منوّر به نور ملکوت کرده باشد.