کریشنا مورتی در پی حذف دین و آیین‌های آسمانی

  • 1394/12/21 - 23:38
این‌که کتاب‌های چپی یا راستی را که می‌گوید مرادش این نیست کتاب‌های چپی و راستی را کنار بگذارد بلکه با این حرف عظمت کتاب‌های آسمانی را به پایین می‌آورد که کتب آسمانی را در کنار آثار چپی‌ها و یا راستی‌ها قرار می‌دهد چرا که این‌ها مقدمه کنار زدن کتب آسمانی است. وگرنه کدام یک از عاقل‌های عالم کتاب آسمانی را در کنار کتاب چپی و یا راستی می‌گذارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کریشنا مورتی در فصل سوم کتاب اولین و آخرین رهایی تحت عنوان فرد و اجتماع به مباحث مختلف پرداخته است. اما وی دغدغه اصلی که در این فصل دنبال می‌کند اصالة الفرد و یا اصالة الاجتماع نمی‌باشد بلکه همه آن مباحث بهانه‌ای برای رهاندن انسان از تمام وابستگی‌ها است. خیلی عجیب است که به صورت ظاهر حرف‌های آراسته‌ای می‌زند که در پی آن حرف‌ها حذف تمام اعتقادات بشری نهفته است. وی چنین می‌نویسد: «اگر کسی به کتاب‌های چپی یا راستی یا کتاب‌های مقدس وابسته باشد، در این صورت فقط به عقیده پابند است، این عقیده می‌تواند عقیده بودا باشد، یا مسیح، یا کاپیتالیسم، کمونیسم یا هر عقیده دیگری، این‌ها البته، عقیده‌اند، نه حقیقت. حقیقت را هرگز نمی‌توان انکار کرد. عقیده دربارۀ حقیقت را می‌توان انکار کرد. اگر بتوانیم به کشف حقیقت مطالب نایل شویم، آن وقت می‌توانیم بدون وابستگی به عقیده عمل کنیم. از این‌رو، آیا ضرورت ندارد که آن‌چه را که دیگران گفته‌اند دور بریزیم.»[1]
بررسی و نقد:
همان‌طور که ملاحظه می‌شود به ظاهر متنی جذاب و آراسته به مفاهیمی که پی‌درپی هم آمده، اما باطنی بسیار زهرآگین و مغالطه‌آمیز دارد.
اولا: این‌که کتاب‌های چپی یا راستی را که می‌گوید مرادش این نیست کتاب‌های چپی و راستی را کنار بگذارد بلکه با این حرف عظمت کتاب‌های آسمانی را به پایین می‌آورد که کتب آسمانی را در کنار آثار چپی‌ها و یا راستی‌ها قرار می‌دهد چرا که این‌ها مقدمه کنار زدن کتب آسمانی است. وگرنه کدام یک از عاقل‌های عالم کتاب آسمانی را در کنار کتاب چپی و یا راستی می‌گذارد. آیا وابستگی به کتاب آسمانی و خدایی همانند وابستگی به کتاب مارکس است!؟ مسلم است که عقیده به مسیح با عقیده به کاپیتالیسم، کمونیسم متفاوت است. آیا این بازی با عقاید بشری و حذف دین و آیین از جامعه بشری نیست؟ یاد خداوند که به دل‌ها آرامش می‌دهد و این همه روانشناسان به خصوص در روانشناسی، مثل ویلیام جيمز که خود صاحب نظر است توصیه به مذهب می‌کند و یا خدا را باعث آرامش روانی مریض‌های روانی می‌داند. پس حرف مورتی با این که خود را روانشناسی خوانده اما از نظر روانی خود دچار مشکل است خلاف عقل و منطق و روان سالم می‌باشد چون که این سخن‌ها از کسی که از سلامت روحی و روانی برخوردار باشد برنمی‌خیزد.
ثانیا: این‌که مورتی توصیه به دور ریختن این‌ها می‌کند و عقاید بشری و ادیان آسمانی را حذف می‌نماید پس چه چیزی را جایگزین می‌کند؟ من مانده‌ام که چگونه از منجیان و مصلحان طول تاریخ فاکتور بگیرم و دل به مورتی خوش کنم؟! تازه همین که می‌گوید این‌ها همه عقیده‌اند نه حقیقت، مگر دل خوش کردن به حرف‌های شما حقیقت است؟ اعتقاد به حرف شما عقیده خواهد شد و باگفته خود تیشه به ریشه تمام گفتارهای خود می‌زنی. پس در واقع هیچ نمی‌ماند به جز پوچی، سرگردانی و بی‌هویتی، حتی حقیقتی هم نمی‌ماند.
ثالثا: برفرض قبول این‌که همه این‌ها عقیده‌اند و با حقیقت متفاوتند، آیا نباید مورتی حقیقتی را که به دنبالش است تبیین کند؟ آیا شمای خواننده حق ندارید که به مورتی بگویید که همه چیز ما را از ما گرفتی پس چه چیزی را حقیقت می‌دانی که ما به دنبال آن باشیم؟ خود مورتی جملات پیشین را چنین ادامه می‌دهد: «بنابراین اگر شما در کشف خود به آن‌چه که در کتاب‌ها یافت می‌شود دل ببندید صرفا خود را محدود عقاید کرده‌اید. به این دانش نمی‌گویند.»[2]
در نقد این سخن باید گفت که؛ جناب آقای مورتی یکی از آن کتاب‌ها نوشته‌های خود جنابعالی است. این همه آثار که خود به یادگار گذاشته‌ای آیا این‌ها کتاب نیست؟ اگر ما دل به نوشته‌های شما بدهیم خودمان را محدود نکرده‌ایم؟ مورتی حتی مفاهیم از لحاظ دیکشنری و لغوی را هم خوب نشکافته تا چه رسد به مفاهیم اصطلاحی فلسفی و علمی. حتی در بعضی از مفاهیم انگار با کلی کینه و دشمنی به سراغ آن‌ها می‌رود مثل مفهوم متافیزیک یا دین و مذهب و کتاب‌های آسمانی، در حالی که مجهولات انسان با کینه کشف نمی‌شود و در فلسفه علم امروز می‌گویند بایستی بی‌طرفانه به سراغ بحث‌ها رفت.

پی‌نوشت:
[1]. اولین و آخرین رهایی، کریشنامورتی، انتشارات مجید، 1370، تهران، ص 45.
[2]. همان.
 برای اطلاع بیشترمراجعه شود؛ کتاب آب و سراب4، قادر فاضلی، ص 136.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.