«راهنماستیزی» در بیان کریشنا مورتی!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکیاز آموزههای منفی کریشنا مورتی راهنماستیزی است. مورتی همانگونه که عقیده را بهطور مطلق نفی میکند عالِم و راهنماجویی را نیز بهطور مطلق نفی کرده و هیچ تفاوتی بین عقیدهها و عالمان ننهاده است. از این رو میگوید: «نیاز به قائد از این جهت است که ما آشفتهایم. و قائد در نشان دادن حقیقت به ما مفید است. او در مورد زندگی بیش از ما میداند. او با تجارب بیشترش ما را یاری خواهد داد. به عبارت دیگر زمانی شخصی به معلم مراجعه میکند که سرگشته است و اگر نکته مبهمی در وجودش نباشد به قائد نیازی ندارد. انتخاب قائد براساس تعصبهاست.»[1]
بررسی و نقد:
الف) رجوع جاهل به عالم یک حکم عقلانی است. زیرا عقل میگوید: اگر چیزی را میدانی به دانستۀ خود عمل کن و اگر نمیدانی به دانا رجوع کن. انسان مریض به پزشک مراجعه میکند و گرسنه به نانوا و مسافر به مسافرخانه و... اگر کسی خود پزشک باشد دردش را خود معالجه میکند و اگر نانوا باشد نانش را خود میپزد و... آنکه در مسائل دینی عالِم است به علم خود عمل میکند و آنکه جاهل است به عالم رجوع میکند. کجای این عمل از روی تعصب است؟! تعصب در رجوع جاهل به عالم است یا در ردّ این رجوع است؟!
ب) کریشنا مورتی عمل خود را به دیگران نسبت میدهد. زیرا او متعصبانه به عقیده و روحانی و رجوع مردم به روحانیون حمله میکند و اسم این عمل متعصبانه را روشنفکری مینهد و رجوع مردم به صاحبان فنون مختلف را از روی تعصب میداند.
ج) حمله مورتی به عقاید مردم حمله به حریم آزادی است که او مدام از آن دم میزند. زیرا کسی مردم را در رجوع به معابد و مساجد و کلیساها و روحانیون دینی خود مجبور نکرده است. مردم مجبورند که از پلیس اطاعت کنند وگرنه جریمه میشوند. مجبورند از حکومت پیروی کنند وگرنه مجازات میشوند ولی مجبور نیستند که به روحانی مراجعه کنند و اگر مراجعه کردند و ارشاد شدند مجبور نیستند که از گفتار روحانی اطاعت کنند. آزادانه مراجعه میکنند و آزادانه عمل میکنند یا عمل نمیکنند. ولی مورتی به حرفشنوی مردم از پلیس و دولت اعتراض نکرده و آنرا متعصبانه نمیداند ولی مراجعۀ آزادانه مردم به قائد را متعصبانه میداند.
د) انسان وقتی به اینگونه عبارتها دقت میکند، احساس میکند که افرادی چون مورتی از روی دلسوزی و اندیشه حرف نمیزنند. زیرا گاهی به قدری خلاف بدیهیات حرف میزنند که از یک انسان نیمه عاقل بعید است تا چه رسد به کسی که مدعی علم و دانش و روشنفکری است. بدین احتمال مأموریت داشتن این افراد تقویت میشود. همانگونه که مرحوم علامه جعفری در مورد این گونه شخصیتها فرموده بود. اینان باید به یک تشکیلات جهانی استعماری وابسته باشند تا منویات آنها را در قالبهای علمی و روشنفکری ریخته و به خورد جامعه بدهند.
اینقدر که اینان به معابد و کلیسا و مساجد حملهور شدهاند به فاحشهخانهها و کابارهها و قمارخانهها و... حملهور نشدهاند. اینان از لاابالیگری و فساد و فحشا به بهانه آزادی دفاع میکنند ولی از دینداری حمایت نمیکنند. اگر بیدینی آزاد است باید دینداری نیز آزاد باشد. با توجه به این امور است که عدهای از صاحبنظران افرادی چون مورتی و اُشو و کوئلیو و... را عوامل پنهان استکبار جهانی میدانند که همیشه بر وفق مراد آنها و مخالف تعالیم انبیا و کتابهای آسمانی سخن گفتهاند.
پینوشت:
[1]. اولین و آخرین رهایی، کریشنا مورتی، مجید، تهران، 1391، ص 217.
[2]. آب و سراب(4)، قادر فاضلی، نشرفضیلت علم، تهران، 1389. ص 63.
افزودن نظر جدید