تفاوت قانون جذب با هدفداری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هدفداشتن در زندگی یکی از اصول اساسی زندگی موفق است. به طور کلی هرکاری بدون هدف بیهوده و بیمعناست. ضرورت هدفداری در کار و زندگی موضوعی است که هر کس، حتی کسانیکه به آن عمل نمیکنند، به خوبی از آن آگاهاند، والدین معمولا به فرزندانشان توصیه میکنند که در زندگی هدف خوب و بزرگی داشته باشند و برای آن سخت بکوشند. معلمان همواره این توصیه را برای دانشآموزان خود دارند که در صورت نداشتن هدف روشن، نمیتوانند عملکرد مؤثر و موفقی داشته باشند.
کسانی که قانون جذب[1] را همان هدفداری در زندگی میپندارند،[2] باید توضیح دهند که این چه راز سر به مهر و نهفتهای است که کسانی مثل راندا برن در فیلم «راز» و وین دایر در کتاب «از راز قانون جذب بیشتر بدانیم» آن را فاش کردهاند.
هدف داشتن، به اهداف فکر کردن، آنرا نوشتن و در پیش رو قرار دادن، اهداف را به شعارهای اساسی زندگی تبدیل کردن، برای دستیابی به آن برنامهریزی کردن و کوشیدن، آیا میتواند به عنوان رازی معرفی شود که تاکنون کسی از آن خبر نداشته و تنها عدهای اندک از افراد برگزیده تاریخ آنرا دانسته و به کار بستهاند؟
محور و موضوع اصلی قانون جذب، اهداف زندگی و تفکر و برنامهریزی برای رسیدن به آنها نیست، بلکه تأثیرگذاری ذهن بر کائنات است، اینکه شما اهداف و آرزوهایتان را تصور کنید و بخواهید، کائنات آنرا به شما خواهد داد و بیندیشید و بکوشید و به دست آورید، غیر از این است که بخواهید و باور کنید، احساس کنید، کائنات به شما میدهد. اینها دو فرمول کاملا متفاوت هستند. یکی قانون هدفداری و تلاش است و دیگری قانون جذب.
کسی که طبق قانون هدفداری و تلاش، عمل میکند. اهدافش را مشخص نموده، برنامهریزی و تلاش برای رسیدن به آن را سرلوحهی کار خود قرار میدهد، اما کسی که میخواهد هماهنگ با قانون جذب عمل کند، باید بنشیند، تصاویری از رؤیاهایش تهیه کند و دستیابی به آنها را تخیل کند، باور کند، احساس کند.
پینوشت:
[1]. بعضی مدعیاند قانون جذب رازی است که آنرا کشفکردهاند! قانون جذب میگوید: «هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آنرا در دستهایت خواهی داشت.» راز، راندا برن، 1387، راشین، تهران، ص 22.
[2]. تکنولوژی فکر، آزمندیان، ناشر مؤلف، 1388، ص 185.
[3]. برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید: نگاهی متفاوت به قانون جذب، مظاهری سیف، صهبای یقین، ص 20.
افزودن نظر جدید