به چه کسی عارف حقیقی اطلاق میشود؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اگر عرفان را حالتی ملکوتی و حقیقتی روحانی و الهی بدانیم، چنان که بسیاری از بینایان و آگاهان و سالکان مسلک محبّت و عشق آن را حال میدانند و از آن تعبیر به حالت عرفانی و آسمانی میکنند، باید مایه و ریشه آن را در اعماق قلب و باطن جان و سرّ وجود جستجو کرد.
در این صورت، عرفان عطیهای است الهی و حقیقتی است فطری که به صورت قوّه و استعداد در خزانه وجود انسان از جانب حضرت محبوب قرار داده شده که برای رسیدن به آن حالت باید معارف و اخلاق و مضامین ادعیه وارده از ائمه طاهرین (علیهم السلام) را با کمک قرآن و روایات پرورش داد، تا جایی که تمام آلودگیها از مملکت وجود آدمی رخت بر نهد و فرار را بر قرار ترجیح داده تا انسان مصداق حقیقی عارف شود.
و اگرعرفان را جزء مسائل نظری و علمی به حساب بیاوریم، چنان که گروهی بر این عقیدهاند، باید آن علم را از اهلش اخذ کرد و با عمل به آن در باطن وجود خود حالت عرفانی به وجود آوریم.
بنابراین هر کتابی گرچه معنون به عنوان عرفان باشد و هر شخصی گرچه مشهور به عرفان باشد، قابلیّت تغذیه انسان در مسیر سیر و سلوک الی الله را ندارد. کتابی که مایههای اصیل عرفان نظری در آن است، فقط کتابی است که مطالبش را از سرچشمه وحی و نبوّت انبیا و امامت امامان (علیهمالسلام) گرفته باشد. امیر بیان حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند: «اِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَو شاءَ لَعَرَّفَ العِبادَ نَفسَهُ، وَ لکِن جَعَلَنا اَبوابَهُ وَ صِراطَهُ وَ سَبیلَهُ و الوَجهَ الَّذی یُؤتا مِنهُ. فَمَن عَدَلَ عَن وِلایَتِنا، اَو فَضَّلَ عَلَینا غَیرَنا، فَاِنَّهُم عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ. فَلاسَواءٌ مَنِ اعتَصَمَ النّاسُ بِهِ وَ لاسواءٌ حَیثُ ذَهَبَ النّاسُ اِلی عُیُونٍ کَدِرَۀٍ یَفرَغُ بعضها فی بَعضٍ وَ ذَهَبَ مَن ذَهَبَ اِلَینا اِلی عُیُونٍ صافِیَۀٍ تَجری به امر رَبِّها لانَفادَ لَها ولاانقِطاعَ؛[1] خدای متعال اگر میخواست خودش را (مستقیماً و بیواسطه) به بندگان میشناساند؛ ولی ما را دَرها و راه و طریق خود و آن جهت و سویی که باید از آن داخل شوند قرار داده است. بنابراین کسانی که از ولایت ما روی گردانند، یا دیگری را بر ما ترجیح دهند، از صراط مستقیم میلغزند. آنها که مردم به ایشان چنگ زدهاند (با ما) مساوی نیستند. زیرا مردم به سوی چشمههای آب تیره رنگی که بعضی از آنها به بعضی دیگر میریزد، روی آوردهاند امّا کسانی که به سوی ما آمدند به سوی چشمههای زلالی روی آوردهاند که به فرمان پروردگارشان جاری هستند، آبِ آنها تمام نمیشود و خشک نمیگردند.»
پس اگر، حقیقت عرفان را «شناخت شهودی خداوند» بدانیم، طبیعی است که عارف حقیقی کسی خواهد بود که به چنین شناختی رسیده باشد. از اینرو در یک جمله میتوان گفت: عارف کسی است که خدا را با قلب و روح درک کرده و یافته باشد. مرتبه عرفان فرد نیز به شدت و ضعف شناخت شهودی و ادراک قلبی او نسبت به خداوند باز میگردد.
بر این اساس، عارف بودن نیاز به آداب، رسوم و نیز داشتن عنوان خاص ندارد و حقیقت عرفان همان معرفت شهودی و ادراک قلبی، امری (ناپیدا و درونی) است و غیر از خود فرد کسی نمیتواند آن را درک کند. ما تنها با علایم و نشانههایی میتوانیم حدس بزنیم که آیا فرد به چنین مقامی واصلشده است یا نه؛ و البته این نیز به جز برای کسانی که به باطن افراد احاطه دارند و از آن آگاهاند میسر نمیباشد. ولی برای افراد عادی، این علایم و نشانهها هم یقینآور نیست و حداکثر ایجاد مظنه میکند.[2]
در حقیقت باید گفت: عارف حقیقی کسی است که قواعد عرفان را از مقرّبان درگاه حق و صدّیقان و صالحان و اولیای واقعی گرفته باشد و خود را محقّق به آن حقایق نموده و جان را منوّر به نور ملکوت کرده باشد. [3]
در میان بزرگان شیعه، چه از علما و چه از صُلحا، افراد بسیاری بودهاند که در مسائل عرفانی و ادراک شهودی و باطنی خداوند به مقامات بسیار عالی رسیده بودند؛ ولی اسم و رسم مشخص و مشهوری در ظاهر و بین توده مردم نداشتند.[4]
در نتیجه باید گفت: ملاک و معیار قضاوت درباره عارف بودن یا نبودن افراد، و نیز درجه و حد مقام عرفانی آنان، اسم و رسم نیست، بلکه آنچه مهم است، پایه معرفت شهودی آنان نسبت به خداوند است. مهم این نیست که آیا فلان شخص عنوان «عارف» دارد، و یا در تاریخ عرفان، نام او را در زمره «عرفا» برشمردهاند یا خیر، بلکه آنچه اهمیت دارد و روح عرفان حقیقی را تشکیل میدهد این است که آیا فرد خدا را به چشم دل دیده است یا نه. گفتنی است کسانی که به گوهر راستین عرفان دست یافته باشند، اهل تظاهر و به دنبال اسم، رسم و عنوان نیستند؛ بلکه در خلوت روح خود از انس با محبوب خویش غرق لذتند و از بند اسم و رسم و نام و نشان رهيدهاند.
پینوشت:
[1]. کلینی، اصول کافی، جلد 1، صفحهی 184.
[2]. علامه مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، نشر موسسه امام (ره) ص ۹
[3]. انصاریان، حسین، عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، نشر دارالعرفان، ص ۲۰
[4]. علامه مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، نشر موسسه امام (ره) ص ۹
افزودن نظر جدید