مکاتب اهل سنت
عناد و دشمنی برخی از مذاهب اسلامی با شیعیان، ایشان را بر آن داشته تا واژه کفر را تعمیم داده و آن را به شیعیان سرایت دهند. این در حالی است که شیعیان همه مذاهب اسلامی را محترم میشمارند.
شیعیان تنها کسی را کافر میدانند که نسبت به احدیت خداوند باری تعالی و رسالت نبی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کفر بورزد اما حنفی مذهبها دایره آن را از پیش خود نسبت به شیعیان تعمیم دادهاند.
مقبولیت امام از جانب شیعیان بر طبق موازین اسلامی با استناد به قرآن و حادثه غدیر است.
متهم کردن شیعه به تفرقه افکنی و اختلاف بین مسلمین امری ناجوانمردانه و به دور از حقیقت است. شیعیان هرگز درصدد ایجاد شکاف در جامعه اسلامی نبوده و نیستند. اگر به تاریخ مراجعه کنیم ریشه اختلاف را به راحتی می توان یافت که اگر همان موقع آن ریشه قطع خشکانده می شد، هرگز اختلاف و جنگ بین مسلمانان اتفاق نمی افتاد و خونی از آنها ریخته نمی شد.
اهل بیت اطهار سرمنشأ خلقت عالم هستند و در حقیقت خداوند متعال به بهانه وجود مبارک آن حضرات، عالم هستی را خلق نمود.در بسیاری از روایاتی که در منابع فریقین وجود دارد، از زبان رسول گرامی اسلام به این روایات اشاره شد. روایاتی که هر انسان منصفی با خواندن آنها راه حق را از ناحق تشخیص می دهد و به حقانیت بی چون چرای اهل بیت پی می برد مشروط بر اینکه تعصب کورکورانه را کنار گذاشت.
اعتقاد شیعه بر این است که صحابی یا غیر صحابی، اگر بر ایمان خویش ثابت ماند و از طاغوت پیروی نکرد و مخصوصاً در راه محبت و مودت اهل بیت پابرجا بود، چنین شخصی سعادتمند میباشد و الاّ از کسانی است که عاقبت به خیر نشدهاست و کسی هدایتگر و عادل است که خلاف قرآن و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل نکرده باشد.
آنچه که مسلم است این است که راویان بخاری و مسلم دست چین شده هستند و از هرکس در این کتاب نقل روایت نشده است. با اینکه در این کتابها از ابوهریره بسیار نقل روایت شده است، ولی حتی یک روایت ازامام مجتبی که عزیز پیامبر بود در این کتابها یافت نمی شود. یا به اعتراف خود اهل سنت روایات نقل شده از حضرت زهرا به تعداد انگشتان دست می باشد.
معاویه کسی است که اگر در کتب تاریخی فریقین نگاهی سطحی داشته باشیم او و خاندان پلیدش را به راحتی میتوانیم بشناسیم که چه بودند و چه کردند. آنوقت میتوان به حقیقت این شجره ملعونه از نظر قرآن پی برد و به مانند پیامبر مورد لعن و نفرینشان قرار داد. اما جای تعجب است که برخی به خاطر این خبیث حاضرند هم به پیامبر جسارت کنند و هم به برخی صحابه به مانند حضرت علی(ع)
شرح حال فرد فاسد و فاسقی به مانند معاویه بن ابی سفیان برای همگان روشن است و اگر در کتب بزرگان اهل سنت نگاهی گذرا داشته باشیم این جرثومه مکر و تزویر را خواهیم شناخت که چه کسی بوده و بعد از رحلت پیامبر به توسط خلفای وقت چگونه به حکومت رسید و این در حالی بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بودند که خلافت بر آل ابی سفیان حرام است
کتاب قرآن پر است از پندها و حکمتها، آگاهیهایی که اگر انسانها به آن عمل کنند هیچگاه گمراه نمیشوند و به راه مستقیم رهنمون میشوند، از جمله یاد آوریهای قرآن عبارت شجره ملعونه در قرآن است که پیامبر مستقیماً آن را به خاندان پلید بنی امیه سرایت میدهد و جالب آنکه میفرماید خلافت بر آل ابی سفیان حرام است. حال خود معاویه از طرف خلفای غاصب به حکومت رسید که آنها را قبول نداشت
معاویه کسی بود که از طرف عمر بن خطاب در شامات نصب گردید و در زمان عثمان هم تقویت گردید و زمانی که حضرت علی(علیه السلام) به خلافت رسید او را عزل کرد، اما او زیر بار این دستور حضرت نرفت و شروع به کارشکنی کرد و مردم شام را به بهانه خونخواهی عثمان بر علیه حضرت شورانید. اما با این روحیات بود که صحابه او را کاملاً میشناختند و بعضاً به غاو محل نمیدادند
اهل سنت بر این عقیده و باور است که اصحاب پیامبر اسلام همگی عادل هستند و اگر هم مرتکب برخی از کارهای خلاف شرع میشوند فقط به خاطر اجتهادی است که میکنند اما به واقع برخورد نمیکند لذا اینان تلاش کرده پس یک ثواب میبرند. معاویه هم جز این افراد قرار میدهند که سرتا پا غفلت و اشتباه میباشد آن وقت چگونه او را باید خلیفه بنامند که هیچ چیزی از دین نمیداند و همه چیز را وارونه بداند
از آغازین روزهای پیدایش فرقه وهابیت تاکنون دانشوران اهل تسنن نقدهای زیادی بر آن نوشتهاند. آشنایی با این نقدها از آن روی ضرورت دارد که این فرقه خود را پشت سپر تسنن پنهان کرده و همواره از زبان آنان سخن میگوید و داعیۀ حمایت از آنان را دارد. در این میان دانشمندان تسنن همواره با افراط های این فرقه رو بهرو شدهاند.یکی از این کتابها که در این زمینه قابل ذکر است کتاب«نصیحة لشباب المسلمین فی کشف غلوالعلماء المعاصرین فی المملکة العربیه السعودیه»است.
علمای معاصر افراطی عربستان یا عالم به فقه و عقاید سایر مذاهب نیستند و یا آن را به طور غیر اصولی و در قالب امری فرعی، حاشیهای و سطحی فرا گرفتهاند. این علما نه تنها عالم به فقه، معرفت و زیرساختهای فکری سایر گرایشهای اسلامی نیستند بلکه حتی نسبت به عقاید سایر مذاهب اهل سنت آگاهی ندارند. این علما بیشتر تابع تفکر ابنتیمیه هستند و به نوعی از تفکر احمدبنحنبل نیز عدول کردهاند.