جواب دندان‌شکن ابن عباس به معاویه درباره‌ی خلافت

  • 1396/10/26 - 17:12
معاویه کسی بود که از طرف عمر بن خطاب در شامات نصب گردید و در زمان عثمان هم تقویت گردید و زمانی که حضرت علی(علیه السلام) به خلافت رسید او را عزل کرد، اما او زیر بار این دستور حضرت نرفت و شروع به کارشکنی کرد و مردم شام را به بهانه خونخواهی عثمان بر علیه حضرت شورانید. اما با این روحیات بود که صحابه او را کاملاً می‌شناختند و بعضاً به غاو محل نمی‌دادند

.

در کتب تاریخی فریقین نوشته شده است که معاویه نه خلیفه بود و نه بیعتی با او صورت گرفت، بلکه فقط استاندار افرادی بود که دوران خلافت آنها به پایان رسید. بنابراین بیعت با امیرالمومنین علی(علیه السلام) بعنوان خلیفه مسلمین شامل او که در شام به عنوان والی آنجا بود می‌شد، و حضرت علی(علیه السلام) این مطلب را در نامه‌ای به او گوشزد کرده بودند. و سمت حاکم و والی بر امور مردم نیازمند به دستور جدید از طرف خلیفه وقت یعنی حضرت علی(علیه السلام) بود. که حضرت بلافاصله بعد از رسیدن به خلافت او را عزل کردند، چرا که این عمل حضرت را امام حسین(علیه السلام) آن هم طبق فرمایش پیامبر اکرم که فرمود: «الخلافه محرمه علی آل ابی سفیان[1] خلافت بر آل ابوسفیان حرام است» می‌دانست. اینان همان شجره‌ی ملعونه در قرآن بودند که خداوند آنان را لعن فرمود. چرا که وقتی عثمان خلیفه شد ابوسفیان در جمع خاندان بنی‌امیه قرار گرفت و گفت: من در تمام این مدت در آرزوی چنین روزی بودم، حال که قدرت به دست خاندان بنی‌امیه رسید سعی کنید که از آن به خوبی محافظت کنید و آن را بین خودتان موروثی کنید، این سلطنت است نه چیز دیگر، من به بهشت و جهنم اعتقاد ندارم...[2]
با این اوصاف اندک باز حضرت طی چند مرحله هیئت‌هایی را به طرف شام روانه کرد تا او را به تبعیت از خود وادار کند و در هر بار اینگونه معاویه جواب‌هایی داد که: «... و نُطلّ دم عثمان؟ لا والله افعل ذلک ابداً... فانّه لیس بینی و بینکم الاّ السیف...[3] آیا از خون عثمان درگذریم و انتقام نگیریم؟ به خدا قسم چنین کاری نمی‌کنم... بدرستی که میان من و شما تنها شمشیر حکومت خواهد کرد...». و یا در جواب عدی بن حاتم که از طرف حضرت علی(علیه السلام) نزد او رفته بود معاویه این جنین گفت که: «... هیهات یا عدیّ، کلاّ والله، انّی لابن حرب ما یقعقع لی بالشتان... هیهات یا عدیّ بن حاتم قد حلبت بالساعد الأشدّ[4]... ای عدیّ به خدا سوگند هرگز دست از جنگ برنمی‌دارم... ای پسر حاتم هرگز دست از جنگ نمی‌کشم، با بازویی، قوی شیر می‌دوشم و حق خود را به زور می‌گیرم». می‌بینیم که این دو مطلب نمونه‌های کوچکی بود که بین حضرت علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه مسلمین که دستور تبعیت داد و جوابهایی از این قبیل از این شخص سرکش صادر شده است و از همین جا آشکار می‌شود که افرادی به مانند عبدالله بن عباس هیچ اعتنایی به معاویه نمی‌کند و از او روگردانی می‌کند. حاکم نیشابوری در کتاب خود می‌نویسد: معروف بن خربوذ مکّی می‌گوید، در حالی که ابن عباس در مسجد نشسته بود و ما پیش رویش بودیم معاویه وارد شد و به سمت او نشست، ابن عباس از او روی برگردانید. معاویه به او گفت: چرا از من روی برمی‌گردانی؟ آیا نمی‌دانی که من برای حکومت از پسر عمویت شایسته‌ترم؟ ابن عباس گفت: «لم؟ لانّه کان مسلماً و کنت کافراً- چرا؟ چون او مسلمان است و تو کافر» معاویه گفت: «لا، ولکنّی ابن عم عثمان- نه، به خاطر اینکه من پسر عموی عثمان هستم». ابن عباس گفت: «فابن عمّی خیر من ابن عمّک- پسر عمو من از پسر عمویت عثمان بهتر است». معاویه گفت: عثمان بناحق کشته شد.در آن حال پسر عمر حضور داشت و ابن عباس به او اشاره کرد و گفت: «اگر این طور است این سزاوارتر از تو برای نصدیّ حکومت است. معاویه گفت: عمر را کافر کشته، ولی عثمان را یک مسلمان کشته است. ابن عباس گفت: این مطلب که بیشتر برهان و دلیل تو را ردّ می‌کند».[5] در نتیجه با تمام این سخنان موجود و مطالب در کتب اهل سنت کاملاً معلوم است که معاویه از ابتدا هم تلاش می‌کرد تا خلافت را تصاحب کند و هدف دیگری نداشت و تمام این بحثهایی که با او کردند بی‌فایده بود.

پی‌نوشت:

[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج44 ص326.
[2]. الاستیعاب، ابن عبد البرّ، چاپ نهضه، قاهره، مصر، ج2 ص690.
[3]. تاریخ طبری، طبری، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، حوادث سال 36هجری، ج4 ص573.
[4]. موسوعه امثال العرب، امیل بدیل یعقوب، دارالجیل، بیروت، لبنان، ج3 ص576.
[5]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص530 حدیث5969.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.