اجتهاد معاویه و احادیث منقوله از او
.
یکی از چیزهایی که دربارهی معاویه برخی سنگ تمام برایش میگذارند، اجتهاد اوست. اجتهادی که دامنهی آن به قدری وسیع است که به خاطر آن در طول تاریخ اسلام خصوصاً در زمان حکومت او، خونهای زیادی ریخته و مباح گردید، چرا که محارم الهی هتک شد، به زنان تجاوز گردید، احکام دین تغییر کرد. این اجتهاد را آیا همه کس دارا هستند و آیا میتوانند سنتهای تبعیت شده و ثابت را تغییر دهند؟ و آیا هر کس که پست و رذل و احمق است میتواند با آن هرگونه هوی و هوس خود را ارضاع کند. یا این که اصول و قواعد مشخص دارد و فرد مجتهد باید با توجه به کتاب خدا و سنت پیامبر و... عمل کند تا حکم الهی را برای مردم بدست آورد.
تغلبی آمدی عالم بزرگ اهل سنت در کتاب خود نوشته است که: اجتهاد در لغت عبارت است از بکار بردن تمام توان در انجام دادن کاری که زحمت و مشقت دارد و در اصطلاح اصول عبارت است از بکار بردن تمام توان برای گمان پیدا کردن به احکام شرعیه به طوری که احساس کند توان بیش از آن را ندارد، البته همراه با شرایط خاص .[1] و در اصطلاح فقه عبارت است از عرف متشرعهای که ویژهی علم به پارهای از احکام شرعی فرعی از روی نظر و استدلال میباشد.[2] و عالم دیگر اهل سنت ابن رشد در مقدمه کتاب –المدوّنه الکبری- هم مینویسد که برای بدست آوردن حکم شرعی الهی باید چهار راه و روش مورد دقت قرار گیرد: قرآن، سنت پیامبر، اجماع، استنباط...[3] و ذیل هر کدام از اینها آیاتی از قرآن و برخی روایت را برای مدعای خود ذکر میکند.
با این مطالب گفته شده، اکنون باید پرده از اجتهاد معاویهای برداریم که سخن کسانی را که در کارهای او قائل به اجتهاد هستند آشکار گردد که این اجتهاد معاویه و دیدگاه معتقدین به او مانند ابنحزم، ابن کثیر، ابن تیمیه، او را مجتهد و دارای اجر و پاداش میدانند. و همچنین است ابن حجر که دربارهی او سخنی دارد به این که: «همانا او خلیفه و امام راستی است». غلط و اشتباه میباشد، چرا که اجتهاد او هیچگاه به آن چهار روش نبوده. معاویه عالم به قران و سنت پیامبر و... هم نبود. ابن عبد البرّ چه زیبا به این نکته اشاره میکند که: آیا معاویه به قرآن علم داشت؟ و نزد چه کسی آن را آموخت؟ و چه زمانی در صدد کسب و جستجوی آن بوده است؟ در حالی که شناخت او از قرآن از دو سال پیش از رحلت رسول خدا بوده است.[4] معاویه در حدّ و اندازهی برخی از صحابه مثل ابی بن کعب و زید بن ثابت و دیگران... هم نبود تا چه برسد به اجتهاد، چرا که او محکمات و متشابهات، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ، عموم و خصوص، تاویل و تفسیر و... را تشخیص نمیداد، آن وقت چگونه میتوانست مجتهد باشد؟ و از طرف دیگر در طول زندگی معاویه، خصوصاً پس از اسلام آوردنش، او گنجایش این مقدار چیز را نداشت، بویژه که فراگیری این علوم زمان زیادی میخواهد و در مورد شخص معاویه او درگیر تضارب افکار باطل و آیین سابقه که همان بتپرستی بود قرار داشت و مهمتر از اینها او در سال هشتم که فتح مکه صورت گرفت مسلمان شد و گروه زیادی در اسلام آوردن از او پیشی گرفته بودند. آن وقت چگونه او احکام دین را تماماً فراگرفت و خود را مجتهد دانست و یا دیگران دربارهی او قائل به اجتهاد شدند؟
او از احادیث پیامبر هم بهرهای نداشت و این گفتار اوست که عالم اهل سنت احمد بن حنبل در کتاب خود از طرف عبدالله بن عامر نقل کرده که گفت، عبدالله میگوید: از معاویه شنیدم که حدیث میخواند و میگفت: «ایّاکم و احادیث رسول الله الاّ حدیثاً کان علی عهد عمر[5] احادیث رسول خدا را نقل نکنید مگر احادیثی که در زمان عمر بن خطاب نقل شده است». و یا در حدیث دیگر آمده است که: «انّ معاویه أرسل الی عبدالله بن عمر فقال: لئن بلغنی انّک تحدّث اأضربن عنقک[6] معاویه کسی را نزد عبدالله بن عمر فرستاد و گفت: اگر به من خبر برسد که حدیث میگویی گردنت را میزنم».
احمد بن حنبل در کتاب مسند خود از معاویه106 حدیث نقل میکند که برخی از آن تکراری هستند و احادیث غیرتکراری 47 عدد میباشد.[7] آیا این مقدار حدیث شکاف و جای خالی استنباط در احکام دین را برای او که مجتهد است را پر میکند؟ علاوه بر این که برخی از روایات او از احکام نیست مثل این روایت: «انّ رسول الله و ابابکر و عمر توفّی کل منهم و هو ابن ثلاث و ستین[8] رسول خدا و ابوبکر و عمر هر کدام در سنّ63 سالگی وفات کردند». در نتیجه همین مقداری را هم که نقل کرده یقیناً به آنها معتقد نبوده است. تو خود از این مجمل کلام مفصل خوان. یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. الاحکام فی اصول الاحکام، تغلبی آمدی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان،ج4 ص169.
[2]. همان، ج1 ص22.
[3]. المدوّنه الکبری، ابن رشد، (مالک بن انس اصبحی)، داراحیاء التراث االعربی، بیروت، لبنان، ص8.
[4]. الاستیعاب، ابن عبد البرّ، چاپ نهضه، قاهره، مصر، ج3 ص1416 شماره 2435.
[5]. مسند، احمد بن حنبل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج5 ص66 حدیث16467.
[6]. وقعه صفین، نصر بن مزاحم، موسسه العربیه الحدیثیه، قاهره، مصر، ص220.
[7]. مسند، احمد بن حنبل، داراحیاء التراث الربی، بیروت، لبنان، ج5 ص53 -70 حدیث 16387-16492.
[8]. همان. ج5 ص53.
افزودن نظر جدید