تصوف
خطبه البیان که برخی آن را منسوب به امیرالمومنین (ع) میدانند، از نظر سندی مرفوع بوده و راویان ذکر شده در آن به جز یک نفر همگی مجهول هستند. با توضیحات داده شده میتوان اینگونه نتیجه گرفت که از لحاظ سندی نمیتوان به خطبه البیان استناد کرد و او را از امیرالمومنین علی (علیه السلام) دانست.
در حالی برخی غزالی را از عرفا و کتب او را بهعنوان راهنمای سالکان عرفان معرفی میکنند که او از متعصبترین صوفیان اهل سنت است که علم خود را نهتنها از ائمه اطهار(ع) نمیداند بلکه تعصب خود را ابراز کرده و شیعیان را رافضی معرفی کرده و لعن آنها را جایز دانسته است.
در حالیکه خداوند متعال در قرآن کریم فرعون را به همراه شیطان بهعنوان نماد کفر و سرکشی معرفی کرده است سران تصوف برخلاف قرآن کریم برای فرعون جایگاه والایی قائل شدهاند. برخی او را استاد خود خوانده و برخی معتقدند که راز و سرّ نفس فقط بر فرعون آشکار شده است.
به نظر برخی خطبه البیان منسوب به امیرالمومنین علی (علیه السلام) است. اما برخی دیگر معتقدند که خطبه البیان دستآویز فرقههای صوفیه است برای توجیه شطحیات خود. بنابراین انتساب خطبه البیان به امیرالمومنین علی (علیه السلام) منتفی دانسته شده و آن را از جعلیات صوفیه میدانند.
مساله تبعیت از مرشد از اصول اساسی صوفیه است، اما برخی موارد این اصل توسط بزرگان صوفیه زیر پا نهاده شده و در حد شعار باقی مانده است. از نمونههای آن را میتوان به مخالفت سید محمد نوربخش با خواجه اسحاق ختلانی درباره خروج بر حاکم وقت را نام برد.
یکی از نکات مهم در روز عاشورا پرهیز از روزه گرفتن است که در روایتهای مختلف از آن نهی شده است، چون خاندان بنیامیه و مروان، به شکرانه کشتن امام حسین(علیهالسلام) این روز را مبارک دانسته و روزه میگرفتند که برخی از بزرگان صوفیه از این خاندان ملعون تبعیت کرده و روز عاشورا را یکی از روزهای بافضیلت برای روزه گرفتن اعلام کردند.
سران تصوف نه تنها شیطان را معلم معارف توحیدی میدانند، بلکه ادعا میکنند که مشایخ زیادی از صوفیه با شیطان ملاقات داشتهاند و شیطان در موارد زیادی یاور آنها بوده است و به صوفیان کمک کرده است.
سران تصوف مستی و بیهوشی صوفیان در مجالس ذکر و سماع خود را از عشق الهی میدانند. ولی زمخشری مستی صوفیان را از شهوت عشق به أمردان میداند و معتقد است که اگر صوفیان را بر روی دیوار قرار دهند و برای آنها قرآن را به صورت غنا بخوانی تاثیری در آنها نخواهد داشت.
بعضی مواقع انسان در اثر بالا بردن ظرفیت وجودی خودش مىتواند نسبت به جهان غیب آگاهی پیدا کند و بعضى از حقائق جهان غيب، بر او كشف مىگردد که به آن مکاشفه گویند که البته مکاشفات گاهی رحمانی است و گاهی شیطانی، که یکی از ملاکهای تشخیص مکاشفه رحمانی از شیطانی، مطابقت آن با کتاب و سنت است که در این صورت میتواند برای شخص حجت باشد.
درباره معروف کرخی که در منابع صوفیه بعنوان شخصیتی بارز از او نام برده شده است، داستانسراییهای مختلفی شده است. از نقلهایی که درباره معروف مشهور است، آن است که پس از مرگ معروف، یهودیان و مسیحیان درباره وی دعوا کرده و هر کدام معروف را از خود دانستهاند.
خواجه اسحاق ختلانی از اقطاب طریقه کبرویه وقتی با سید محمد نوربخش آشنا شد، سیادت نوربخش را مقدمهای برای قیام خود علیه حکومت تیموریان قرار داد و گمان میکرد بواسطه سیادت نوربخش مردم از وی حمایت میکنند و بدینوسیله میتوانند زمینه تشکیل حکومت صوفیه را فراهم آورند.
یکی از واجبات در اسلام، امر به معروف و نهی از منکر است که بهعنوان فروعی از دین، در قرآن و روایات نسبت به آن تأکید فراوان شده و خداوند متعال مردان و زنان مؤمن را أمر به این واجب فرموده که باید همدیگر را به معروف وخوبی، أمر کرده و از منکر و زشتیها برحذر داشت. با این اوصاف عدهای از سران فرقهی صوفیه پشت پا به این واجب الهی زده و آن را از طرفداران خود منع کردهاند.
صوفیان برای گسترش و رونق پیدا کردن فرهنگ و عقاید تصوف، راههای مختلفی را در پیش گرفتند که یکی از این موارد، تقرب در نزد سلطان جائر و تعریف و تمجید از او بود تا سلطان وقت نیز به آنان تعرضی نداشته باشد و از این طریق به مقاصد خود برسند.
یکی از واجبات و فروع دین اسلام، مسئلهی جهاد و دفاع از اسلام در برابر دشمنان است که اگر مسلمانان به این امر مهم اهتمام نورزند، دشمنان اسلام نقشههای شیطانی خود را بهکار میگیرند و به اسلام و مسلمانان آسیب فراوانی میرسانند، در حالی که فرقهی صوفیه که ادعای مسلمانی و شیعهبودن دارد با این أمر مقدس مخالفت کرده و آن را مذموم دانسته است.