تصوف
گاهی مکاشفهای که برای انسان رخ میدهد رحمانی و گاهی شیطانی است که یکی از ملاکهای تشخیص و تمایز بین این دو مکاشفه، عقل است که محتواى مکاشفهی رحمانى کاملا با عقل سازگار بوده و از وهم و بلند پروازىهاى نامعقول و خیالبافى برکنار مى باشد.
جلسات ذکر دراویش علیرغم قدمت طولانی نه تنها مورد مذمت ائمه اطهار (علیهم السلام) و علما شیعه بوده و حاضرین در آن را نیرنگباز و جانشینان شیطان و تخریب کنندگان بنیان دین معرفی کردهاند، بلکه علما اهل سنت نیز با این جلسات مخالفت کرده و مردم را از حضور در این جلسات منع کردهاند.
صوفیان سماعگر معتقدند که از حال رفتن و بیهوش شدن آنها در هنگام رقص سماع برخاسته از مستی عشق به خداوند است. درحالیکه ابن خلکان شافعی در پیامی به شیخ مکی از مشایخ صوفیه این مستی را از پرخوری و شهوت شکم آنها دانسته و در پرخوری آنان را به خران تشبیه کرده است.
برخی از صوفیه حالاتی که برای سالک پیش میآید را با تعابیر مختلف بیان کردهاند و به آن مواجید میگویند. از جمله آنها فنا، سکر و دلال است که هر کدام حال مخصوص به خود را داشته و در حالات خود عکسالعملهای متفاوتی از خود نشان میدهند. اما آیا این حالات مورد تایید دین اسلام هست یا نه؟
در قرآن درباره حضرت ابراهیم (ع) قضایای مختلفی نقل شده که یکی از آنان، خواب دیدن حضرت ابراهیم (ع) بر ذبح کردن فرزندش اسماعیل است که بعدا مأموریت داشت در بیداری، فرزندش اسماعیل را ذبح کند، برخلاف نظر عدهای از مفسران اهلسنت و صوفیان نامداری از جمله ابن عربی، که مدعی شدند آن فرزندی که به ذبیح الله معروف است، اسحاق است نه اسماعیل.
خداوند در قرآن کریم به عمران، آباد کردن، بهسازی، توسعه و گسترش مسجد از همه نظر سفارش کرده و در صدر اسلام، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مسجد را محور بسیاری از کارهای تبلیغی، فرهنگی، آموزشی، قضایی و... قرار داده بود که در گذر زمان مکانهایی از جمله خانقاه صوفیان به وجود آمدند که کاملا نقش رقیب و مصداقی برای خراب کردن مسجد قرار گرفتند.
برخی خطبه البیان را منسوب به امیرالمومنین علی (ع) میدانند درحالی که اولین نسخه این خطبه به سال 733 ه.ق بازمیگردد. این درحالی که منابع حدیثی مشهور شیعه آن را نقل نکردهاند. متاخر بودن اولین ناقل خطبه البیان نشانگر نادرستی استناد آن به امیرالمومنین (ع) است.
یکی از تمایزات عرفای حقیقی با صوفیان در مسئله نفس است. صوفیان برخلاف عرفای حقیقی اعتقادی به کنترل نفس نداشته و معتقدند که نفس را باید در هر مسئله ای سرکوب کرد. زیرا کمال انسان در سرکوب نفس است، اگرچه آن خواهش نفسانی نماز و روزه باشد.
صوفیان نخستین تا قرن چهارم توجهی به مساله کرامت نداشتند و کرامات را فقط بعنوان گواهی برای یقین قلبی در سیر و سلوک تلقی میکردند. اما وقتی که صوفیه به شخص محوری روی آورد و توجه به اولیاء در میان صوفیه به مسالهای اساسی مطرح شد، انحرافات مبنایی ایشان کلید خورد و توجه ویژه به کرامات اولیاء از جمله انحرافات اساسی صوفیه شمرده شد.
برخی از صوفیه تکلیف را از خود ساقط دانسته و خود را مقید به زنجیرهای قوانین آداب شرع که به وسیله وحی بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده است را جایز ندانسته، اما تبعیت بی چون و چرای صوفیان از اقطاب خود را مذمت نکرده و فقط طعنه به اهل شریعت زدهاند.
رقص سماع در میان بیشتر فرقههای صوفیه از جایگاه خاصی برخوردار است. برخی از بزرگان صوفیه همچون غزالی ارزش سماع را تا آن حد بالا بردهاند که معتقدند تاثیر سماع برای برخی از صوفیه بیشتر از قرآن است. شاید توجه به چنین معتقداتی در میان صوفیه موجب شده است که فقها مردم را از سماع منع کنند.
برخی سوال میکنند اگر دراویش برحق نیستند، نباید از قدرتهای معنوی هم برخوردار باشند. در پاسخ باید گفت منشا کارهای خارق العاده گاهی رحمانی است و گاهی شیطانی و خداوند پاسخ زحمات مومنان و کافران را میدهد. بنابراین هر کس که برای هدفی تلاش کند به آن میرسد، حتی اگر هدف وی کسب نیروی شیطانی باشد.
در مکاشفاتی که برای عدهای رخ میدهد گاهی این مکاشفه، رحمانی است که یکی از ملاکهای رحمانی بودن، سازگاری آن با عقل انسان است و گاهی مکاشفه، شیطانی است که از قوه وهم و خیال فرد تأثیر میگیرد، لذا کرامات و مکاشفات خرافی و عجیبی که برای عدهای از صوفیان نقل شده، شیطانی بوده که تأثیر مستقیم از وهم و خیال آنان دارد.
صوفیه وجد را حالتی غیر ارادی میداند که برای همه حاصل نمیشود. ولی به خاطر آنکه همه از این حالت برخوردار شوند، اعمالی را برای ایجاد وجد تعریف کردهاند که از جمله آن سماع است. درنتیجه سماع همچون کوکی است که درویش برای رسیدن به وجد به آن مشغول میشود.