تصوف
یکی از سفارشات اسلام که در کتاب و سنت به آن اشاره شده، عزت و دوری از ذلت است که تأکید شده انسان مؤمن عزیز است و این عزت را باید همیشه در خود داشته باشد و از خواری و ذلیل کردن خود پرهیز کند. این در حالی است که عدهای از صوفیان، عزت را بر خود و مریدان خود روا ندانسته و حتی ذلت و خواری را یکی از آداب صوفیانه دانستهاند.
به نظر برخی کشف و شهود به دلیل وجدانی بودن، نیازی به معیار صحت یا بطلان ندارد، اما برخی دیگر به این مساله معترف هستند که باید کشف و شهود با قرآن و حدیث سنجیده شود و درصورت مطابقت، میتوان گفت کشف و شهود ذکر شده رحمانی است.
کرامت که در سالهای آغازین تصوف بدان توجهی نمیشد، با انحراف صوفیه از مبانی اولیه خود به موضوعی محوری و اساسی بدل گشت تا جایی که با بررسی تاریخی متون صوفیه میتوان تغییرات موضوع کرامت و کرامت سازی را به عیان مشاهده کرد.
ایمان و معرفت، یکی از ملاکهای تشخیص مکاشفه رحمانی از شیطانی است که اگر کسی با اعتقاد نادرست و بدون ایمان و معرفت کامل نسبت به دین و آموزههای دینی، چنین مکاشفههایی را ببیند این مکاشفهها چیزی جز مکاشفه شیطانی و خیالپردازیهای این افراد نخواهد بود.
برخلاف صوفیان امروزی، در بین صوفیه قدیم رسم بر آن بود که صاحب کرامت بهخاطر جلوگیری از اتهام خودستایی و تکبر، کرامات خود را از دیگران مخفی میکردند. اما صوفیان امروزی برای برتری جویی بر دیگران و نیز برای جذب مخاطبان عامی، دست به کرامت سازی برای خود کرده تا شاید به هدف پلید خود دست یابند.
تذکره نویسان صوفی اینقدر از ملاقات صوفیان با حضرت خضر (علیه السلام) در کتب خود نوشتهاند که گویا همیشه با خضر همنشینی داشتهاند و ملاقات بزرگان صوفیه با خضر امری عادی برای آنها بوده است. کما اینکه از صوفیان زیادی راجع به ادعای ملاقات با خضر (علیه السلام) نام بردهاند.
صوفیه انحرافی در عقیده فنا بوجود آوردهاند که بواسطه آن به جای فنای در خداوند، باید در قطب یا مرشد فانی شد. چنین عقیدهای موجب میشود عملی که باید برای خداوند خالص باشد و هیچگونه شریکی در آن نباشد، آلوده به شرک شده و در عبادت خداوند شریک بوجود آید.
عقیده به صلح کل در میان صوفیه مشهور است. منشا اعتقاد صوفی به صلح کل، به وحدت وجود بازمیگردد. صوفی معتقد به وحدت وجود همه کثرات خارجی عالم را مظهری از مظاهر صفات یا اسماء الهی میداند، به همین جهت همه افراد را صرف نظر از نوع عقیده و تفکرش، منسوب به خدا میداند. این عقیده با اعتقاد به جهاد با کفار و دادخواهی مظلوم از ظالم در تضاد است.
در جلسات ذکر دراویش، سرتکان دادن و دست افشانی و بلند کردن صدا و نعره زدن در هنگام ذکر امری متداول است. اما فیض کاشانی ذکر گویی با صدای بلند و نعره کشیدن را مخالف نص صریح قرآن و روایات دانسته و این عمل دراویش را تشبیه به عرعر خران دانسته است.
با توجه به اینکه عدهای از صوفیه عشق مجازی را پلی برای رسیدن به عشق حقیقی تلقی میکنند، جای سوال است که اگر این راه درست است، چرا شارع دین مقدس اسلام، این راه را به همه معرفی نکرده است و تنها صوفیه باید از آن اطلاع داشته باشند و از این طریق به وصال خداوند متعال برسند؟
از جمله مواردی که در کتب صوفیه بهطور ملموس قابل مشاهده است ادعای برتری صوفیان نسبت به دیگر انسانها است. ادعایی که شباهت زیادی به ادعای یهودیان دارد. زیرا هم صوفیان و هم یهودیان مدعی این مطلب هستند که آنها تنها اولیاء الهی هستند و بر تمام انسانها برتری دارند و منتخبین خداوند متعال هستند.
ضرب المثل معروفی که میگوید دلت پاک باشه از جمله انحرافاتی است که از صوفیه وارد جامعه شیعی شده است. زیرا برخی از صوفیه قائل به این بودند که کسی که دلش پاک باشد و محب خدا شود دیگر نیازی به انجام تکالیف شرعی ندارد و حتی اگر گناه کبیره هم انجام دهد خدا او را عذاب نخواهد کرد.
برخی از صوفیه معتقدند سالکی که بهمرتبه سکر رسید از تکالیف شرعیه بینیاز میشود. حال یا به یقین میرسد و تکلیف از او ساقط میشود و یا به یقین نمیرسد که در اینصورت مکلف به انجام شریعت است ولی تکلیف این شخص هم بالعرض است یعنی از باب ارشاد مردم است نه قصد قربت!
عشق الهی از اهداف اولیه صوفیه بوده، اما صوفیه با مطرح کردن عشق مجازی به عنوان پلی به سوی عشق حقیقی، این عقیده مقدس را به انحراف کشانده تا جایی که صوفیان با تمایل به عشق مجازی از عشق حقیقی باز مانده و حتی به انحراف کشیده شدند. تمایل به عشق مجازی در میان صوفیه از مسائلی است که بزرگان صوفیه درباره آن کتابها نوشتهاند.