اختلاف ختلانی و نوربخش درباره خروج بر سلطان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از اصول اساسی سیر و سلوک در تصوف، تبعیت محض از پیر و مراد است. در این رابطه بزرگان صوفیه تاکیدات فراوانی کردهاند و مرید را همانند میت در بین دستان غسال تشبیه کردهاند. اما در برخی موارد این اصل صوفیه توسط بزرگان ایشان نقض شده است و برخی از مریدان با مراد خود اختلاف داشتند. برای نمونه میتوان به مخالفت سید محمد نوربخش با خواجه اسحاق ختلانی بر موضوع خروج بر حاکم اشاره کرد.
وقتی خواجه اسحاق نظر خود را درباره خروج بر سلطان با نوربخش درمیان گذاشت، نوربخش با او مخالفت کرد و گفت: «هنوز ما آمادگی کامل نداریم و شاهرخ میرزا بر مناطق مختلفی تـسلّط دارد و مـقابله با چنین پادشاهی بدون آمادگی کـامل امـکان پذیـر نـیست.» اما ختلانی پاسخ نوربخش را قبول نداشت و به او پاسخ داد: «مناسبترین زمان خروج الآن است. انبیاء نـیز هـنگام خـروج آمـادگی ظـاهری نداشتند.» [مقاله نوربخشیان، صص 79 و 80] نوربخش که نتوانست خواجه اسحاق را از خروج بر حکومت قانع کند، به ناچار تسلیم خواجه اسحاق شد و علیرغم میل باطنیاش، خواجه اسحاق را در خروج بر حاکم همراهی کرد.[روضات الجنان و جنات الجنان، ص 250] بنابراین تبعیت از مراد که در میان صوفیه بعنوان اصلی از اصول صوفیه مطرح است، بعضاً از سوی بزرگان این فرقه زیر پا گذاشته شده و در حد شعار باقی مانده است.
پینوشت:
محمد شفیع مولوی، مقاله نوربخشیان، مترجم مهدی سیدمحمد، مجله معارف، شماره 27، 1371، صص 79 و 80
ابن کربلایی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران، 1344، ج 2، ص 250
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از اصول اساسی سیر و سلوک در تصوف، تبعیت محض از پیر و مراد است. در این رابطه بزرگان صوفیه گفتهاند: «بر مرید واجب است که هر شرطی که شیخ برای او کند، مرید به آن وفا کند. اگرچه مشکل باشد یا آسان. زیرا راه خدا راه جهاد است و راه راحت و آسانی نیست. اما مرید بر شیخ هیچ شرطی نباید کند، همانطوری که مرده بر غسال هیچ شرطی نمیتواند کند و هر که ارادت خود را به شیخ ترک کرد و نفس خود را به شیخ تسلیم داشت، میان او و مرده هیچ فرقی نیست.»[1] درنتیجه مرید همانند مرده در بین دستان غسال است و از خود ارادهای ندارد و اراده او همان اراده مراد و پیر خود است. اما در میان صوفیه همیشه درب به یک پاشنه نچرخیده و همه صوفیه از این قانون طبعیت نکردند. به طوری که برخی از مریدان از مراد خود سرپیچی کردهاند. از نمونههای تبعیت نکردن مرید از مراد مخالفت سید محمد نوربخنش از خواجه اسحاق ختلانی است که توضیح آن در ادامه خواهد آمد.
خواجه اسحاق ختلانی که داعیه تشکیل حکومت صوفیه را داشت، تصمیم داشت با توسل به سیادت سید محمد نوربخش زمینه حکومتی صوفی را فراهم سازد. اما نمیدانست که نوربخش با او مخالفت میکند.
وقتی خواجه اسحاق نظر خود را درباره خروج بر سلطان با نوربخش درمیان گذاشت، نوربخش با او مخالفت کرده و گفت: «هنوز ما آمادگی کامل نداریم و شاهرخ میرزا بر مناطق مختلفی تـسلّط دارد و مـقابله با چنین پادشاهی بدون آمادگی کـامل امـکان پذیـر نـیست.» اما ختلانی پاسخ نوربخش را قبول نداشت و به او پاسخ داد: «مناسبترین زمان خروج الآن است. انبیاء نـیز هـنگام خـروج آمـادگی ظـاهری نداشتند.» [2] نوربخش که نتوانست خواجه اسحاق را از خروج بر حکومت قانع کند، به ناچار تسلیم خواجه اسحاق شد و علیرغم میل باطنیاش، خواجه اسحاق را در خروج بر حاکم همراهی کرد. ولی خـواجه اسـحاق که در ارزیـابی قدرت شاهرخ دچـار اشـتباه شده و نقشهای کشیده بـود کـه در منطقه کوهستانی ختلان حکومت خود را تشکیل دهد، شکست خورد و توسط سلطان بایزید دستگیر و اعدام شد.[3]
بنابراین تبعیت از مراد که در میان صوفیه بعنوان اصلی از اصول صوفیه مطرح است، گاها از سوی بزرگان این فرقه زیر پا گذاشته شده و در حد شعار باقی مانده است.
پینوشت:
[1].ابوالمفاخر یحیی باخرزی، اوراد الاحباب، انتشارات دانشگاه تهران، 1383، ج ۲، صص 90 و 91
[2].محمد شفیع مولوی، مقاله نوربخشیان، مترجم مهدی سیدمحمد، مجله معارف، شماره 27، 1371، صص 79 و 80
[3].ابن کربلایی، روضات الجنان و جنات الجنان، چاپ جعفر سلطان القرائی، تهران، 1344، ج 2، ص 250
افزودن نظر جدید