حسینعلی نوری و علائم ظهور

  • 1391/12/15 - 17:15
در دین مبین اسلام، روایات زیادی در باب ظهور امام دوازدهم و قیامت از معصومین نقل شده است. اگر به آن روایات نگاهی بیاندازیم بدون تامل متوجه می شویم که این روایات هیچگونه وجه تشابهی با ادعای علی محمد شیرازی و حسینعلی نوری ندارد. پس به ناچار رهبران بهائی مجبور می شوند برای اثبات خود تمام روایات اسلامی را به تاویل برده و به نفع خود تمام کنند.
حسینعلی نوری

در مکاتیب عبدالبهاء (ص352 س8) می گوید: اگر اهل فرقان فریاد بر آرند که حضرت اعلی روحی له الفداء فرمودند من موعود فرقانم و قیامت بر پا شد و طامه کبری ظاهر گشت، ان کان هذا القائم الموعود: این سیفه المسلول و این لوائه المعقود و این جنوده المجنده و این الاعنة و الاسنة این ترویجه للشریعة الغراء و این تعمیمه للطریقة السمحة البیضاء این طیران النقباء و انجباء و این اجتماعهم فی ام القری این القیامة الکبری این المیزان این الصراط این الحساب این الجحیم المتسعرة و این الجنة المتبهجه این الکوثر و السلسبیل و این الکاس الممزوجة بالکافور و الزنجبیل این الحوریات القاصرات الطرف فی الخیام و این الولدان المخلدون کانهم لؤلؤ مکنون این الملائکة الغلاظ الشداد و این السلاسل و الاغلال و این و این، حضرت اعلی روحی له الفداء می فرمایند که: جمیع این شروط و علائم و وقایع در لمح البصر واقع ولکن ناس از مشاهده اش محتجب ...الخ.
 نمی دانم شروط و علائمی که احدی در دنیا به حقیقت و معانی آنها متوجه نیست و باید پس از ظهور و وقوع از جانب شخص مدعی تفسیر بشود، برای چه ذکر می شود؟ و فائده اینگونه از علائم چیست؟ و آیا شخص عاقل چنین علامت و نشانه  ای را ذکر می کند؟ و آیا آدم خردمند از این قبیل علائم و آثار ( نشانه هائی که فقط طبق تفسیر و ادعای شخص مدعی صورت خارجی پیدا می کند) می تواند به صدق مدعی پی برده و دعوی و گفتار او را تصدیق بنماید؟
اگر به شما گویند: این صد تومان را می برید و در کوچه ی معین به یک نفر سیدی که نامش محمد و پسر حسن از طائفه فلان و در علم و دانش و معرفت در مرتبه اول بوده و دارای مرتبت و مقام و شخصیت و جلال و عظمتی است،  می دهید و متوجه باشید که پیش از رسیدن به آن کوچه یک نفر دجال (دروغگو) خود را به او شبیه کرده و مقام او را دعوی می کند، مبادا گول او را خورده و حرف های او را باور کنید.
پس شما حرکت کرده و پیش از رسیدن به آن کوچه با یک نفر مصادف شده، و از آن شخص، مطلوب خودتان را استفسار می نمائید، آن شخص اظهار می کند: من همان آدمی هستم که شما در جستجوی او هستید.
شما جواب می دهید: نام شما و نام پدر شما به محمد و حسن تطبیق نمی کند، شما علم و دانش و معرفتی ندارید شما جلال و عظمتی ندارید، من علائم دیگری را که در نظر دارم هیچگونه به شما منطبق نمی شود.
آن مرد می گوید: منظور از محمد و حسن، پسندیده بودن خود، و حسن اخلاق و رفتار پدر او است، و من دارای علوم حقیقت و معارف روحانی هستم که مردم از آنها بی بهره هستند، من دارای کمال و جلال معنوی و ثروت و غنای باطنی و قلبی هستم، و سپس یکایک آن آثار و علائم را تاویل و تفسیر نماید.
آیا شما ( اگر عقل وخرد داشته باشید) سخن های او را باور می کنید؟ آیا حرف های او را تصدیق نموده و آن مبلغ را بدست او می سپارید؟ و آیا در این صورت عقلای جهان شما را مذمت و تقبیح نمی کنند؟ واقعا اگر کسی تا این اندازه روی کنایه و مجاز و اشاره و تأویل سخن بگوید: آیا سخن های او سزاوار اعتماد می باشد؟
پس در این صورت ما می توانیم همه ی حقایق و تکالیف و اوامر را تاویل کرده  بگوئیم: منظور از صلوة دعاء خواندن و منظور از دعاء هم دعوت کردن خدا و منظور از دعوت خدا دعوت مظهر او و معنای دعوت مظهر خدا دعوت خود و مقصد از دعوت خود بر آوردن تمایلات نفسانی و شهوات می باشد، و همچنین زکاة و حج و جهاد و غیر آنها.
پس ما در این صورت به کدام سخن و کدام کلمه و لفظی می توانیم اعتماد و اطمینان نموده و دل بدهیم.
ما می گوئیم (چنان که جناب بهاء می گوید) قیامت یعنی قیام یک نفر برای اصلاح حال مردم، بهشت یعنی باغ وصال و لقای شخصی که دعوی مقامی می کند، جهنم یعنی به آتش فراق و جهل و  خلاف سوختن، خداوند یعنی آن شخصی که شما را تعلیم و تربیت می کند، معجزه یعنی عاجز کننده ی یک مشت عوام و احمق و نادان ( از دعوی های پوچ و طلا و نقره و حیله و تزویر و سیاست و تدبیر ) کتاب آسمانی یعنی آن کلماتی که از سمای فکر و روح به زبان جاری می شود، و همچنین سائر قسمت ها.(1)
پس آئین و دین یعنی چه؟ پس با امکان این تاویلات  محتملات چرا مردم بیچاره را زیر بار تکلیف و قوانین می برید؟ پس چرا نمی گذارید مردم با آزادی و حریت زندگانی داشته باشند؟
آری هر کسی در این صورت مشتبه می شود، زیرا نمی داند خدا و دین و پیغمبر و قیامت و بهشت و جهنم و.... حقیقتی برای آنها هست، یا اینکه تاویل و معناهای دیگری دارند.
و ممکن است جناب بهاء از این مطلب آگاهی  یافته، و برای اینکه خدمت بزرگی به افراد بشر صورت داده، و مردم را از محیط قیودات دین و تکلیف برهاند، شروع به این تاویلات عجیب و غریب نموده و به این وسیله سختی حدود و مقررات و احکام ادیان را از میان برداشته و حریت تمام و آزادی کاملی به جهانیان عنایت فرموده است.

اما این سوال پیش می آید که اگر بهائیت هم مانند اسلام، مسیحیت و یهود، از طرف خدا بر انسان ها نازل شده پس چرا بین اعتقادات بهائیان و ادیان دیگر اینقدر تفاوت فاحش دیده می شود؟

مگر می شود خداوند متعال در دنیایی دیگر هم بهشت و جهنم را به وجود آورده باشد و هم بهشتی و جهنمی در کار نباشد؟

1- محاکمه و بررسی باب و بهاء صفحه ی 41 تا 44
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.