پاسخ بدعت دانستن درخواست دعا از میت طبق نظر ابنتیمیه
ابنتیمیه با اینکه معتقد به حیات ارواح در عالم برزخ است و میپذیرد که پیامبران و صالحان در قبر زندهاند و قادرند برای زندهها دعا کنند، اما میگوید کسی حق ندارد از آنان طلب دعا کند، زیرا هیچ یک از سلف این کار را انجام ندادهاند؛ ولیکن باید گفت در منابع معتبر اهلسنت، موارد بسیاری از توسل سلف به قبر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله یافت میشود که این استدلال ابنتیمیه را مخدوش میکند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیون معاصر برزخ را دنیایی جدای از دنیای زندگان فرض میکنند و هیچ رابطهای را بین ارواح مردگان در عالم برزخ با زندگان در دنیا نمیپذیرند. این اعتقاد وهابیت با بزرگان متقدم آنها در تناقض است؛ هم محمد بن عبدالوهاب به حیات برزخی و ارتباط بین دو عالم معتقد بود و هم افرادی که به عنوان تئوریسین وهابیت به شمار میروند، مثل ابنتیمیه و ابنقیم؛ با اینکه ابنتیمیه اعتقاد دارد که پیامبران و صالحان در قبر زندهاند و قادرند برای زندهها دعا کنند، اما میگوید کسی حق ندارد از آنان طلب دعا کند؛ زیرا هیچ یک از سلف، این کار را انجام ندادهاند.
این سخن ابنتیمیه، با توجه به تتبع گسترده وی در حدیث، سخنی دور از حقیقت و سخیف است؛ زیرا در کتب حدیث اهلسنت و منابع معتبر و پذیرفته شده ابنتیمیه، در خصوص توسل و طلب دعا در سیره علمی و عملی سلف، موارد فراوانی گزارش شده است:
دارمى در کتاب سنن، از أوس بن عبدالله نقل میکند: «قحطى شدیدى در مدینه پیش آمد؛ مردم نزد عایشه رفته و چارهجویى کردند. عایشه گفت بروید کنار قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله سوراخى در سقف بالاى قبر ایجاد کنید، طورى که آسمان از آنجا دیده شود، منتظر نتیجه باشید؛ سقف را سوراخ کردند؛ باران فراوانى باریدن گرفت، به قدرى که بعد از مدّتى، بیابانها سرسبز شد و شتران، چاق و فربه شدند».[1]
ابن ابیشیبه و بخاری مىگویند: «در زمان عمر، مردم گرفتار قحطى و خشكسالى شدند، یكى از صحابه به قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله متوسل شد و از آن حضرت خواست تا برای پایان یافتن قحطی دعا کند. آن مسلمان به خواب فرو رفت و شخصی (که ظاهراً پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود) به خوابش رفت و پیامی را به آن شخص داد تا به عمر برساند؛ آن شخص از خواب برخاست، نزد عمر بن خطاب آمد و ماجرا را برایش تعریف کرد؛ عمر پس از شنیدن ماجرا گریه کرد».[2]
این روایتی که چند تن از علمای اهلسنت آن را صحیح دانستهاند، از توسل شخصی به پیامبر صلیاللهعلیهوآله سخن میگوید که قطعاً یا از صحابه بود یا از تابعین؛ بنابراین درخواست و طلب از اولیاء الهی، مخصوصاً پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در بین سلف (صحابه و تابعین) مرسوم بود؛ خلیفه دوم نیز با شنیدن ماجرا، آن شخص را مورد نکوهش و ملامت قرار نداد، چرا که اگر درخواست از پیامبر صلیاللهعلیهوآله ممنوع بود، باید آن شخص را مذمت میکرد.
نووى شافعى و عینى حنفى گفتهاند: «عقبة بن عامر، یکى از خوش صداترین قاریان بود و در فتح شام حضور داشت. وی برای رساندن خبر فتح به عمر، راه شام تا مدینه را هفت روزه پیمود؛ اما هنگام بازگشت، این راه را دو روز و نیم پیمود؛ زیرا در مدینه به قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله رفته و براى کوتاهى راهش، حضرت را شفیع قرار داده بود».[3]
نووى در مورد دیگر میگوید: «از عتبى نقل شده که گفت کنار قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآله نشسته بودم که اعرابى آمد و گفت: (السلام علیک یا رسول الله!) در قرآن خواندهام: «... اگر مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، نزد تو میآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند»[4] و من به نزد تو آمدم و از گناه خود طلب بخشش کرده و تو را شفیع نزد پروردگارم قرار میدهم. سپس این شعر را خواند که: «ای بهترین کسی که در بهترین جایگاه دفن شده است که از بوی خوش آنجا، همهجا بوی خوش گرفته است. جانم فدای قبری که تو ساکن آن هستی که در آن اسوه کامل در عفت و جود و کرم مدفون است» سپس بازگشت؛ پس چشمانم سنگین شده در خواب پیامبر صلیاللهعلیهوآله را دیدم؛ پس فرمودند که ای عتبی! به سراغ اعرابی برو و به او بشارت بده که خداوند، گناهان او را آمرزید».[5]
با این دلایل که قسمتی از گزارشات توسل سلف به پیامبر صلیاللهعلیهوآله است، چطور ابنتیمیه چنین ادعایی میکند و میگوید: هیچ یک از سلف، این کار را انجام ندادهاند؟! معلوم میشود که ابنتیمیه از احادیث نقل شده در منابع اهلسنت اطلاع کافی نداشته است؛ شاید به این دلیل که استدلال ابنتیمیه، در صحیح نبودن توسل به پیامبر صلیاللهعلیهوآله، ضعیف و مردود بود، وهابیت معاصر را بر آن داشت که اصل ارتباط با ارواح در عالم برزخ را منکر شوند.
پینوشت:
[1]. سنن الدارمی، دارمی، ص122.
[2]. مصنف ابن ابیشیبه، ج6، ص356.
«روایت مالک الدار، دلیلی مناسب بر مشروعیت طلب شفاعت از اموات»
[3]. تهذيب الأسماء واللغات، نووی، ج1، ص336 و عمدة القاری، عينی، ج11، ص194.
[4]. سوره نساء، آیه 64.
[5]. المجموع شرح المهذب، نووی، ج8، ص274.
افزودن نظر جدید