توسل به پیامبر (ص) توسط سلف (قسمت دوم)

  • 1403/02/30 - 12:35

وهابیون ادعا می‌کنند هیچ یک از سلف به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله توسل نکرده‌اند و این امر بدعت و حرام است؛ در پاسخ گفته می‌شود: در روایت صحیحی، نقل شده که یک صحابه در زمان عمر، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله توسل کرد و درخواست باران جهت رفع قحطی کرد؛ در خواب دید حضرت پیامی به او داد که به خلیفه برساند؛ نهی نکردن خلیفه و عمل صحابه و نقل علمای سلف، نشان دهنده پذیرش این توسل، توسط سلف است.

توسل به پیامبر

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از صدر اسلام تا قرن هفتم، هیچ یک از علمای اسلامی، بر حرمت یا شرک بودن توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از رحلت حضرت فتوا نداده‌اند؛ بلکه همواره به ایشان توسل می‌کردند؛ اما وهابیون معتقدند توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از وفات حضرت، حرام و بدعت است. آن‌ها می‌گویند هیچ یک از سلف،[1] پس از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله، به حضرت متوسل نشده‌اند. آن‌ها که خود را تابع سلف معرفی می‌کنند، می‌گویند عمل نکردن سلف به این نوع از توسل، دلیل بر عدم جواز و بدعت بودن آن است.

باید به وهابیون پاسخ داد که ادعای آنان در عمل نکردن سلف به این گونه از توسل، باطل است. برای اثبات توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله توسط سلف، گزارشاتی که در تاریخ نقل شده، کفایت می‌کند. گزارشی از دوران خلیفه دوم از یکی از صحابه به نام مالک بن عیاض نقل شده است که مردی کنار قبر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و عرضه داشت: امت تو نابود شدند، از خدای عالم باران رحمت طلب کن. بعد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله به خوابش آمد و گفت: برو پیش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده که باران رحمت نازل خواهد شد و به او بگو که زیرک باش. این شخص نزد عمر آمد و سخن را گفت؛ عمر خیلی گریه کرد و گفت: هیچ خدمتی را نسبت به مسلمانان که از دستم بر آید، کوتاهی نخواهم کرد.[2]

هیچ یک از عالمانی که این حدیث را نقل کرده‌اند، چنین توسلی را کفر و گمراهی ندانسته و اشکالی بر متن روایت نکرده‌اند. هم راوی حدیث، مالک بن عیاض و هم فردی که درباره توسل او سخن گفته شده، بلال بن حارث مزنی،[3] از صحابه بودند. ابن‌کثیر این روایت را از بیهقی نقل کرده و می‌گوید، اسناد این روایت صحیح است.[4] ابن‌حجر هیتمی، این روایت را صحیح می‌داند.[5]

ابن‌تیمیه نیز مضمون اين روايت را نقل و تأیید کرده است و می‌نویسد: «اين عمل از باب شركيات نبوده و حتی برای بسياری از كسانی که مقامشان از پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هم كمتر بوده، رخ داده است و خودم وقايع بسياری را از اين قبيل می‌دانم».[6] ذهبی این روایت را نقل کرده و رد نکرده؛ یعنی مورد قبول او است.[7] حصنی دمشقی نیز ذیل این روایت می‌نویسد: «اين انسان مبارک، نزد قبر پيامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله رفته واز ايشان طلب دعای باران کرد و اگر اين عملش جهالت و گمراهی و شرک بود، حتماً عمر بن خطاب، وی را منع می‌كرد».[8] بنابراین دلالت این گزارش بر جواز توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از رحلت، قابل خدشه نیست؛ حتی عالمانی که این روایت را در کتاب خود نقل کرده‌اند، ابن ابی‌شیبه و ابن ابی‌خثیمه، خود از سلف هستند و فهم آن‌ها از روایت، قابلیت استدلال و احتجاج دارد.

ابن ابی‌شیبه این روایت را در باب فضیلت عمر آورده که به این معنا است، روایتی که مدح خلیفه دوم را می‌خواهد اثبات کند، از احادیث دروغین یا اختلافی نیست و ابن‌ابی‌خثیمه نیز روایت را در کتاب تاریخ آورده، اگر او توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را در زمان وفات جایز نمی‌دانست، می‌بایست ذکر نمی‌‌کرد یا توضیحی در رد آن می‌آورد. بنابراین ابن ابی‌شیبه و ابن ابی‌خثیمه، توسل به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از رحلت را پذیرفته‌اند.

پی‌نوشت:
[1]. وهابیون با استناد به روایتی موسوم به «خیر القرون» گفته‌­اند سلف از حیث دوره زمانی بر مسلمین سه قرنِ نخست صدر اسلام اطلاق می‌­شود.
[2]. الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ابن ابی‌شیبه، ریاض، مکتبه الرشد، ج6، ص356؛ التاريخ الكبير، احمد بن ابی‌خیثمه، نشر الفاروق الحدیثه، ج2، ص80.
[3]. فتح الباري، ابن‌حجر عسقلانی، دار المعرفة، ج2، ص495.
[4]. البداية والنهاية، ابن‌کثیر، دار الفکر، ج7، ص91و92.
[5]. الجوهر المنظم فی زيارة قبر النبوی المكرم، ابن‌حجر هیتمی، ص112.
[6]. اقتضاء الصراط المستقيم لمخالفة أصحاب الجحيم، ابن‌تیمیه، دار عالم الكتب، ج2، ص254.
[7]. سير أعلام النبلاء، ذهبی، دار الحديث، ج2، ص412.
[8]. دفع شبه من شبه وتمرد، حصنی دمشقی، المكتبة الأزهرية، قاهره، ص94.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.