چرا بهائیان اجازه ندارند رأی دهند؟

  • 1403/04/16 - 11:00

بهائیتی که با شعار آزادی، افراد را به خود جذب می‌کند، با ایجاد فضایی بسته برای پیروانش، حق مشارکت سیاسی و تصمیم‌گیری برای آینده را از آنان سلب می‌کند. البته بهائیت نشان داده که آموزه ممنوعیت دخالت در سیاست، خود سیاستی مقطعی است و هر زمان گرایش به قدرتی به نفع بهائیت باشد، این آموزه نیز نقض می‌شود.

بهائیت انتخابات

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در روزهایی که درگیر انتخابات هستیم، وعده‌هایی از کاندیدها می‌شنویم و انتظار عملی شدن آن‌ها را داریم. گاهی وعده‌ای جذاب ما را به سمت یک مدعی جذب و به آینده امیدوار می‌کند، اما در عین حال اگر بدقولی و خُلف وعده ببینیم، تمام امید و اعتمادمان از آن کاندید از دست می‌رود.

تصور کنید فردی در انتخابات با شعار آزادی رأی بیاورد، در تبلیغات خود بگوید که محدودیت بس است و هرقدر محدود بودید دیگر کافی است؛ با من همراه شوید تا آزادترین مردمان جهان باشید. اما پس از همراهی و رأی دادن به او، از کوچک‌ترین حقوق و کمترین آزادی هم محروم شویم.

به عنوان نمونه فرقه بهائیت با شعار آزادی، عدالت و احکام مدرن، افراد را به خود جذب می‌کند، اما وقتی افراد وارد فرقه شدند با فضایی بسیار بسته مواجه می‌شوند؛ تا جایی که اجازه کمترین اظهار نظری در امور سیاسی به آنان داده نمی‌شود.

بهائیان برای مشارکت در انتخابات، رأی دادن و یا حمایت از یک کاندید از طرف فرقه، با محدودیت مواجه هستند. در واقع مشارکت در انتخابات که کمترین فعالیت سیاسی به حساب می‌آید برای بهائیان ممنوع شده است؛ چرا که احکام بهائی صراحتاً می‌گوید: «هرکس در امور سیاسیه مداخله کند و خارج از وظیفه‌ی خویش حرفی بزند و یا حرکتی نماید، همین کافی است که بهایی نیست و دلیل دیگر نمی‌خواهد».[1]

یا در جایی دیگر به بهائیان گفته می‌شود، پیش از آنکه در امور سیاسی سخن بگویید، نسبت خود را با بهائیت قطع کنید؛ چرا که اظهار نظر در امور سیاسی مسلک ما را به هم می‌زند و بهائیان را به امور بیهوده مشغول می‌کند: «حال نفسی از احبا اگر بخواهد در امور سیاسیه در منزل خویش یا محفل دیگران مذاکره بکند اول بهتر است نسبت خود را از این امر قطع نماید و جمیع بدانند که تعلق به این امر ندارد خود می‌داند و إلا عاقبت سبب مضرّت عمومی گردد یعنی مسلک روحانی ما را بِهَم زند و احبا را مشغول به اقوالی نماید که سبب تدنّی و محرومی آنان گردد».[2]

آیا یک بهائی حق ندارد در مورد جامعه و حکومتی که در آن زندگی می‌کند کوچک‌ترین اظهار نظری کند؟ به راستی، این مفهوم آزادی است که میزان بهائی بودن و نبودن را دخالت و عدم دخالت در سیاست تعیین می‌کند؟ چرا یک بهائی حق ندارد مثل سایر انسان‌ها برای آینده خود تصمیم بگیرد و در سرنوشت خود سهیم باشد؟

البته نکته جالب آنست که تشکیلات بهائیت هرکجا به نفعش باشد، از این سیاست تخطی می‌کند و پیروانش را به مداخله در سیاست سوق می‌دهد. در یک جا که به نفعش باشد خود را مشروطه‌خواه و در جایی دیگر استبدادطلب معرفی می‌کند [3]؛ در یک‌جا طرفدار پهلوی و نقش مؤثر در سیاست و قدرت این رژیم ایفا می‌کند و در جایی دیگر خود را مخالف و رنج دیده از آن می‌خواند.[4]

پی‌نوشت:
[1]. اشراق خاوری، گنجینه احکام و حدود، بی‌جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، چاپ سوم، 128 بدیع، ص 267.
[2]. ریاض قدیمی، گلزار تعالیم بهائی، نسخه الکترونیکی، ص 454.
[3]. عبدالحسین آیتی، کشف الحیل (3 جلدی)، تهران: بی‌نا، 1340 ش، ج 2، ص 123.
[4]. نمونه کوچکی از این دورویی را در این مقاله ببینید: وقتی بهائیت خود را زخم‌خورده‌ی ساواک معرفی می‌کند!

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.