گزیدهای از گفتار مرحوم پرویز رجبی درباره تمدن اسلامی
شادروان دکتر پرویز رجبی، متفکر، مترجم و تاریخپژوه ایرانی معاصر، نگاه انتقادی به جریان باستانگرا داشتند. ایشان، باور داشتند که ایران اسلامی از جهت فرهنگی و تمدنی بسیار متعالیتر و برتر از عصر باستان است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دکتر پرویز رجبی (۱۳۱۸-۱۳۹۰) متفکر، مترجم و تاریخپژوه ایرانی معاصر، دانشآموختۀ دانشگاه گوتینگِن آلمان، در مصاحبه با روزنامه اعتماد، مباحثی را پیرامون تاریخ ایران باستان و تمدن اسلامی بیان کرد که واکنش تند و غیر اخلاقیِ باستانگرایان را در پی داشت. این مصاحبه در ۱۳۸۸/۸/۱۲ منتشر شد، اما در اثر فشارهای جریان دین زرتشتی - باستانگرا، از سایت این روزنامه حذف شد، لیکن پیش از آن، در تارنماهای گوناگون بازنشر شده بود، که در ادامه گزیدهای از گفتار مرحوم پرویز رجبی را درباره تمدن اسلامی، در پاسخ به باستانگرایان ارائه میکنیم:
بزرگترین خائنان به تاریخ هر ملتی شیفتگان [افراطی] آن تاریخ هستند. بزرگترین خائن تاریخ ایران، دانشجویی است که شیفته [افراطی] تاریخ ایران است. از فرط شیفتگی حقایق را کتمان میکند یا ندید میگیرد.
ایرانیها چرا هزار سال با رومیها و یونانیها جنگیدند، ولی نتوانستند تمدن خودشان را به قسطنطنیه، یا به روم ببرند، یا به آتن ببرند؟ به رغم این واقعیتها چطور می شود که مذهبی (اسلام) از بیرون میآید که ظرف ده سال پیروانش سر از خُجَند [در تاجیکستان امروز] درمی آورند؟ چگونه می شود که ظرف ده یا بیست سال جهانی به این وسعت را از شامات [سوریه] تا خُجند و تا هند می گیرد؟ مردم ساده مسلمان، که زبان قومی دیگر را نمی فهمیدند، چطور با آنها حرف میزدند؟ و چگونه ملت مخاطب آنها حرفهای آنها را قبول می کند و مسلمان میشود؟ کسی که نمی دانست «قل هو الله احد…» یعنی چه، چطور آن را هر روز میگفت؟ زبان عربی سختترین زبان دنیاست. چه شد که اینجا ظرف ده - بیست سال مردم دینی را که به زبان عربی بود میفهمند و مسلمان میشوند؟
اگر از من بپرسند نظر تو (در باره ی گسترش سریع اسلام در ایران) چیست؟ با احتیاط می گویم علت این است که مسلمانان چند نکته را رعایت کردند:
یکی بیرون آوردن مردم از دوره تک حزبی حکومت ساسانی بود. مسلمانان دعوت به تشکیل امت میکردند. در امت، همه برابرند و شکاف اجتماعی معنا ندارد. دوم اینکه مسلمان ها وقتی به ایرانی میرسیدند می گفتند: فقط بگو مسلمانم، راحت و آزادی، دیگر خودت هرچه هستی باش.
بعد از ورود اسلام به ایران، ما دانشمندان زیادی داریم. چرا در زمان اشکانیان و ساسانیان چنین وضعیتی نداریم؟ بعد از اسلام... استعدادها شروع کرد به جوانه زدن. ابوریحان بیرونی یک جوانه است، ابوعلی سینای همدانی یک جوانه است، درحالی که از این جوانهها در دوره ساسانی و اشکانی سراغ نداریم. در آن دوران فرد جرأت عرض اندام نداشت. اگر خیلی بی طرف بخواهیم حرف بزنیم، ما خبر نداریم در دوره ساسانیان و هخامنشیان از نظر رشد هویتهای فردی و خلاقیتها چه شرایطی رایج بوده است، ولی این پرسش مطرح میشود که چرا خبر نداریم؟ چرا این خبرها یک باره شروع میشود؟
در یک جمعبندی نهایی میتوان گفت که عربها در رفتارهای نیک و بد خود در مسیر حرکت زمان قرار داشتند. اگر سر بریدند و به زور متوسل شدند به اسلام ربطی نداشت. پیداست که عربهای مسلمان هنگام ورود به ایران نتوانستند آن طوری که اسلام خواستار آن بود عمل کنند... اشتباهات فراوانی را نیز مرتکب شدند. از آن جمله تأسیس خلافت ظالم و فاشیست بنیامیه بود.
اسلام که مستقر میشود، در سده چهارم و پنجم هجری با دارالحکمه سیل ترجمهها شروع میشود. این مترجمان که اکثراً ایرانی بودند سیل ترجمهها را از یونانی شروع میکنند. مسیحیت قبل از رنسانس رفتار وحشتناکی با ملت و عالمان خود داشت. آتش میزد، شکنجه میکرد و دگماتیسم حاکم بر پاپ و تشکیلات کلیسا، ابعاد بسیار ظالمانهای داشت. تفکر ایرانی به دارالحکمه مأمون راه یافت و با ترجمه کتابهای ایرانی، هندی و یونانی به عربی، فرهنگ جدیدی که در حقیقت پایه گذارش ایرانیان [مسلمان] بودند از راه شمال آفریقا به سیسیل در ایتالیا و جنوب اسپانیا راه یافت... و به اعتراف خود غربیها پایههای رنسانس را بنا نهاد.
دیدگاهها
saman
1403/07/01 - 05:32
لینک ثابت
کانال «باستاننامه» پیرامون
افزودن نظر جدید