تأثیر ارواح عالم برزخ بر زندگان

  • 1403/05/20 - 12:57

وهابیون معاصر هرگونه ارتباط بین دنیا و آخرت را منکر می‌شوند؛ مخصوصاً فایده رساندن مردگان برای زندگان را به شدت نفی می‌کنند، اما در روایات فریقین دو دسته منفعت از طرف ارواح برزخیان برای اهل دنیا ذکر شده است: روایات و گزارشاتی که ارواح صالحان در برزخ «مشکلات اهل دنیا» را به اذن خدا رفع کرده‌اند و نیز روایاتی که «دعا و استغفار کردن آنها برای اهل دنیا» را بیان نمودند.

استمداد از صالحان

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ وهابیون معاصر منکر حیات برزخی یا شنیدن مردگان در برزخ شده و نیز منکر ارتباط ارواح برزخی با این عالم می‌‌شوند؛ آنان به طور کلی نفع رساندن از مردگان به زنده‌ها در دنیا را نمی‌پذیرند؛ اما در پاسخ آنان می‌توان از روایات اهل‌سنت که منفعت رساندن از طرف آنان برای اهل دنیا را ذکر کرده‌اند، استفاده کرد: برخی روایات و گزارشات، «رفع مشکلات اهل دنیا به اذن خداوند» را آورده‌اند و روایات دیگری «دعا و استغفار کردن ارواح برای اهل دنیا» را بیان کرده‌اند.

- سیره مستمره مسلمین این است كه همیشه؛ به خصوص در مناسبت‌ها برای زیارت قبور پیامبران و اولیاء الهی، صالحان و خویشان به مزار آنان مراجعه و پیوند معنوی بین خود و برزخیان برقرار می‌کنند. برای حلّ مشکلات دینى و دنیوى خود، از آنان کمک می‌طلبند و به تجربه هم ثابت شده که کمک برزخیان بر اهل دنیا، سرنوشت‌ساز است. بسیاری از انسان‌ها بر اثر استغاثه به اولیاء الهی و به لطف و اذن خداوند، حاجاتشان برآورده شده است؛ هر انسان حقیقت‌جو، با رجوع به گزارشات تاریخی، می‌تواند این فواید را تصدیق کند. (گروهی در قرن دوازدهم در بین مسلمین ظاهر شدند که به شدت با این سیره مخالفت کردند).

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله چنین وعده‌ای به زوار خود داده است: «هركس كنار قبر من بایستد و بگوید: «یا محمّد!»، او را اجابت می‌کنم»[1] و نیز فرمود: «کسی که قبر مرا زیارت کند، شفاعتم بر او واجب می‌گردد».[2] طبرانى در جامع الكبیر از عثمان بن حنیف نقل مى‌كند: «مردى براى حاجتى نزد خلیفه سوم رفت، ولى خلیفه توجهى به نیاز او نکرد». با عثمان بن حنیف ملاقات كرد و از این موضوع به او شكایت كرد. وی به او گفت: به خانه برو و وضو بگیر؛ سپس به مسجد بیا و دو ركعت نماز بگزار و بگو: «اللّهم إنّی أسئلك و أتوجه إليك بنبينا محمد نبی‌الرحمة، يا محمد! إنّی أتوجه بك إلى ربك أن تقضی حاجتی»؛ سپس حاجت خود را یادآور شو.

این مرد همین كار را انجام داد؛ سپس به در خانه خلیفه رفت. دربان او را نزد خلیفه برد، او اكرام شد و خواسته‌اش برآورده گردید؛ خلیفه به او گفت: «هرگاه حاجتى داشتى آن را بازگو کن». از نزد خلیفه خارج شد و سوی ابن‌‌حنیف رفت و تشكر كرد؛ ابن‌حنیف گفت: به خدا قسم! شاهد بودم شخص نابینایى نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و از نابینایى خویش شكایت كرد. حضرت فرمود: «اگر خواسته باشى، دعا می‌كنم یا اینكه صبر كن». او گفت: ای رسول خدا! براى من كمك‌كار و عصاكشى نیست و بر من، این نابینایى بسیار مشقت دارد. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: برو، وضو بگیر و دو ركعت نماز بخوان و این دعا را بخوان؛ ابن‌حنیف گفت: به خدا قسم! ما از هم جدا نشده بودیم و گفتگوی ما طول كشید تا اینكه آن مرد بر ما داخل گردید، مثل اینكه هیچ نابینا نبوده است.[3]

خطیب بغدادى  از ابوعلى خلال، از بزرگان حنابله نقل مى‌کند: «هیچ امر مهمى برایم پیش نیامد، مگر آنکه چون مرقد موسی بن جعفر را قصد کردم و به او متوسل شدم، خداوند آنچه را مى‌خواستم، برایم تسهیل کرد».[4] ابن‌حبان نیز در شرح حال امام رضا علیه‌السلام مى‌نویسد: «مدت زمانی كه در طوس بودم، هر وقت مشكلی برایم پیش می‎‌آمد، به زیارت قبر علی بن موسی الرضا می‌‎رفتم و آنجا از خداوند می‌خواستم مشكلم را برطرف كند؛ پس دعایم مستجاب و سختى‌ام برطرف مى‌شد و این چیزى است كه بارها تجربه كرده و نتیجه گرفته‌ام».[5]

تفتازانی معتقد است که زیارت قبور و کمک خواستن از نفوس پاکان و صالحان اهل قبور، موجب نزول برکات و خیرات و دور کردن ناخوشى‌ها مى‌گردد؛ زیرا نفس پس از مرگ با بدن و با خاکى که در آن دفن شده، وابستگی دارد و اگر زنده‎‌اى آن خاک را زیارت کرده و به سوی مرده رو کند، بین دو نفس ملاقات و افاضاتى به وجود مى‌آید.[6]

- درباره دعا و استغفار نیز روایات مختلفی در متون حدیثی فریقین نقل شده است: با سند صحیح نقل شده که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «اعمالتان هر روز بر من عرضه مى‌شود و هرچه از اعمال خیر ببینم، خدا را بر آن شکر کرده و طلب افزون مى‌کنم و اگر عمل بد ببینم، استغفار می‌کنم».[7] حضرت در روایت دیگری می‌فرماید: «اعمالتان به خویشان و نزدیکانتان عرضه می‌شود؛ پس اگر خوب بود، خوشحال می‌شوند و اگر غیر این بود، می‌گویند: آنها را نمیران تا اینکه هدایت کنی آنان را به آنچه ما را هدایت کردی!».[8]

پی‌نوشت:
[1]. مسند أبی‌يعلى الموصلی، ج11، ص462.
[2]. سبل الهدى والرشاد، صالحی شامی، ج12، ص376 و السنن الكبرى، بيهقی، ج5، ص403.
[3]. المعجم الكبير، طبرانی، ج9، ص30.
[4]. تاريخ بغداد، خطيب بغدادی، ج1، ص442.
[5]. الثقات، ابن‌حبان، ج8، ص457.
[6]. شرح المقاصد، تفتازانی، ج3، ص338.
[7]. مجمع الزوائد، هيثمی، ج9، ص24.
[8]. همان، ج2، ص328.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.