تناقضات وهابیت / ادعای سلفگرایی
وهابیون در بسیاری از مسائل، عقایدی متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، ادعای سلفی بودن و سلفگرایی آنان و تضاد با اعتقادشان در ظاهرگرایی است؛ وهابیان مدعی هستند که فهم صحابه و مسلمانان صدر اسلام، از معارف اسلامی و متون دینی، فهم برتر است و تفسیری غیر از تفسیر صحابه، تابعین و تابعین تابعین، معتبر نیست؛ ولی در کتابهای خود اعتراف میکنند که در برخی عبارات قرآنی، تفسیری غیر از تفسیر سلف را پذیرفتهاند و آنان اولین افرادی هستند که چنین نظری دادهاند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ گروه ارتجاعی و تکفیری وهابیت در قرن دوازدهم، در منطقه نجد عربستان شکل گرفت. آنان با ادعای پیروی از مکتب احمد بن حنبل، میکوشند خود را از اهلسنت نشان دهند. آنان در بسیاری از مسائل، نه تنها با دیگر مسلمانان مخالفت کردهاند، بلکه عقایدشان نیز با یکدیگر در تضاد است؛ یکی از عقاید متناقض وهابیت، ادعای سلفگرایی آنان و برخی عقایدشان مانند تأویل است.
وهابیون پس از یک و نیم قرن از ایجاد گروهشان، با نامیدن این گروه به وهابیت مخالفت کردند و اصرار داشتند که به آنان سلفیه گفته شود؛[1] زیرا در مصر با حرکت اصلاحی و روشنفکرانه سیدجمالالدین اسدآبادی و دعوت مسلمانان به اصل اسلام، گروهی با نام سلفی ایجاد شده بود و آبرویی برای خود کسب کرده بودند. «سلفیگری»، روشی در فهم قرآن و سنت است و به معنای عام آن، عبارت از توجه داشتن به کتاب و سنت و سیره مسلمانان صدر اسلام، به خصوص صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله است. به باور سلفیان، قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله تنها با تفسیر صحابه، تابعین و تابعین تابعین معتبر است؛ آنها عقل را حجت نمیدانند و برای فهم آموزههای دینی، تنها بر آیات قرآن و احادیث تکیه میکنند.
همین ادعای وهابیت که خود را از سلفیان میدانند، با اعتقادشان در ظاهرگرایی، در تناقض است؛ وهابیان به تبعیت از ابنتیمیه، تنها به ظاهر آیات قرآن استناد میکنند و هیچ تأویل و تفسیری از آیات قرآن را درست نمیدانند؛ مثلاً نقل شده که در معنی آیه «الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ»؛[2] «همان بخشندهای که بر عرش مسلّط است» توضیح میدهند که خدا واقعاً تختی دارد که بر آن مینشیند و از تعبیر قرآنی «یدالله» برداشت میکنند که خدا دست دارد.[3]
ابنعثیمین در معنای آیه «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ»؛[4] «و هر جا باشید او با شما است» تصریح میکند که «آیا همراهی پروردگار با مخلوقات، حقیقی است یا اینکه مراد از معیت، کنایه از علم و سمع و بصر و قدرت و سلطنت خداوند است؟ اکثر علمای سلف بر این باورند که این صفت، کنایه از علم و سمع و بصر و قدرت خداوند است؛ در حالی که ابنتیمیه در این کتاب و در غیر آن، بر این باور است که این صفت، بر معنای حقیقیاش استعمال شده است و معیت خداوند با ما به همان معنای حقیقی، صحیح است»؛[5] ابنعثیمین هم در این عبارت و هم در کتابهای دیگر خود، اعتراف میکند که سلف، صفت معیت را تأویل بردهاند و ابنتیمیه اولین کسی است که در این مسئله، با سلف مخالفت کرده است[6] و خود نیز از این عقیده دفاع کرده و به توجیه آن میپردازد.
چگونه وهابیت از طرفی ادعا میکنند که سلف، اعلم امت هستند و فهم آنان حجت است؛ ولی در تفسیر آیات قرآن، به فهم آنان وقعی نمینهند و نظر خود را بر سلف ترجیح میدهند؟ وهابیت در عقاید خود، نه تنها باقی مسلمانان را جاهل میخوانند، بلکه سلف را نیز نسبت به این مسائل جاهل میدانند و از آنها تبعیت نمیکنند؛ ولی برای حفظ آبروی خود، اصرار دارند که اصطلاح سلفیه به آنها اطلاق گردد.
عقاید متضاد با نظر سلف در افکار وهابیت، با ادعای سلفیگری، یکی از تناقضات وهابیت است که نمود آن در تفاسیر نقل شده از قرآن، توسط بزرگان وهابیت هویدا است.
پینوشت:
[1]. «منشأ نامگذاری وهابیت (قسمت چهارم)»
[2]. سوره طه، آیه 5.
[3]. سلفیگری و وهابیت، علیزاده موسوی، ص61-62.
[4]. سوره حدید، آیه 4.
[5]. شرح العقيدة الواسطية، بنعثیمین، ج1، ص402. «هل المعية حقيقية أو هي كناية عن علم الله عز وجل وسمعه وبصره وقدرته وسلطانه وغير ذلك من معاني ربوبيته؟ أكثر عبارات السلف رحمهم الله يقولون: إنها كتابة عن العلم وعن السمع والبصر والقدرة وما أشبه ذلك. واختار شيخ الإسلام في هذا الكتاب وغيره أنها على حقيقتها، وأن كونه معنا حق على حقيقته».
[6]. مجموع فتاوى و رسائل، بنعثيمين، ج1، ص144. «سئل فضيلة الشيخ: هل سبق أحد شيخ الإسلام ابن تيمية وتلميذه ابن القيم في أن المعية حقيقية تليق بالله ينزه فيها الباري عن أن يكون مختلطا بالخلق أو حالا فی أمكنتهم؟ ... فأجاب فضيلته بقوله: لا أعلم أحدا صرح بذلك».
افزودن نظر جدید