قائمیت قدوس

  • 1392/07/12 - 17:44
در تاریخ بهائیت بغیر از علی محمد باب و حسینعلی نوری شخص ثالثی بوده که دارای ادعایی بوده و آن ملا محمد علی قدوس است که ادعای قائمیت نموده و در واقع علی محمد شیرازی را باب خود دانسته است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اینطور که معلوم است در تاریخ بهائیت فقط سید علی محمد باب و حسینعلی نوری ادعا نداشتند، بلکه عده ای غیر از ایندو بودند که حب ریاست و مقام به آنها هم سرایت کرده بود. یکی از آنها ملا محمد علی قدوس بود که در نقطة الکاف یکی از قدیمی ترین کتاب های تاریخ بهائیت است، ادعای قدوس را بازگو می کند.

در نقطة الکاف می گوید: و جناب قدوس بالاستقلال ادعاء فرمودند، و مادامی که جناب ذکر (سید باب) متنطق بودند جناب قدوس ساکت بودند، و حضرت (قدوس) سماء مشیت بود و جناب ذکر ارض اراده و آن حدیث هم که می فرماید: اسم او اسم نبوت ثم ولایت می باشد، یعنی محمد علی نام او است. [1]

معلوم می شود: جناب قدوس خود را مهمتر سید باب معرفی کرده و چنان وانمود می کرد که سیدباب در تمام دعاوی و اظهارات خود به خواست و میل (مشیت) ایشان رفتار می تماید.

و در این صورت اگر قدوس قائم باشد، سید باب از طرف قائم ماموریت و نیابت پیدا کرده است و سپس چطور شده است که به مرتبه قائمیت و بعد به مقام نبوت و بعد به مقام الوهیت رسیده است، باید توضیح بدهند.

و ممکن است این دو نفر دو تن داشتند ولی دارای یک روح بودند و ناچار این مراتب را هم مانند تحصیلات علمی و مقامات ظاهری و عناوین دنیوی، تحصیلی و اختیاری می دانستند و روی این نظر به تدریج ترفیع رتبه پیدا کرده و به مقام ربوبیت رسیدند.

و اما حدیثی که دلالت بر آن نماید که اسم قائم است نبوت ثم ولایت می باشد، در کتابی دیده نشده است.

آری نقل شده است که نام حضرت ولی عصر علیه السلام و کنیه او مطابق با اسم مبارک رسول اکرم و کنیه او است.

در نقطة الکاف می گوید: بعد از آنکه والده ی ایشان به خانه شوهرش که آقا صالح نامی بود زارع آمد سه ماهه حامله بود، و دختر هم بود، در شش ماهگی وضع حمل حضرت شده و لهذا از این جهت مردم نسبت های بد به آن جناب می دادند، و دوستان تاویلات خیر می نمودند مثل حکایت عیسی.

و باز می گوید: و اما در باب نصیحت تو (پدر قدوس که او را پند می داد در ایام تحصن در قلعه) مرا، بدان که من پسر شما نیستم و پسر شما در فلان روز که او را فرستادی از عقب هیمه ی چوب راه را گم کرده و الحال در فلان شهر می باشد و منم حضرت عیسی و به صورت فرزند تو ظاهر گردیده ام، و تو را از باب مصلحت به پدری اختیار نموده ام، پس از این دو حکایت معلوم می شود که پدر و مادر قدوس مجهول بودند و به اعتراف خود قدوس از این پدر و مادر متکون نشده است و قهرا نسب قدوس برای ما مجهول شده و این قسمت سوء سابقه و پرونده ی بسیار زننده ای را برای جناب قدوس باز می کند. [2]

و در همان کتاب راجع به مقام و دعوی قدوس و سید باب می گوید: و اما در این دوره اصل نقطه حضرت قدوس بودند و جناب ذکر (سید باب) باب ایشان بود ولی چونکه دوره ی رجعت بوده و ولایت بر نبوت در ظهور سبقت گرفت، لهذا جناب ذکر ابتداء ظاهر شدند و تا سه سال که حروف علی باشد ایشان داعی الی الحق بودند، و در سنه ی چهارم که مطابق است با اسم محمد و سنه ی جذب الاحدیة لصفة التوحید حضرت قدوس ظاهر گردید به اسم قائمیت و لواهای حق مثل خراسانی و یمانی و شته حول ایشان جمع شدند ... سنه پنجم نقطه ی قائمیت در هیکل حضرت ذکر ظاهر شد و سماء مشیت گردیدند و ارض اشراق و اراده حضرت ازل (صبح ازل) شدند. [3]

در این کلمات مطالب مبهمی دیده می شود:

1- قدوس مانند حضرت عیسی بی پدر است.

2- مادرش که حامله شده بود هنوز دختر بوده است.

3- در همان ایام حمل و وضع مردم نسبت های بد به او می دادند.

4- قدوس حضرت عیسی است که به این صورت به دنیا آمده است.

5- قدوس نقطه اولی بوده است و سید باب عنوان بابیت از او داشته است.

6- قدوس در سال چهارم از ظهور سید باب در طرف های مازندران و قلعه طبرسی به اسم قائمیت ظاهر گردید.

7- لواهای خراسانی و یمانی و غیر آنها در اطراف او جمع شدند.

8- در سال پنجم قائمیت در هیکل سید باب ظاهر شد.

9- و از سال پنجم که قدوس فوت کرد، سید باب قائم و سماء مشیت شد و زمین اشراق نور مشیت حضرت صبح ازل شد.

10- لوای حراسانی عبارت است از لوای ملا حسین بشرویی.

در نقطة الکاف می گوید: و سعیدالعلماء کرد آنچه کرد و حضرت قائم موعود را شهید کردند ... چونکه در حدیث دارد که حضرت قائم علیه السلام را سعیده نام که یهوری زاده است در قار تهران به دسته ی آهنین شهید می کند، و آن زنی ریش دار هست [4]- مراد همین ملعون بود زیرا که مراد از سعیده زن می باشد در واقع و ریش دارد یعنی در ظاهر مرد است و مراد از قار تهران مازندران می باشد و مراد از دسته ی آهنین همان دسته ی طبرزین بود که به سر مبارک آن جناب (قدوس) زد و به آن ضربت شهید شدند و این ملعونه یهودی زاده می باشد.

جناب مولف فاضل محترم در این کلام مختصر تحقیقاتی عمیق دارد:

1-قائم موعود اسلام به نام مهدی محمد بن الحسن العسکری با خصوصیات دیگر که مسلمین منتظر آن هستند (آنان که منتظرند) به نام ملا محمد علی قدوس ظاهر و به فاصله چند ماه شهید شده است.

2- قار طهران، دسته آهنین، سعیده، یهودی زاده، زن ریش دار حضرت قائم، این کلمات عبارت باشند از: مازندران، دسته طبرزین، سعید العلما پیشوای روحانیین مازندران که به عقیده مولف یهودی زاده و در واقع زن است و جناب قدوس ملا محمد علی.

3- مولف محترم این احادیث و این مضامین را در کجا دیده است، خودش می داند در کتب حدیث که از این مضامین اثری نیست.

آری در روایت واحده نقل شده است که قاتل آن حضرت زنی که ملیحه یا سعیده نام داشته باشد، از بالای بامی در شهر کوفه چیزی به سر مبارک آن حضرت می اندازد و آن حضرت را بعد از سالها حکومت شهید می کند.

پس شهر کوفه مبدل می شود به مازندران و حکومت سال ها به حکومت چندین روز در قلعه طبرسی و زنی که ملیحه یا سعیده نام دارد به سعید العلماء و انداختن چیزی از پشت بام به زدن طبرزین و حضرت ولی عصر با آن مشخصات معلوم به ملا محمد علی و تازه این روایت از اصل نامعلوم است نه سند درستی دارد و نه در کتاب معتمدی نقل شده است.

اینست میزان تحقیق و میزان معلومات این طائفه.

و عجیب این است که با این اکاذیب و افتراء و جعل و خیانت و با این استدلالات سست و بی اساس می خواهند در مقابل ادیان آسمانی و در مقابل حقائق و معارف علوم در مقابل علماء و محققین و افراد روشن فکر قرن نوزدهم دعوی آیین جدید کنند. [5]

و سوال اینجاست که آیا همین اشتباه فاحشی که در بین رهبران بابی پیش آمده است باعث نمی شود که معادلات ذهنی و اعتقادی بهائیان را نسبت به آنچه که به آن ایمان دارند به هم بریزد؟

 

پی نوشت:

1- نقطة الکاف، صفحه 202

2- نقطة الکاف، صفحه 199

3- نقطة الکاف، صفحه 207

4- نقطة الکاف، صفحه 201

5- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 96 تا 100

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.