خدا در نگاه کریشنا مورتی

  • 1392/02/16 - 23:23
افکار و عقاید اساسی کریشنا مورتی که در آثار مکتوب آن یافت می شود، عبارت است از: حلول مطلق خداوند، تثلیث تجلی خدا، اعتقاد به تناسخ، رشد بشریت در اثر تبدل ابدان، پیشروی تحت قانون کارما، وجود انسانی های خارق العاده و اعتقاد به سه دنیای جسمانی، عاطفی و معنوی.
خدا در نگاه کریشنا مورتی

خدا در نگاه کریشنا مورتی
افکار و عقاید اساسی کریشنا مورتی که در آثار مکتوب آن یافت می شود، عبارت است از: حلول مطلق خداوند، تثلیث تجلی خدا، اعتقاد به تناسخ، رشد بشریت در اثر تبدل ابدان، پیشروی تحت قانون کارما، وجود انسانی های خارق العاده و اعتقاد به سه دنیای جسمانی، عاطفی و معنوی. آنچکه دراین نوشتار به آن اشاره می شود نگاه کرشنا مورتی به خدا می باشد که مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
نمونه اول:
شما دوست داريد اعتقاد به خدايي داشته باشيد كه با دقت تمام مواظب امور جزيي و بي ارزش شما باشد؛ به شما بگويد چه كسي را ببينيد، چه كاري انجام بدهيد و چگونه آن را انجام بدهيد. اين انديشه اي است كودكانه و نابالغ. شما خيال مي كنيد كه پدر بزرگ (خداوند)، مراقب تك تك ماست. اين صرفاً تجلي علاقه مندي شخصي خود شما است؛ بي شك صحيح نيست. حقيقت بايد چيزي كاملاً متفاوت با اين باشد.(1)
نمونه دوم:
ذهن من آلت دست هيجان است. وقتي از يك هيجان خسته مي شود، به جست و جوي هيجان ديگري مي روم كه ممكن است همان چيزي باشد كه من نامش را اثبات وجود خدا مي گذارم؛ اما باز هم هيجاني بيش نيست. (2)
نمونه سوم:
بنابراين، ذهن من وسيله مكانيكي هيجان و خاطره است و مركزي است مرده كه من فكر و عمل ام را از آن مي گيرم. چيزهايي كه به دنبال شان مي روم، تجليات ذهن و در قالب نمادهايي هستند كه ذهن هيجاناتش را از آن ها كسب مي كند. واژه هاي «پروردگار»، «عشق»، «كمونيسم»، «دموكراسي» و «ناسيوناليسم»، همه نمادهايي هستند كه به ذهن هيجاناتي مي بخشند و از اين رو ذهن دست از دامن آن ها رها نمي كند.(3)
نمونه چهارم:
بايد به اين تعصب كه همه ما از درون خواهان ناشناخته هستيم، پايان داد. چنين چيزي كه فكر كنيم همه ما خداجو هستيم، خيال باطل است.(4)
نمونه پنجم:
شما قادر به آفرينش يك ميهمان ناشناخته نيستيد. تنها آن كس را كه مي شناسيد مي توانيد دعوت كنيد. شما ناشناخته را نمي شناسيد. حال اين ناشناخته ممكن است خدا، حقيقت يا هر چيز ديگري باشد.
بايد به اين تعصب كه همه ما از درون خواهان ناشناخته هستيم، پايان داد. چنين چيزي كه فكر كنيم همه ما خداجو هستيم، خيال باطل است.(5)

همانطور که ملاحظه فرمودید خدا در نگاه کریشنا مورتی یک امرکاملا خیالی و هیجانی میباشد وفطرت خداجویی هر انسان مورد حمله شدید وی قرار گرفته و به گفته او این امر باید پایان پزیرد و انسان باید از اعتقاد به خداوند متعال دست بکشد و از این تعصب که همه ما از درون خواهان ناشناخته هستیم، بگذرد. حال نگاه اسلام به امر خدا را مورد بررسی قرا ر می دهیم تا تفاوت این دو دیدگاه الهی و مادی برای شما خواننده محترم مشخص و مبین گردد.

خدا در نگاه اسلام
نمونه اول
أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلیِ‏ٍّ وَ لَا نَصِيرٍ. (6)
آيا نمی‏دانی كه پادشاهی آسمانها و زمين از آن خداست و شما را جز او يار و ياوری نيست؟
نمونه دوم
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ (7)
الله آن خدایی است که آسمان ها و زمین را آفریده و از آسمان آبی فروباریده و با آن آب از میوه ها برای شما روزی پدید آورده.
نمونه سوم
اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ عَلی‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكيلٌ (8)
خداوند آفریننده همه چیز است و بر همه چیز نگهبان و ناظر است.
نمونه چهارم
خدایا ستایش تو را سزاست که آفریننده و معبودی و بندگان را به درستی آزمایش کردی، خانه آخرت را آفریدی و سفره رنگارنگ نعمت ها را گستراندی و در آن انواع نوشیدنی، خوردنی، همسران، میهمانداران، قصرهاف نهرهای روان، میوه ها، قرار دادی، سپس پیامبری را فرستادی تا انسان ها را به آن خانه و نعمت ها دعوت کنند. افسوس که مردم نه آن دعوت کننده را اجابت کردند و نه به آنچه تو ترغیبشان کردی رغبت نشان دادند. بر لاشه مرداری(دنیا) روی آوردند که با خوردن آن رسوا شدند و در دوستی آن، هم داستان گردیدند. (9)

در اینجا چند ایه از آیات کریمه قرآن مجید را به عنوان نمونه برای شما خواننده محترم ذکرکردیم. همانطور که ملاحظه فرمودید دراسلام خداوند متعال آفرینده همه چیزمعرفی میگردد و بر همه چیز و همه کس نگهبان و ناظر است. ستایش سزاوار اوست و پیامبران الهی فرستاده او برای نجات و سعادت همه بشریت می باشند و تنها خداوند است که یار و یاور انسان در همه امورات دنیوی و اخروی می باشد و اسلام افسوس میخرد که چرا مردم آن دعوت کننده را اجابت نکرده و به آنچکه خداوند متعال ترغیبشان کرده ، رغبت نشان نداده اند. پس با این اوصاف برای شما خواننده محترم تفاوت این دو دیدگاه کاملا مشخص گردید و تامل و درنگ ازان توست!!!

 

پی نوشت :
(1) اولین وآخرین رهایی ص73
(2) اولین وآخرین رهایی ص123
(3) اولین وآخرین رهایی، ص123
(4) اولین وآخرین رهایی ص316
(5) اولین وآخرین رهایی ص317
(6) اولین وآخرین رهایی ص317
(7) ابراهيم/32
(8) زمر/62
(9) فرازی از خطبه 109

دیدگاه‌ها

بیایید کریشنامورتی و هر دیدگاه دیگری را یکسره به کناری نهیم. برای دریافتن حقیقت باید به راستی از هر الگو و اتوریته‌ای آزاد باشیم. الگوها، پیشوایان و معلمین هیچ گاه ما را به حقیقت نخواهند رساند. آن‌ها روح پرسشگری را در تو از بین می‌برند. آنها از تو ایمان آوردن به گفته‌هایشان را می‌خواهند. آنها از این که پیروان زیادی دارند احساس قدرت می‌کنند. و پیروانشان نیز از آنان بت‌هایی می‌سازند که نباید در حقیقتشان شک کرد. و این شیوه‌ی ارتباط مراد و مریدی نابود کننده است. هدف اربابان مذهبی آزاد کردن بندگانشان نیست گرچه در گفته‌هایشان از آزادی سخن بگویند. چرا از اینکه خودتان حقیقت را دریابید دچار ترس می‌شوید. چرا خود را برده‌ی کسانی می‌سازید که باورهای کور و نفرت مذهبی را ترویج می‌کنند. آنها از ارباب بودنشان لذت می‌برند و شما هم از برده بودن. شما خود و اربابتان را بر حق تصور می‌کنید و حاضرید به خاطر ایده‌های اربابانتان بکشید و کشته شوید. برای درک حقیقت باید آینه‌ی قلبتان از هر زنگاری پاک شود. باید در راه جستجوی حقیقت کاملاً جدی باشید. ترس و خودخواهی مهم ترین موانعی هستند که شما را از جستجو و کنکاش در حقیقت باز می‌دارند. خوب به پیشوایانتان با دیدی انتقادی بنگرید. خواهید دید که آن‌ها ترس و خودخواهی و تنفر از دگراندیشان را ترویج می‌کنند. زیرا اگر نترسید و پرسش کنید، اگر خودخواهی را کنار بگذارید و در مورد خودتان، پیشداوری‌هایتان و الگوهای مذهبی‌تان پرسش کنید و اگر نفرت از دیگران را فراموش کنید و درباره‌ی سایر مردمان و عقایدشان گفتگو کنید به چیزهایی می‌رسید که پیشوایانتان نمی‌خواهند. چون آزاد بودنتان قدرت را از ایشان سلب می‌کند. اگر نترسید، قادر خواهید بود که در مورد مقدس ترین چیزهایی که به آنها باور دارید پرسش کنید. و به آسانی این مقدسات در پیش چشم‌هایتان از بزرگی می‌افتند. و خواهید دید که چگونه جلال و جبروتی که از پیشوایانتان و از مقدساتان ساخته‌اید و ساخته‌اند مانند یک آدم برفی در برابر شعله‌های پرسش‌گریتان آب می‌شوند. و خواهید دید که دنیا جایی بس زیباتر خواهد شد اگر اختلافات مذهبی و ملی و قومی در جهان نباشند.

سلام آرمان گرامی، سپاس از حضورتان. شما از مخاطب خود می‌خواهید که الگوها و ایمان را کنار بگذارند، اما از سویی آنان را دعوت میکنید که به سخنان شما ایمان ییاورند. آیا این تناقض در گفتار شما نیست؟ شما میگویید «باید از اتوریته آزاد باشید» در حالیکه این عبارت، خود به روشنی یک اتوریته است! می‌بینید که در اندیشه شما، به جای آزادی، تنها قفس (به زعم شما) عوض می‌شود. از قفسی به قفس دیگر! و شما این را آزادی می‌نامید. اما درباره پیشوایان، شما گفتید: «آنان ترس و خودخواهی و تنفر از دگراندیشان را ترویج می‌کنند.» این سخن شما به یک چونب راندن همگان است. روشی نادرست. چه بسا پیشوایانی که بزرگترین افتخارشان، تشکیل مجالس گفتگو و پرسش و پاسخ با مخالفین است.

من بارها گفته‌ام که خودتان باید حقیقت را بفهمید نه اینکه دنباله رو و مقلد باشید. این جمله کجایش اتوریته و قفس است؟ من هم قبول دارم که دست کشیدن از یک الگو و پناه آوردن به الگوی دیگر رفتن از قفسی به قفس دیگر است. من اصولاً با هرگونه پیروی مخالفم. من نمی‌گویم به این جملات نیز ایمان بیاورید. خودتان چشم دارید، عقل دارید. پس ایمان به چه کارتان می‌آید؟ اگر کریشنامورتی بگوید سخنان من حقیقت است و آن را بپذیرید، من اولین کسی خواهم بود که با او به مخالفت برخواهم خاست. برای من تفکر در آرای کریشنامورتی فقط آغاز راه بوده است. من بار سخنان او را بر دوشم حمل نمی‌کنم. زیرا پیروی حتی از کسی که حقیقت را می‌گوید را کاملاْ بی‌فایده می‌دانم. اگر شباهتی بین سخنان من و کریشنامورتی می‌بینید به هیچ وجه دلیل بر پیروی من از او نیست. کریشنامورتی فقط شخصی بود که مرا به ضرورت تحقیق و تأمل در واقعیات زندگی و جهان آگاه ساخت. تفاوت است بین کسی که در تاریکی دستت را می‌گیرد تا به یک مقصد نامعلوم برساند با کسی که فقط چراغی روشن می‌کند تا خودت راه را ببینی و خودت تصمیم بگیری. اگر بار دیگر کتاب‌های کریشنامورتی را با دقت بخوانید، خواهید دید که هیچ چیز در مورد این که حقیقت چیست و چگونه می‌توان به آن رسید نمی‌گوید. هیچ راه یا تکنیکی را نشان نمی‌دهد. هیچ وعده‌ی پاداشی نمی‌دهد. او فقط سخنش این است که خودت و تنها خودت باید حقیقت را دریابی. بزرگان و پیشوایان شما احترامشان واجب. اما ببینید که آنها شما را به پیروی توصیه می‌کنند یا به آزاد اندیشی؟ ایشان دائماً به شیعیان و پیروان خود وعده داده‌اند. دائماً پیروانشان را از دشواری تشخیص حق از باطل ترسانده‌اند و تنها راه رسیدن به رستگاری را ولایتمداری و پیروی بی چون و چرا از رهبر دانسته‌اند. آیا خودتان در اندیشه‌ی این بزرگان همان قفس را نمی‌بینید. آیا این که حتی زیارت قبور خود و خاندانشان را عامل رستگاری و فضیلت می‌دانند نوعی قفس نیست؟ کریشنامورتی کجا پیروی از خود و خاندانش را فضیلت شمرده است؟ او کجا زیارت قبر خود و خاندانش را موجب رضای خدا و رستگاری خوانده است. او چه قفسی ساخته است که شما از آن می‌ترسید؟ اینکه من از شما بخواهم خودتان پاسخ پرسش‌هایتان را دریابید و پیرو نباشید چه شباهتی به قفس دارد؟ کریشنامورتی بارها در سخنانش می‌گوید که گوینده‌ی این سخنان هیچ اهمیتی ندارد. او گفتگوهایش با مخاطب را تلاش برای ایجاد یک رابطه‌ی فکری هم سطح می‌داند. او حتی رابطه‌ی غیر هم سطح معلم و شاگرد را خطرناک می‌داند چه برسد به اینکه بخواهد برای خود پیرو جذب کند. البته کسانی هم هستند که می‌خواهند پیرو کریشنامورتی باشند و از افکار و سخنان او فرقه بسازند. و من این را نیز حماقت می‌خوانم. من اگر برای کریشنامورتی احترام قائلم نه به این خاطر است که پیرو او هستم یا او چنین چیزی از من خواسته است( برعکس پیشوایان دینی) بلکه بزرگی روح و اندیشه‌ی والایش و تواضع بی‌مانندی که در ارتباطش با مردم داشت مرا به تحسین وا‌می‌دارد.

سلام گرامی؛ گفتید: «من هم قبول دارم که دست کشیدن از یک الگو و پناه آوردن به الگوی دیگر رفتن از قفسی به قفس دیگر است.» از سویی شما مخاطب را دعوت میکنید که از سخنان شما الگو بگیرد (آیا شما آنچه میگویید را الگویی برای دیگران نمیدانید؟ اگر سخنان شما الگو نیست، پس چیست؟ شما از ما میخواهید که به آنچه میگویید توجه کنیم و به آن عمل کنیم. این یعنی الگو. شما الگودهی میکنید. از طرفی میگویید الگوها قفس هستند. پس شما هم مخاطب را به قفس دعوت میکنید.) شما کریشنا را به چنین شخصی تشبیه کردید: «کسی که فقط چراغی روشن می‌کند تا خودت راه را ببینی و خودت تصمیم بگیری.» بسیار عالی ! کریشنا چراغی روشن کرد؟ خوب! راه زندگی راهی دراز است. همین که در یک نقطه چراغی روشن کرد کافی است؟ یا باید این چراغ دائماً در طول مسیر روشن باشد؟ تا راه از بیراهه مشخص گردد... چراغ باید همواره روشن باشد. این چراغی است که کریشنا روشن کرد. شما برای رفتن در این راه به چراغ کریشنا محتاجید. شما هم از او و چراغ او تبعیت میکنید (چه بخواهید/ چه نخواهید). چون اگر لحظه ای چراغ خاموش شود شما در تشخیص راه با مشکل مواجه خواهید شد.

پرسیدید: «اما ببینید که آنها (پیشوایان دینی ما) شما را به پیروی توصیه می‌کنند یا به آزاد اندیشی؟» پاسخ: به پیروی از نور.

از samanمیخوام که از اساتیدو راهنمایانش برای پاسخ گویی کمک بگیرد، چون واقعأ همه متوجه شدن که کلأ مغلطه میکنه.

وقتی پاسخی ندارید, طبیعی است که برای خروج از بن بست دست به دامن این رفتارهای احساسی شوید.

گفتید: «او (کریشنا مورتی) فقط سخنش این است که خودت و تنها خودت باید حقیقت را دریابی.» سخن زیبایی است. ولی فقط سخن زیبایی است! در عمل... ؟ انسان از کجا باید راه را بشناسد؟ عقل انسان بسیار لازم و خوب است، اما عقل ممزوج با شهوات و وسوسه‌ها است. از سویی عقل انسان میتواند گزاره‌ها را کنار هم قرار دهد و نتیجه گیری کند. در حالیکه ما از راه آینده چیزی نمی‌دانیم. چون گزاره‌های آینده برای ما مخفی و مبهم هستند، نتیجه گیری درباره راه آینده برای ما دشوار و پراشتباه خواهد بود. انسان بدون کمک وحی توان راه یافتن و گذر از جاده ای پر پیچ و خم و پر از گردنه را ندارد. وحی همان نور است. نور همان وحی است.

اما بعد... داریوش گرامی، فرمودید: «او (کریشنا مورتی) فقط سخنش این است که خودت و تنها خودت باید حقیقت را دریابی.»خوب اگر این سخن صحیح است، پس مورد زیر را فرض کنید : کسی که خود را از پیروی پیشوایان حق، رها کرد. این شخص، خود اندیشید، خودش و تنها خودش "حقیقت" ـی را یافت. او به این نتیجه رسید که در این دنیا باید گرگ باشد. اگر گرگ نباشد و ضعیفتر ها را نخورد، خودش خورده خواهد شد! پس باید از ضعیفتر ها نردبان بسازد برای پیش رفتن و بالا رفتن. او به این نتیجه رسید. اندیشید! عقلش را به کار انداخت. و این گونه حقیقت را یافت. (از دید کریشنا مورتی و تعریف شما از حقیقت و حق‌یابی، این شخص در "جایگاه خود" درست اندیشید و درست عمل کرده است. و قابل سرزنش نیست.)

به نمونه‌ای از فجایعی که خودخواهی مذهبی و ملی به بار می‌آورد توجه کنید: ما هشت سال با کشور همسایه‌مان در جنگ بودیم. هشت سال مردم مسلمان همسایه‌مان را کافر بعثی شمردیم و هم کشتیم و هم کشته شدیم. من به عنوان یک رزمنده هرگز از خود نپرسیدم که آن سربازی که گلوله‌ی من سینه‌اش را می‌شکافد پدری است که شب‌ها در دلتنگی به عکس زن و فرزندش می‌نگرد و اشک می‌ریزد. و یا پسری است که بی‌صبرانه منتظر است تا روزی به خانه باز گردد و با نامزدش که بسیار دوستش دارد عروسی کند. هرگز به این فکر نکردم که مادری و خواهری در آن سوی مرزها به انتظار بازگشت عزیزی هستند که به زور و با تهدید به جبهه فرستاده شده است و اصلاً اعتقادی به جنگ ندارد. اما من به کشتن او افتخار می‌کردم چون پیشوای مذهبی‌ام آن را تأیید می‌کرد. چون برای کشتنم و کشته شدنم به من وعده‌ی پاداش می‌داد. و من دیگر نه تنها عذاب وجدان نداشتم بلکه دچار لذت برحق بودن می‌شدم. پایه‌های این جنگ خانمانسوز را رهبران هر دو کشور بنا گذاشتند و هردو به یک اندازه مقصر بودند. صدام پس از سقوط شاه رؤیای ژاندارم منطقه شدن و سروری اعراب را در سر می‌پروراند و می‌خواست کشوری سکولار داشته باشد و در راه رسیدن به آمالش هر مانعی را بیرحمانه از سر راهش برمی‌داشت. از این رو بر روحانیون شیعه‌ی عراق بسیار سخت می‌گرفت و خمینی هم در سخنرانی فروردین ۵۹ از صدور انقلاب و سرنگونی صدام و دشمنی صدام با اسلام سخن می‌گفت. ابتدا بندهایی از پیمان الجزایر که بین شاه و صدام بسته شده بود توسط حکومت انقلابی ایران زیر پا گذاشته شد و ایران در راستای صدور انقلاب و کمک به براندازی رژیم صدام به کردهای عراقی مخالف صدام کمک مالی و تسلیحاتی می‌کرد و باعث شد صدام توافق نامه را یکسویه پاره کند و به ایران حمله نماید. این واقعیت جنگی بود که هنوز آن را دفاع مقدس می‌خوانند. حال و هوای مردم در زمان جنگ هشت ساله کاملاْ همانند حال و هوای مردم آلمان در زمان هیتلر بود. هم مردم ایران و هم مردم عراق دچار نوعی هیستری جمعی و به قول امروزی‌ها جوگیر شدن بودند. کشته شدن دوست همرزمت در تو روحیه‌ی نفرت و انتقامجویی را زنده می‌کرد و توجیهات مذهبی از جمله ایده‌ی آزادی کربلا و قدس و کافر خواندن دشمن و همانند سازی این جنگ با واقعه‌ی کربلای حسینی و ... بر آتش این نفرت و انتقامجویی دامن می‌زد. هشت سال سوگ و نفرت به اسم کربلا و حسین و خمینی دوستی عراقی داشتم که با خانواده‌ی خود به ایران مهاجرت کرده بودند. او از خانواده‌ی مسلمان عراقی می‌گفت که حاضر نشده بودند پسرشان را به جنگ با ایران بفرستند و به همین خاطر تمام اعضای خانواده توسط بعثی‌ها تیرباران می‌شوند. ترس از تیرباران شدن خانواده، بسیاری از عراقی‌ها را به اجبار به جنگ با ایران می‌فرستاد و ما هشت سال یکدیگر را می‌کشتیم به خاطر دشمنی دیرینه‌ی صدام و خمینی. در این جنگ چه عشق‌ها که نابود نشد، چه آرزوهایی که بر باد نرفت و چه جان‌های شیرینی که بر سر هیچ و پوچ ستانده نشد. این‌ها ارزش‌هایی هستند که سیاستمداران مذهبی برایتان ساخته‌اند و به اسم دفاع مقدس و خون و راه شهدا بر احساسات مردم سوار شده و حکومت و قدرتشان را دوام می‌بخشند. و مردم بیچاره‌ی نا آگاه چشمشان را بر هزاران فساد و اختلاس و دروغ و فریب دولتمردان می ‌بندند به این خیال که انشاء الله گربه است. اما این ناگواری‌ها واقعاً سزاوار این مردم نیست. بعضی‌ها می‌گویند خلایق هر چه لایق. اما من جهل و نا آگاهی را گناه مردم نمی‌دانم. بلکه گناه کسانی می‌دانم که دانسته یا نادانسته مردم را در جهل نگه می‌دارند و با رضایتشان بر ظلم به تداوم آن کمک می‌نمایند. مردمی که قرن‌ها زیر ستم شاهان و دیکتاتورها بوده‌اند، باور کرده‌اند که شاهان و رهبران و قدرتمندان از حقوقی بالاتر برخوردارند. باور کرده‌اند که خودشان مسائل را درک نمی‌کنند و رهبران مذهبی بهتر می‌دانند. باور کرده‌اند که نمی‌دانند و نمی‌توانند و باید همیشه دستی بالای سرشان باشد تا آن‌ها را هدایت کند. باور کرده‌اند که درستی و نادرستی را فقط از طریق مذهب درک می‌کنند و اگر مذهب نباشد همه چیز به هم می‌ریزد. با این که می‌بینند فساد در کشورهای مذهبی بیش‌تر است. افسردگی و جرم و جنایت در کشورهای مذهبی بیش‌تر است. جنگ و خونریزی و سربریدن انسان‌ها فقط در کشورهای مذهبی اتفاق می‌افتد. اما باز هم چنان ذهن غبار آلودی دارند که نمی‌فهمند و درک نمی‌کنند که بنا کردن اخلاق بر پایه‌ی لرزان مذهب است که در نهایت منجر به فروپاشی اخلاق در جامعه می‌شود. مردم در چنین جامعه‌ای ریاکار و دو رو می‌شوند. در ظاهر برادران دینی‌اند اما در باطن از یکدیگر بدشان می‌آید. اگر بتوانند با خوردن حق دیگران به جایی برسندکه هیچ وگرنه افسرده می‌شوند و زندگی را بی‌ارزش می‌یابند. و آنگاه حاضرند برای یک دنیای خیالی که بهتر از این دنیا باشد کشته شوند و حتی بکشند. ببینید که چگونه الگوها و پیشواها از انسان گرگ می‌سازند.

داریوش آرمان ؛ متأسفانه به جای پاسخگویی به سؤال، راه فرار به جلو را پیش گرفته اید. چون میدانید تفکر غلط و ویرانگر کریشنامورتی قابل دفاع نیست. برای همین حاضر نشدید به سؤال بنیادینی که از شما پرسیده شد پاسخ دهید. فرار به جلو تنها راهی است که برای شما مانده بود.

داریوش آرمان، از فجایعی گفتید که خودخواهی مذهبی و ملی به بار می‌آورد! و در مقام مثال، دفاع از خاک و ناموس را بیان کردید. از دید شما دفاع از هویت، دفاع از ناموس، فاجعه است؟ مردم را بابت دفاع از از هویت خود نادان و گمراه نامیدید. و عجیب است که دم از آزادی اندیشه می‌زنید. حداقل مثالی دیگر میزدید تا اینگونه رسوا نشوید. هرچند برای پوشاندن رسوایی خود، به دروغ گفتن هم متوسل شدید. طوری سخن گفتید که گویی مردم ایران و رهبران انقلاب آغازگز جنگ علیه عراق بودند. شما ادعا میکنید که "ذهن باید از الگوها آزاد باشد" پس چگونه رسانه‌های بیگانه را الگوی محض خود گرفته اید؟ میگویید که امام خمینی قرارداد الجزایر را نقض کرد! شگفتا! از اینکه تیتراژ چنددقیقه ای شبکه VOA یا هر سند دروغین و ساختگی دیگری را الگو و سرلوحه خود گرفته اید و در عین حال از آزادی اندیشه سخن میگویید. شما تنها و تنها طوطی وار آنچه به خورد شما داده اند را باور کرده اید و از سویی وقیحانه خود را آزاد از بند و اسارت الگوها میدانید. پس ادعای شما دروغ بود. ایران در بَدو انقلاب هیچگاه از کردهای عراق حمایت تسلیحاتی نکرد. چون کشور به اندازه کافی درگیر مسائل داخلی بود. کمک تسلیحاتی به کردها، دروغی است که ناشیانه بافته شد و یک مشت شخصیت که قوۀ تحلیل ندارند آن را باور کردند. گفتید فساد در کشور مذهبی بیشتر است؟ شگفتا ! آیا 1/5 میلیون کشته ای که امریکای آزاد اندیش و مدعی انسانیت و حقوق بشر در عراق و افغانستان برجای گذاشت، کار یک گروه مذهبی بود؟ اوج فساد و غارت دیگر ملتها توسط مدعیان حقوق بشر و مدعیان انسانیت، کار مذهبی‌هاست؟ اتفاقاً چون مذهب (اسلامِ شیعی) بیشتر پتانسیل پیشروی و جامعه سازی را در جهان دارد، همفکران شما تلاش میکنند تا با قتل و غارت و پیش آوردن مشکلات داخلی و خارجی، جلوی آن (اسلامِ شیعی) را بگیرند. همفکران شما عامل اصلی فساد و تباهی و قتل و غارت و دروغ در جهان هستند. ایران امروز در سخت‌ترین شرایط به رتبه 13 علمی جهان رسید، اما همفکران شما هر روز تلاش کردند که فساد را وارد این چرخه کنند. اگر یک سرزمین مذهبی فاسد باشد، مطمئناً دست همفکران شما (آزاداندیشان مدعی حقوق بشر) در آن است. القاعده و داعش و ... توسط چهکسانی پدید آمدند و از سوی چه کسانی حمایت شدند؟ توسط شما و همفکران شما... جنایاتی که شما و هم‌خط‌های شما در جهان صورت دادند، از هیچ خونخواری صورت نمیگیرد. اما متأسفانه شما دیگران را متهم میکنید.

سلام اولا متن شما چه ربطی به نقد کریشنا داشت؟ ثانیا اصلا کاری به دین و دیانت و مذهب و ... نداریم اگر کسی به خانواده ات، خانه ات حمله ور شود، به جای دفاع کردن می گویی او هم زن و بچه دارد و... یا پدرش را در می آوری. ثالثا اطلاعات غلط به شما داده اند مقایسه صدام و خمینی کلا غلط است. مثل اینکه بگویی حسین(ع) و یزید خصومت شخصی داشتند و... دلت از جای دیگری پر است سر اعتقادات خود و دیگران خالی نکن.

حرف آخر این که شما به شیوه‌ای خاص می‌اندیشید محصول پرورش یافتن در جامعه یا خانواده‌ای با اعتقادات خاص است. کتاب‌هایی که خوانده‌اید و معلمینی که داشته‌اید همگی همین اعتقادات را داشته‌اند. شما از کودکی با این عقاید شرطی شذه‌اید. لحظه‌ای فکر کنید که اگر در عربستان متولد شده بودید چگونه می‌اندیشیدید؟ و یا اگر در ۵۰۰ سال پیش در استرالیا و در بین بومیان سیاهپوست آنجا متولد می‌شدید؟ پس لابد خیلی شانس آورده‌اید. در کشوری متولد شده‌اید که حقیقت حاکم است. البته که شما را درک می‌کنم. در همه جای دنیا افراد مثل شما فکر می‌کنند. آن‌ها چه مسلمان باشند چه شیعه چه سنی، چه مسیحی باشند یا یهودی و یا بودایی و بهایی همگی از این که خودشان حقیقت را یافته‌اند خرسند هستند. و همگی از این که دیگران چقدر در اشتباهند تأسف می‌خورند. اگر شک دارید بروید و با معتقدین به ادیان مختلف گفتگو کنید. یک سنی متعصب واقعاً و از ته قلبش معتقد است که شیعیان گمراه و کافرند. و شما هم متقابلاً او را بدون شک گمراه می‌دانید. پس چگونه می‌توان حقیقت را دریافت؟ چرا حقیقت باید وابسته به جغرافیای منطقه باشد؟ و یا تاریخ؟ بعضی از افراد شغل و حرفه‌شان در رابطه با اعتقادات خاصی است. مانند یک روحانی شیعه و یا مفتی سنی و یا کشیش یا خاخام یا یک کاهن بودایی و یا یک جن‌گیر و رمال. این افراد تا پای جانشان سعی می‌کنند از عقیده‌ی خود هرچند نادرست باشد دفاع کنند. آرزو می‌کنم شما از این دسته آدم‌ها نباشید زیرا سخن گفتن با شما نه تنها راه به جایی نخواهد برد بلکه ممکن است خطرناک هم باشد. بسیاری از پیشوایان دینی زندگی اخلاقی خوبی داشته‌اند حضرت محمد چنین بوده. بودا هم چنین بوده و مسیح و حتی به عقیده‌ی بهاییان بهاءالله هم فردی خوب و اخلاقی بوده است. پیروان هریک هم در طی قرن‌ها سعی کرده‌اند این خوبی‌ها را بزرگ کنند و اگر عیب و بدی درکار بوده پاکش کنند. اما حقیقت را نمی‌توان بر چنین پایه‌هایی استوار کرد که چون بودا خیلی آدم پاک و بی شیله پیله‌ای بوده است پس حتماً راست می‌گفته و یا چون کریشنامورتی آدم باحالی بوده پس هرچه می‌گوید درست است. یک پرسش دارم و آن این است: من به عنوان جستجوگر حقیقت که هنوز به آن دست نیافته‌ام چگونه و بر چه اساسی باید به پیشوایان شما اعتماد کنم؟ اینکه بگویید چون آدم‌های خوبی بوده‌اند و خدا آن‌ها را تأیید کرده برای من جواب نمی‌شود. چون فقط پیروانشان اقرار به خوبی آن‌ها دارند. من هرچه بیش‌تر در سخنانشان دقیق می‌شوم بیشتر پی می‌برم که احتمالاً انسان‌هایی خودخواه و از خود راضی بوده‌اند. پیروان ایشان در طی قرن‌ها هرچه توانسته‌اند درباره‌ی خوبی‌ها و معجزات و کراماتشان داستان سرایی کرده‌اند. خدا هم که ظاهراً قادر نیست با من صحبت کند و راستی این پیشوایان را تأیید نماید. ممکن است تمام چیزهایی که کلام خدا می‌خوانید صرفاً انسان یا انسان‌هایی از خودشان در آورده باشند. ظاهراً برای پذیرفتن راهی که شما نور و حقیقتش می‌دانید انسان باید چشمش را بر تاریخ و واقعیات جهان ببندد و فقط به افسانه پردازی‌ها دل خوش کند. و باید بدون شواهد بپذیرد که شما راست می‌گویید. اما این کار از من ساخته نیست. من نمی‌توانم خودم را گول بزنم و هر جا ایمانم در برابر عقل کم می‌آورد بگویم که حتماً حکمتی است که من نمی‌دانم. من نمی‌توانم از یک بهایی متنفر باشم آنگاه که می‌دانم او در خانواده‌ای بهایی متولد شده و گزینه‌ی دیگری نداشته است و از کودکی تحت القائات خانواده و جامعه‌اش کاملاً به این معتقد شده که حقیقت را درک کرده است. برای ایجاد صلح و آرامش در جهان باید همگان به این درک برسند که اعتقاداتی که وابسته به جغرافیا و تاریخ باشد ممکن است حقیقت نباشد. پیشوایانی که قرن‌ها پیش می‌زیسته‌اند ممکن است آن چیزی نباشند که امروز درباره‌شان گفته می‌شود. باید همگان بتوانند با کنار گذاشتن خودخواهی‌های ملی و قومی و مذهبی روحیه‌ی همدلی را با سایر جهانیان در خود پرورش دهند. اگر هدف دین ایجاد صلح و راستی در جهان بوده پس چرا دارد نتیجه‌ی عکس می‌دهد؟ و اگر هدفی جز این داشته است من عطای چنین دینی را به لقایش می‌بخشم. دینی که نتوانسته حتی یک درصد مردم را به راستی و درستی بکشاند چگونه ادعای دین جهانی را دارد؟ دینی که کل تاریخش جنگ و خونریزی و خیانت و بی‌عدالتی بوده و هنوز هم هست چگونه دین صلح نامیده می‌شود؟ بر منبر نشستن و پول خمس و زکات مردم را گرفتن چیزی نیست که بسیاری از آن بگذرند؟ حقیقت را فدای پول و قدرت کردن هیچ شهامت و از خود گذشتگی نمی‌خواهد. فقط باید گرگ صفت باشی. مذهب و دین را فقط باید از روی نتایج و آثارش شناخت. به قول سعدی « مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید». و من بعد از یک دهه تحقیق و بررسی هیچ چشم انداز زیبایی از دین و مذهب ندیده‌ام. اینکه دین دارد به بیراهه می‌رود را همه‌تان سعی می‌کنید ماله کشی نمایید. که دین اسلام واقعی را مهدی خواهد آورد و قرآن واقعی در دست اوست. و یا اسلام خوب است و مسلمانان بد هستند و از این جور خضعبلات. پس تکلیف این همه مردمی که قبل از ظهور مهدی به فنا می‌روند چیست؟ اسلامی که نمی‌تواند یک درصد مسلمان خوب بسازد به چه دردی می‌خورد؟ ظاهراً خدایتان از این مردم ناسپاس شکست خورده که چنین دین راستینش را به گند کشیده‌اند و لابد الان در عرش خودش نشسته و دارد برای عذاب این جمع ناسپاس خط و نشان می‌کشد! آخر بگویید دین شما و پیشوایانتان چه دستاورد مثبتی برای بشریت داشته؟ کدام اختراع را کرده‌اید؟ کدام بیماری را درمان کرده‌اید؟ کدام دردی از جامعه‌ی بشری را کاسته‌اید؟ تنها اختراع و کشفی که می‌توانید به جهان اسلام ببندید، کشف الکل توسط زکریای رازی از تقطیر شراب انگور است. که البته نه زکریای رازی خود را مسلمان می‌دانست و نه در اسلام مجوزی برای تقطیر شراب به او داده شده بود. ببخشید که در این گفتارهای اخیرم کمی از حال و هوای عرفانی خارج شده‌ام اما می‌خواهم بپرسم که خباثت و خودخواهی تا چه حد؟ می‌دانم که از این سخنانم می‌رنجید اما اهمیتی ندارد. از پنهان کردن حقیقت نه من سودی می‌برم و نه شما. البته در مورد شما سود مادی شاید داشته باشد اما پول و مقام و قدرت فقط روح را فاسد می‌کند و فقط موجب رنج و زیانتان خواهد شد.

داریوش آرمان، تفکرات و سخنان شما، حاصل آن چیزهایی است که رسانه‌ها (ی عموماً غربی) در گوش شما خوانده اند و شما پذیرفته اید. گفتید مذهب و دین را فقط باید از روی نتایج و آثارش شناخت. اما خودتان در مقام آثار، رفتار عده ای بی‌دین و رفتار کسانی که اعتقادشان به اسلام ضعیف است را با بدبینی تمام، مظهر اسلام معرفی کردید. در جامعه ما (منهای کسانی که تحت هجمه فرهنگ غرب قرار گرفته اند) آمار روابط آلوده و نامشروع بسیار پایین تر (بهتر) از سایر نقاط دنیا است. در غرب (امریکا مهد حقوق بشر نوین) یک ساعت برق‌ها قطع میشود مردم فروشگاه‌ها را غارت کردند (فیلم‌ها و اخبارش حتی در شبکه‌های امریکایی موجود است). در ایران کجا چنین است؟ در ایران دزدی و اختلاس آن قدر ناهنجار و زشت است که در صورت وقوع، خبرش در رسانه‌ها مانند انفجار مهیب همه را جلب میکند. اما در امریکا با اینکه 1 % شهروندان صاحب بنگاه‌های اقتصادی غولپیکر هستند و جان و مال مردم را غارت میکنند، اما جز اندکی صدایی برنمیخیزد. ایران ما تحت لوای جمهوری اسلامی به هیچ کشوری تجاوز نظامی نکرده است. اما مدعیان حقوق بشر در سی ساله گذشته دائماً در حال قتل و غارت و تجاوز به کشورهای دیگر بودند. ایران تحت پرچم جمهوری اسلامی در تولید علم به رتبه 13 جهان رسید. در حالیکه بسیاری از کشورهای مدعی عقبتر از ما هستند. آمار طلاق هنوز هم در کشور ما بسیار کمتر بهتر) از کشورهای مدعی حقوق بشر و جوامع مدعی انسانیت است و...

دستاوردهای اسلام شیعی در آموزه‌های آن روشن است. همینکه دزدها پس از دزدی به کشورهای لائیک (امثال کانادا) پناه می برند خود نشانگر دستاوردهای بی‌دینی است. هرچند کشورهای اسلامی هنوز راه زیادی تا کمال دارند، آن هم به خاطر انحرافاتی که پس از رحلت پیامبر ایجاد شد، اما اگر شما مدعیان حقوق بشر و شما مدعیان دروغین انسانیت نیروها و پیاده نظام خود را تقویت نکنید، کشورهای اسلامی بهترین کشورها خواهند شد. گفتید مذهب همه ش خونریزی است؟ ولی من از شما سؤالی دارم. اگر قرار است مذهب را متهم کنید، پس بهتر نیست که انسان و انسانیت را متهم کنید؟ چون هر انسانی در جای خود ادعای انسانیت هم دارد. این همه ظلم، توحش، خونریزی، دزدی، غارت، تجاوز، خونخواری و اتهام‌زنی همه و همه در بستر انسان و انسانیت رخ میدهد. پس انسانیت را متهم کنید. این چنین خود شما پیش از هر کسی متهم و محکوم هستید. هرچند شاید برای شما سود مادی داشته باشد که از پذیرش حقیت گریزانید.

چرا شما دچار این توهم هستید که هرکس راه و رسم شما را قبول نداشت حتماً طرفدار آمریکا و اسرائیل است. چرا هر گاه انتقادی از شما می‌شود پاسختان این است که آمریکا و اسرائیل که بدترند. بله نظام اقتصادی آمریکا یک نظام فاسد است اما نظام جمهوری اسلامی هم دست کمی از آن ندارد. این دزدی‌های میلیاردی که فقط گوشه‌ای از آن لو می‌رود و اعتماد مردم به حکومت را سلب می‌کند زیر سایه‌ی همین جمهوری اسلامی انجام می‌شود. حکومت جمهوری اسلامی سعی دارد که همه‌ی این فسادها را از چشم مردم دور نگه دارد. به همین خاطر است که روزنامه‌های منتقد را می‌بندند تا مردم در خواب و خیال خود مطمئن باشند که سلطانشان بیدار است. در مورد اوضاع خوب ایران از نظر علم و اخلاق نمی‌دانم این آمارها را از کجا در آورده‌اید. مسلم بدانید که آمار همجنسگرایی در کشورهایی که رابطه‌ی دو جنس مخالف ممنوع می‌شود بسیار بالاتر است. اما ترس از مجازات و رسوایی باعث می‌شود که روابط همجنسبازی به صورت پنهان باشد و هیچ کس هم نمی‌آید برای آمارگیران هر رابطه‌ای که داشته را آشکار کند. در مورد طلاق نیز آمارتان غلط است. خودتان بروید و از مراکز مشاوره‌ی خانواده و دادگاه‌ها دیدن کنید تا آمار درست را با چشم خودتان ببینید. آمار طلاق دارد سال به سال افزایش پیدا می‌کند و با اطمینان تمام می‌گویم که نسبت به قبل از انقلاب آمار طلاق بسیار بیش‌تر شده است. علت هم در این است که ازدواج‌های سنتی که بر اساس صلاحدید خانواده‌ها انجام می‌شدند امروزه نمی‌تواند پایدار بماند مگر با زور مهریه‌ی بالا و یا به خاطر دلسوزی برای فرزندان و یا ترس زن از مطلقه شدن. در جوامع غربی دختر و پسری که می‌خواهند ازدواج کنند از یکدیگر شناخت کافی پیدا می‌کنند بنابر این احتمال اختلاف و طلاق کم می‌شود. اما در جامعه‌ای که دختر و پسر پس از ازدواج همدیگر را می‌بینند و اولین حرف‌هایشان را پس از ازدواج می‌زنند مسلم بدانید که تفاهم کمتری با هم خواهند داشت. طلاق در جامعه‌ی غربی یک آسیب اجتماعی بزرگ نیست و ارزش زن پس از طلاق کم نمی‌شود و باز هم می‌تواند ازدواج کند. اما برای یک زن مسلمان طلاق پایان همه چیز است. به یک زن مطلقه چون کالایی دست دوم نگریسته می‌شود و اکثر زنان مطلقه شوهر مناسبی که با هم تفاهم داشته باشند گیرشان نمی‌آید. زیرا در کشور اسلامی پیدا کردن جفت مناسب فقط شانسی است. در مورد جنگ طلبی جمهوری اسلامی مثل اینکه حافظه‌ی ضعیفی دارید. یکی از بندهایی که در پیمان الجزایر بین ایران و عراق بسته شده بود این بود که ایران در امور داخلی عراق دخالت نکند اما با پیروزی انقلاب ایران در راستای ایده‌ی صدور انقلاب به کردهای مخالف صدام کمک مالی و تسلیحاتی می‌کرد و خمینی نیز در فروردین ۵۹ در سخنانش ارتش و ملت عراق را به شورش و انقلاب تشویق می‌کرد. آیا این عاملی برای شروع جنگ نبود. چگونه بود که بعد از دو سال از جنگ که عراق درخواست صلح کرده بود خمینی دم از ادامه‌ی جنگ می‌زد و می‌گفت که اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم. ایران به جز پیشرفت نظامی و ساخت موشک های متنوع و سلاح‌های کشتار جمعی به چه دستاورد علمی رسیده است. کدام تولید علم را می‌گویید. بله با پول نفت و به چند برابر قیمت می‌توان هر تکنولوژی را از خارج وارد کرد. دانش هسته‌ای و سلول‌های بنیادی و غیره را به سادگی می‌توان وارد کرد اما این چه افتخاری دارد. برای لج و لجبازی می‌خواهیم انرژی هسته‌ای داشته باشیم و باید آن را از روسیه گدایی کنیم. اینکه در کشورمان پژوی فرانسه و پراید کره را تولید کنیم چه افتخاری است؟ در کدام صنعتمان می‌توانیم با غربیان رقابت کنیم؟ در ایران مجبوریم پراید را ۲۰ میلیون بخریم اما همین پراید را در خارج از کشور به ۵ میلیون هم نمی‌خرند. کدام رتبه‌ی ۱۳ علمی جهان؟ آیا مواد توهم زا مصرف کرده‌اید؟ اینکه یک عده‌ای چاپلوس دورتان را بگیرند و هر دم بگویند که اوضاع علمی کشور خوب است و غربی‌ها دارند در علم و تکنولوژی از ما عقب می‌آفتند آیا باید باور کنید؟ الگوهای مردم که آقایان و آقازاده‌ها باشند دارند میلیارد میلیارد حق مردم را می‌خورند و آنوقت شما دم از انسانیت می‌زنید؟

سلام. وقتی شما رسانه‌های غربی را الگوی محض خود قرار داده اید و دقیقاً مو به مو حرفهای آنان را تکرار میکنید، نتیجه اش همین میشود که مخاطب شما را وابسته به تفکرات آنها میداند. اندکی از آن الگوهای فریبنده و تبلیغات دروغین آنان فاصله بگیرید. تبعیت محض از آنان شما را به جایی نمیرساند. درباره دزدی‌ها، اولاً اعتماد مردم در انتخابات کاملاً روشن است. در عرف دیپلماتیک در تمام دنیا، مردمی که رأی خود را درون صندوق‌های رأی یک نظام حکومتی میریزند، این به معنی اعتماد مردم به ماهیت سیستم حکومتی است. (مثلاً در فرانسه آمار شرکت در انتخابات پارلمان و یا ریاست جمهوری، کمتر از 30 یا 40 در صد است. اما در ایران، این آمار به بالای 60-70 درصد میرسد (میانگین). همین که اسلام دزدی را حرام کرده، و دزدان مجبورند از ایران فرار کنند و به کانادا و ... بروند یعنی هم در جامعه و هم در حکومت، دزدی امری ناهنجار است. درباره آنار طلاق، هنوز وضع ما از بسیاری کشورهای جهان بهتر است. آمار در میان خانواده‌هایی که از الگوهای مذهبی فاصله گرفته اند، بسیار بیشتر است. در خانواده ‌های سنتی طلاق خیلی کمتر است. اما در خانواده‌های غرب‌زده و کسانی که پایبند مذهب نیستند، طلاق خیلی بیشتر است. ایران در زمینه استحکام خانواده‌ها یکی از بهترین آمارها را در جهان دارد : http://www.khabaronline.ir/detail/358083/society/family در مورد اینکه زن مطلقه، به چشم یک کالای دسته دوم است، این در فرهنگ اسلامی جایی ندارد. اسلام ازدواج را تشویق کرده است. و چنین دیدگاهی در رابطه با زن مطلقه وجود ندارد. بسیاری از زنان مطلقه، در ازدواج بعدی خود خوشبخت میشوند. دیدگاه خود (که ناشی از الگوهای خانوادگی خودتان است) را به جامعه سرایت ندهید. درباره کردهای عراق هم مجدداً حرف رسانه‌های غربی را تکرار کردید. بدون ارائه سند. توصیه من به شما این است که از تبعیت محض و الگوگیری کورکورانه از رسانه‌های غربی دست بردارید. اگر امام خمینی در مرحله اول حاضر به قبول فریب صدام (صلح) نشده بود، چون میدانست که هنوز سازمان ملل و شورای امنیت، صدام را مقصر معرفی نکرده اند، و در صورت پذیرش صلحريال صدام بار دیگر به ایران حمله خواهد کرد. همانطور که پس از قرارداد 598 و پایان جنگ، باز هم صدام این بار توسط نیروهای خائن منافقین (مجاهدین خلق) به ایران حمله کرد و البته در عملیات مرصاد شکست خوردند. هرچند شما این حقایق واضح را باور ندارید، چون رسانه‌های غربی که الگوی محض شما هستند چنین چیزی را به خورد شما نداده اند. ایران در سال 2014 در رتبه علمی 13 جهانی بود. (رتبه تولید علم در جهان، نه علم وارداتی). اگر نیاز است اسناد رسمی از سایتهای غربی و اعترافات آنان ارائه کنیم. در نانوتکنولوژی، انرژی هسته ای و ... که هیچ کشوری حاضر نیست این تکنولوژی و علم را در اختیار دیگری قرار دهد (محضولات را میدهند، اما دانش را نه). درباره انسانیت هم پاسخ ندادید و طبق معمول از زیر پاسخ فرار کردید. درباره اینکه تفکر شما هیچ ضمانت اجرایی ندارد هم پاسخ ندادید.

اگر اشکالات و ایراداتی در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد و من آن‌ها را می‌بینم و می‌گویم پس حتماً رسانه‌های غربی هم آن را می‌بینند و می‌گویند. این به معنی پیروی من از رسانه‌های غربی نیست. چرا بحث این رسانه‌ها را پیش می‌کشید؟ شما کاملاً شیفته‌ی نظام جمهوری اسلامی هستید و تمام کسانی که نسبت به عملکرد آن انتقاد دارند را به چشم دشمن می‌نگرید و از نظر شما دشمن یعنی کسی که در اردوگاه غرب و آمریکا و اسراییل باشد. هرگز به ذهنتان خطور نمی‌کند که کسی از روی دلسوزی و مردم دوستی نیز ممکن است به عملکرد شما انتقاد داشته باشد. چشم بسته دارید همه را دشمن و جیره‌خوار رسانه‌های غربی می‌نامید. از من نباید انتظار داشته باشید که نظراتم با دروغ‌های صدا و سیمای حکومتی ایران یکی باشد. صدا و سیمایی که نقشش در سرکوب معترضین انتخابات خرداد ۸۸ و وارونه جلوه دادن حقایق از هر نیروی نظامی بیش‌تر بود. صدا و سیمایی که مداحی و تملق گویی و دشمن تراشی مهم‌ترین هنرش می‌باشد. ----------------------------------- درصد بالای رأی دهندگان انتخابات در یک کشور لزوماً به معنی رضایت مردم از نظام حاکم و اعتماد به آن نیست. در بیش‌تر موارد حتی برعکس است. مردم در انتخابات شرکت می‌کنند تا تغییر ایجاد شود. رأی بالای مردم به خاتمی و روحانی و شاید میرحسین موسوی نشان از نارضایتی مردم از وضع حاکم بود. در کشورهایی مانند سوئد و دانمارک که مردمشان شادترین و راضی‌ترین مردم جهان هستند آمار شرکت در انتخابات چندان بالا نیست اما در کشورهایی مثل مصر ، لیبی، افغانستان و ایران، مردم با درصد بالایی شرکت می‌کنند تا بلکه با انتخاب کاندیدای مورد نظرشان تحول و تغییری اساسی ایجاد شود. ----------------------------------- حرام بودن دزدی اختراع اسلام نیست و در همه جای دنیا دزدی امری ناپسند است و هیچ ارتباطی به دین ندارد. در مورد فرار خاوری به کانادا سؤالاتی وجود دارد. چرا یک فرد که تابعیت کانادا دارد باید مدیر عامل بانک ملی شود؟ چرا ایران برای بازگرداندن او هیچ اقدام عملی انجام نداده است؟ نیروهای سپاه قدس که تا داخل پنتاگون می‌توانند نفوذ کنند چرا دستشان به خاوری نمی‌رسد؟ آیا فراری دادن خاوری نوعی نقشه برای پنهان کردن اختلاس کنندگان اصلی از افکار عمومی نبود؟ چرا در دولتی که رییسش این همه به رهبر نزدیک بود و پاک‌ترین دولت تاریخ بشر و معجزه‌ی هزاره‌ی سوم محسوب می‌شد و امام زمان مستقیماً اداره‌اش می‌کرد این همه اختلاس و فساد به وجود آمد؟ چرا هنوز هم هیچ مقام دولتی و قضایی جرأت نمی‌کند از رییس جمهور سابق به عنوان عامل همه‌ی این فسادها نام ببرد؟ آیا اگر احمدی‌نژاد متهم شود، طبل رسوایی بعضی‌ها به صدا در نمی‌آید؟ ----------------------------------- در جامعه‌ای که زن حقوقی در حد یک برده دارد. هیچ استقلال مالی ندارد. بدون اجازه‌ی شوهر حق خروج از خانه را ندارد و در صورت طلاق گرفتن به او چون یک کالای دست دوم نگریسته می‌شود، مسلم بدانید که زن برای طلاق گرفتن پیش قدم نخواهد شد زیرا زندگی‌اش را نابود خواهد کرد و شوهر هم به علت مهریه‌ی زیادی که باید بپردازد علاقه‌ای به جدایی نخواهد داشت. این خانواده تا پایان عمر استحکام ظاهری دارد اما زوجین فقط دارند یکدیگر را تحمل می‌کنند و سعی می‌کنند با سرگرم شدن به کار و مسایل عبادی و هنری و تبلت و موبایل و … رابطه‌ی هر چه کمتری با هم داشته باشند تا زندگی با شخصی که هیچ گونه تفاهمی با او ندارند برایشان تحمل پذیر شود. چیزهایی که می‌گویم در اسلام هست. در قرآن به صراحت گفته شده که مرد می‌تواند زنش را کتک بزند و اصلاً هم نگفته که آرام بزند تا دردش نیاید. کتک زدن فقط ایجاد درد در طرف مقابل نیست بلکه خرد کردن شخصیت اوست. چه بسا مردانی که با همین دستور قرآن زنانشان را در خانه تحقیر می‌کنند و کتک می‌زنند. شیوه‌ی نگریستن اسلام به زن را خودتان در نهج البلاغه ببینید. البته در بسیاری از خانواده‌های سنتی زن از قبل پذیرفته است که حقوقش همین قدر است. او ممکن است احساس خوشبختی هم بکند. زندگی از نظر او یعنی لذت جنسی با شوهر و بچه دار شدن و بزرگ کردن آن‌ها و مطیع شوهر بودن و برایش ناز کردن. برای او جامعه یعنی مردانی که چون گرگ در کمین او هستند و شوهر یعنی کسی که حافظ و نگهبان او از این گرگ صفتان است. او فقط سعی می‌کند کاملاً مطیع باشد و آنوقت کتک هم نخواهد خورد و شوهرش هم احتمالاً با او مهربان خواهد بود. اسلام با بردگان هم رفتاری مانند زنان داشت. حقوق یک برده قابل مقایسه با یک فرد آزاد نیست اما بر طبق دستور قرآن و اسلام با او مهربانی می‌شود اما در ازدواج و طلاقش هیچ اختیاری از خود ندارد و حتی فرزند یک برده توسط مولایش می‌تواند به شخص دیگری فروخته شود. در جامعه‌ی سنتی زمان پیامبر برده‌ها به همین حقوق ناچیز راضی بودند. آداب برده داری در کتاب نهج الفصاحه (احادیث پیامبر) آورده شده که می‌توانید مراجعه کنید. اما رضایت زن و برده به حقوقشان به این معنی نیست که این تبعیض بین انسان‌ها درست و انسانی است. من و همسرم هر دو در عقایدمان تفاهم داریم و خارج از عرف و اسلام با هم آشنا شده‌ایم و یکدیگر را دوست داریم. همسرم کاملاً استقلال مالی دارد و تمام زندگی و درآمدمان را با هم شریک هستیم. نصف اموالی که داریم به نام اوست و در صورتی که او بخواهد جدا شود هیچ کمبودی نخواهد داشت. این را از این جهت گفتم که گفته بودید دید منفی که در مورد نگاه اسلام به زن دارم از الگوی خانواده‌ی خودم ناشی شده است. ----------------------------------- در مورد تاریخ مناقشات ایران و عراق اختلاف نظر من و شما قابل حل نیست. به نظر من تاریخ را فاتحان می‌نویسند و تفسیر می‌کنند. اما همین را بگویم که جنگی بود کاملاً غیر انسانی و باید هر چه زودتر به آن خاتمه می‌دادند. گروه تروریستی منافقین را هم خودتان درست کردید. در پیروزی انقلاب گروه‌های زیادی نقش داشتند و فقط روحانیون نبودند. اما پس از پیروزی، خمینی همه‌ی گروه‌ها از جمله حزب توده و مجاهدین خلق و ملی گراها را به کنار زد و خود دولت تعیین کرد و تنها خود را مقبول مردم دانست. رأی به جمهوری اسلامی هم فقط دو گزینه‌ی آری و نه داشت و با توجه به رنگ متفاوت برگه‌های رأی ( سبز برای آری و قرمز برای نه ) حتی خود شاه هم اگر می‌خواست در لباس مبدل رأی دهد از ترس جانش برگه‌ی سبز آری را در صندوق می‌انداخت. و این که رأی‌ها توسط چه کسانی و به چه شیوه‌ای شمرده شد معلوم نیست. حذف کامل دگر اندیشانی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند به نوعی دزدیدن انقلابشان محسوب می‌شد. بنابر این این گروه‌ها در پی انتقام برآمدند و موجی از ترور را به راه انداختند و پاسخشان هم زندان و اعدام‌های دست جمعی بود. پس از جنگ گروه منافقین ساده لوحانه و تقریباً بدون اسلحه به ایران راهی شدند که این نقشه‌ی صدام برای رها شدن از شر آن‌ها بود. منافقین فکر می‌کردند که توسط هم وطنانشان با آغوش باز پذیرفته خواهند شد. اما سالها شستشوی مغزی و بی‌خبری از اوضاع ایران به قیمت جانشان تمام شد. پس می‌توانیم بگوییم که صدام با فرستادن منافقین به ایران به نفع جمهوری اسلامی عمل کرد. ----------------------------------- بالا بودن سرعت رشد علمی در بعضی از زمینه‌ها به معنی بالا بودن جایگاه علمی نیست. مثلاً اگر چین در طی ۱۰ سال رتبه‌ی علمی‌اش مثلاً ۳ باشد و تغییری نکند اما ایران از رتبه‌ی ۱۵۰ به ۱۰۰ رسیده باشد می‌توان گفت ایران ۵۰ کشور را پشت سر گذاشته است در حالی که چین پیشرفتی نداشته است. اگر مقالات چاپ شده‌ی علمی توسط آمریکایی‌ها در طی ۱۰ سال مثلاً از ۱۰۰۰۰ به ۱۱۰۰۰ رسیده باشد فقط ۱۰ درصد رشد داشته اما اگر تعداد مقاله‌ی چاپ شده توسط ایرانیان از ۲ مقاله به ۲۲ مقاله برسد به معنی ۱۰۰۰ درصد پیشرفت است. این ارقام فرضی را گفتم تا معنی جایگاه علمی و تفاوتش با سرعت رشد علمی را بفهمید. اما که چی؟ علم را دانشمندان پیش می‌برند نه حکومت‌ها. جورج بوش که یک آدم نفهم و متعصب مسیحی بود شاید در عمرش یک کتاب علمی را نخوانده باشد. اما در کشور او پول زیادی برای تحقیقات علمی و جذب متخصصین از سایر کشورها صرف می‌شود. شما هم می‌توانید با دادن پول زیاد به دانشمندان ایرانی و حتی خارجی، آن‌ها را در ایران به کار گیرید و علم را پیشرفت دهید. عقاید دانشمندان هیچ ارتباطی با عقاید مسؤولین کشور ندارد. استخدام چند دانشمند روسی و کره‌ای و پیشرفت دادن علم در کشور توسط آن‌ها چه افتخاری است؟ همانطور که به کار گیری یک سر مربی خارجی و استخدام بازیکن خارجی برای بهبود وضعیت یک تیم فوتبال هیچ افتخاری ندارد. مهم تولید علم بومی است. تمام علومی که در ایران پیشرفتی در آن‌ها دیده می‌شود، محصول فکر خارجی‌ها است. البته من علوم حوزوی را علم نمی‌دانم. منظور من از علم چیزی است که در انگلیسی Science گفته می‌شود. کشف انرژی هسته‌ای و طراحی رآکتور هسته‌ای و فرایند غنی سازی اورانیوم و طراحی دستگاه‌های سانتریفیوژ هیچ کدام محصول ذهن ایرانی و یا مسلمان نیست. از ایده‌های اسلام حتی نمی‌توان سجاده و تسبیح ساخت که همان‌ها را هم از چین وارد می‌کنند. علم و تکنولوژی چیزهایی نیستند که نتوان با پول نفت آن‌ها را خرید. بسیاری از دانشمندان حاضرند با درآمد چندین هزار دلار در ماه به راحتی برای کشورهایی چون ایران کار کنند. شما بگویید چه چیزی از انرژی هسته‌ای و نانو تکنولوژی را ایرانی‌ها از خودشان ابداع کرده‌اند؟ ----------------------------------- چرا ما انرژی هسته‌ای می‌خواهیم و غربیان نمی‌گذارند؟ کلنگ نیروگاه بوشهر قبل از انقلاب زده شد و با همکاری کشورهای غربی پیشرفت خوبی داشت. اما پس از انقلاب خودمان بودیم که آن را نخواستیم. در روزنامه‌ی جمهوری اسلامی مورخ ۲۶ و ۲۷ خرداد ۵۸ مقاله‌ای چاپ شده بود و نیروگاه‌های هسته‌ای را خیانت آشکار شاه به مردم ایران قلمداد کرده بود. اما پس از چندین سال این خیانت آشکار به حق مسلم مردم تبدیل شد. خودمان هم نمی‌دانیم انرژی هسته‌ای را برای چه می‌خواهیم. اگر این سرمایه‌گذاری را در مورد انرژی خورشیدی و یا منابع دیگری که مناقشه بر انگیز نیستند انجام می‌دادیم و یا روی منابع آب و بهبود شیوه‌های آبیاری سرمایه گذاری می‌کردیم امروز نه دشمن داشتیم و نه زاینده رود و دریاچه‌ی ارومیه خشک می‌شدند. انرژی هسته‌ای معایب زیادی دارد که نگرانی غربیان را موجه می‌سازد : ۱- منابع اورانیوم محدود و تجدید نشدنی هستند و دانشمندان معتقدند که اگر کشورهای بیش‌تری از آن استفاده کنند حتی از نفت خام هم زودتر به پایان می‌رسد. ۲- تولید زباله‌های خطرناک و پرتوزا که دفع ایمن آن بسیار دشوار است. ۳- خطر فاجعه‌های زیست محیطی مانند فاجعه‌ی چرنوبیل اوکراین در سال ۱۹۸۶ و فاجعه‌ی فوکوشیمای ژاپن در سال ۲۰۱۱ . با توجه به زلزله خیز بودن کشورمان خطر چنین فجایعی وجود دارد. نگرانی کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج فارس در این مورد کاملاً قابل درک است. ۴- خطر استفاده از این منبع انرژی برای کشتار مردم. با توجه به رشد قارچ گونه‌ی گروه‌های تروریستی از بدنه‌ی اسلام از جمله طالبان و القاعده و بوکوحرام و داعش این نگرانی وجود دارد که در صورت دستیابی این گروه‌ها به سلاح هسته‌ای فاجعه‌ی عظیمی برای بشریت رخ دهد. تجربه نشان داده است که کسانی که حاضر می‌شوند بر اساس اعتقاد کور هواپیمایی را به برج ۱۴۰ طبقه بکوبند و خود شهید شوند، ابایی از نابود کردن یک کشور و یا تمام کره‌ی زمین ندارند. البته تا کنون فقط در سال ۱۹۴۵ آمریکا از این سلاح استفاده کرده است. به هر حال جنگ جهانی بوده و در جنگ حماقت های بی پایانی صورت می‌گیرد. اما امروزه فقط کشورهایی که نظام دیکتاتوری دارند احتمال دارد چنین حماقت‌هایی را انجام دهند. نظام‌هایی که یک نفر را در حد خدا بالا می‌برند و همه‌ی تصمیمات را همان یک نفر می‌گیرد. در کشور ایران هم اسراییل که یک کشور عضو سازمان ملل است را تهدید به نابودی و حذف از نقشه‌ی جهان می‌کنند و دنبال هسته‌ای شدن هم هستند و با کشور کره‌ی شمالی که از تمام علم و تکنولوژی فقط بمب هسته‌ای تولید می‌کند رابطه برقرار می‌کنند. از غربی‌ها چه انتظاری دارید؟ که بیایند و اجازه دهند تا جایی پیش بروید که دیگر نتوان جلویتان را گرفت؟ گذشته از این مگر فقط غربی‌ها هستند که مخالف هسته‌ای شدن ایران هستند. به جز سوریه و حزب الله لبنان و کره‌ی شمالی چه کسی راضی است؟ ----------------------------------- در مورد توحش و مذهب و توحش و انسانیت: انسان‌ها ممکن است همگی خوی وحشی‌گری داشته باشند. این را روانشناسی به نام زیمباردو در دانشگاه استنفورد آزمایش کرد و نتیجه گرفت که دادن قدرت مطلقه به فرد یا افراد کاملاً آرام و سالم می‌تواند آن‌ها را تا حد یک حیوان درنده تنزل دهد. ( در گوگل جستجو کنید: « آزمایش زندان استنفورد » ) مذهب به خودی خود کشتار و وحشیگری نمی‌کند. همانطور که یک اسلحه خودش نمی‌تواند فردی را بکشد. اما مذهب اسلحه‌ی قدرتمندی است که در دستان افرادی قرار می‌گیرد و ابزاری می‌شود برای وحشیگری. مذهب به افرادی قدرت مطلقه می‌دهد و آن‌ها را تا حد خدایی بالا می‌برد. قدرت بی حد و حساب، این افراد را فاسد می‌کند هر چند افرادی مؤمن و آرام و اخلاقی باشند زیرا مذهب توجیه گر وحشی‌گری است. در قرآن گفته شده که کافران را هر کجا یافتید بکشید و گردن بزنید و دست و پایشان را از جهت مخالف قطع کنید. در قرآن گفته شده با کسانی که عامل فتنه هستند جنگ کنید و آن‌ها را نابود سازید تا بساط فتنه از جهان برچیده شود. وحشیگری داعش در مورد سر بریدن انسان‌ها و وحشیگری جمهوری اسلامی در مورد معترضین انتخابات ۸۸ و به قول خودشان فتنه‌ی ۸۸ کاملاً با آیات قرآن توجیه می‌شود. مذهب فقط یک سری دستورات و ایده‌ها است که آنگاه خطرناک می‌شود که در ذهن انسان‌هایی که خوی وحشیگری‌شان را بروز نداده‌اند جای می‌گیرد. خوی وحشی‌گری در تمام انسان‌ها سرکوب شده است. اخلاقیات جامعه، پلیس، ترس از مجازات و حتی ترس از خدا مانع بروز این وحشی‌گری است. اگر این موانع در مواردی برداشته شوند، انسان به راحتی می‌شود یک جانور درنده. و مذهب با مجاز شمردن و گاهی مقدس جلوه دادن برخی از این خشونت‌ها راه را برای وحشی‌گری باز می‌کند. نمونه‌اش را قبلاً گفتم: برای من رزمنده که در جبهه می‌جنگیدم اصلاً مهم نبود که آن سربازی که گلوله‌ام سینه‌اش را می‌شکافد، پدری است که شب‌ها به عکس زن و فرزندش می‌نگرد و اشک می‌ریزد و آرزو می‌کند که این جنگ لعنتی تمام شود تا به آغوش آن‌ها بازگردد. مذهب من و رهبر مذهبی من برای کشتن آن سرباز کافر بعثی وعده‌ی ثواب و نعمت‌های بهشتی داده بود. پس من می‌توانستم با خشونت تمام بکشم. ----------------------------------- اما راه حل چیست؟ باید به این درک برسیم که ما چه هستیم و تا چه اندازه می‌توانیم بد و وحشی باشیم. باید ببینیم که چه انگیزه‌هایی در پشت این خوی وحشی‌گری ما است. اگر از هر مذهب و عقیده و اتوریته آزاد شویم. اگر از خودخواهی رها شویم و بتوانیم ذهن خود را مشاهده نماییم، آنگاه دیگر خشن و وحشی نیستیم. با مشاهده‌ی ناراستی‌های وجودمان و با مشاهده‌ی انگیزه‌های درونی‌مان از همه‌ی این ناراستی‌ها و خشونت‌ها رها خواهیم بود. اینجا است که مدیتیشن ( مراقبه ) معنا پیدا می‌کند. مراقبه به ما امکان مشاهده‌ی عمیق‌ترین سطوح ذهنمان را می‌دهد. ذهن با مراقبه یکپارچه می‌شود و عقده‌ها و افکار سرکوب شده به سطح خودآگاهی راه می‌یابند و محو می‌گردند. همان کاری که روانکاوی به شیوه‌ای ناقص انجام می‌دهد. راه حل مشکلات جهان این است که جهان را صحنه‌ی مبارزه و جنگ تصور نکنیم. خودخواهی‌های قومی و ملی و مذهبی را که واقعاً کودکانه و غیر منطقی هستند به کناری نهیم. مراقبه تو را به جایی می‌رساند که تمامی موجودات را جزئی از وجودت حس می‌کنی. آسیب رساندن به دیگران برایت همان اندازه دردناک خواهد بود که آسیب رساندن به خودت. آنگاه حتی حاضر نمی‌شوی جان حیوانی را برای سیر کردن شکمت بگیری. حاضر نمی‌شوی کفش یا کمربند چرمی که به قیمت کشتن حیوانی تهیه شده با خود داشته باشی. اخلاقیات مذاهب اخلاقیاتی نیستند که سزاوار جامعه‌ی انسانی باشند. در عید قربان مسلمانان میلیون‌ها حیوان بیرحمانه کشتار می‌شوند و اجساد بیشترشان در زیر خاک مدفون می‌شود. در سیستم‌های مذهبی، زن و برده از حقوقی بسیار پایین‌تر از مرد آزاد برخوردارند. در جوامع مذهبی به اقلیت‌ها بسیار ظلم می‌شود و بسیاری از آنها نجس خوانده می‌شوند. در کشورهای اسلامی مجازات ترک اسلام اعدام است هرچند بر پایه‌ی تحقیق باشد. حقوق بشر در قرن بیست و یکم نمی‌تواند بر پایه‌ی آموزه‌های تبعیض آمیز مذهبی بنا شود.

انتقاد به عملکرد جمهوری اسلامی ایرادی ندارد. مخصوصاً اینکه دولت و مجلس برآمده از رأی ملت هستند. اما اینکه شما حرفهایی را به زبان میآورید که هیچگاه خودتان ندیدید (مثلاً شایعه کمک تسلیحاتی ایران به کردهای عراق در زمان صدام یا اینکه ایران اغازگر جنگ با عراق بود) اینها مسائلی هستند که شما در بطن و متن قضایا نبودید و ندیدید و آگاه نیستید. بلکه صرفاً حرفهای رسانه‌های غربی را تکرار میکنید. همانهایی که به صدام سلاح شیمیایی و بمب میدادند و اکنون با کمال وقاحت، ایران را مقصر جنگ میدانند. شما آن رسانه ها را الگوی محض خود گرفته اید. در هر کشوری وقتی خطوط قرمز زیرپا گذاشته شود، مجازات و برخورد را در پی دارد. وقتی مدعیان حقوق بشر در همین ده سال گذشته میلیونها نفر را کشتند و ده‌ها میلیون آواره و زخمی برجای گذاشتند، دیگر چه حرفی از انسانیت و حقوق بشر غربی (که شما ادعایش را میکنید باقی میماند). همانطور که در منطق شما و در منطق الگوهای شما کشتن و آواره کردن مخالفین ایرادی ندارد، پس به ما هم حق بدهید که چنین رفتاری کنیم. هرچند ما هیچگاه مانند الگوهای شما رفتار نمیکنیم. ما همواره اصلاح درخت را بر قطع درخت ترجیح میدهیم.

این مباحثه برای من بسیار آموزنده بود. امیدوارم برای شما نیز چنین باشد. فعلاً قصد ادامه‌ی مناظره را ندارم. بدرود

قرآن گفته زنان را بزنید درست است اما کدام زدن آیا زدنی که کبودی و زخمی در پی نداشته باشد زدن است؟ آیا ضربه با پشت مسواک! زدن است؟ شرط میبندم که خود شما تا الان خیلی از این شدیدتر با همسر خود برخورد کرده اید، به نظر شما چه کسی مفسر آیات خداوند است آیا غیر کسی که بر او نازل شده یا غیر از کسی که خداوند دستور به اطاعتش داده کس دیگری را شایشته میدانید؟ خداوند در این آیه فرموده که زنی که سرکش است و با شما بدرفتاری میکند، به مخالفت میپردازد و در حدیثی داریم که بد دهن است را پند و اندرز دهید بعد اگر باز به سرکشی و و بدرفتاری خود ادامه داد با او قهر کنید و جای خوابتان را جدا کنید و اگر باز هم خودش را اصلاح نکرد آنگاه او را به همان طریقی که گفته اند بزنید ، یقینا هیچ مردی دیگر نمیتواند با چنین زنی به زندگی ادامه دهد و یقینا کمی بعد او را طلاق میدهد ولی چون اسلام از جدایی و طلاق بیزار است و حفظ خانواده را دوست دارد برای راه حل پایانی، چنین اجازه ای را به مردان داده که تا تقی به توقی خورد زن و شوهر از هم جدا نشوند این به لحاظ روانشناسی هم ثابت شده که بعضی مواقع این طرز برخورد با چنین زنانی جواب میدهد و آنها با اندکی برخورد تند رفتار زشت خود را اصلاح میکند دقت کنید همه ی اینها بعد از پند و نصیحت قهر کردن و این حرفاست. یک سوال از شما دارم اگر همسر شما با شما بدرفتاری کند، حقوق شما را رعایت نکند به شما فحش دهد با او چکار میکنید، من میدانم بر طبق مبنایتان او را طلاق میدهید چون هدف شما از زندگی با او فقط فرو نشاندن شهوتتان بوده و چون دیگر نمیتوانید با او همبستر شوید سریع از او جدا میشوید تا با کس دیگر بخوابید، چون رشد تعالی سرنوشت همسر و فرزند و.... برای شما مهم نیست ، البته برای آدمی که هدفش از ازدواج فقط هوس است بدم نشده! بیچاره همسرتان که خبر ندارد با چه انسانی زندگی میکند و با حرفهای قشنگ گول چه موجودی را خورده است! تازه چطور شده که شما این آیه را دیدید ولی آیات دیگری که سفارش کرده با زنان به نیکی رفتار کنید به چشمتان نخورده مثل « عاشروهن بالمعروف » یقینا در دنیا اگر زنانی مثل زن نوح یا زن لوط وجود دارند زنانی مانند مریم پاک یا آسیه و... هم وجود دارند. یک مسلمان معتقد هیچوقت با زنان بدرفتاری نمیکند چون پیشوایش فرموده که خداوند نماز کسی که با همسرش بدرفتاری کند را قبول نمیکند چون پیشوایش گفته که بهترین مردان خوش اخلاق ترینشان با همسر و فرزندانشانند. اما موضوع بردگی و کنیزی. اسلام طبق زمانه عمل میکند، یعنی بهترین روشی که در زمان حال میشود انجام داد آن روش روشی اسلامیست البته اگر با مبانی اصلی اسلام مشکل نداشته باشد، اگر اسلام بردگی و کنیزی را در آن زمان حلال دانسته از روی ناچاری بوده، اما این به این معنا نیست که خداوند یا پیامبر یا ایمه به این حکم راضی بودند وگرنه این همه توصیه برای آزادی و خوش رفتاری با بردگان و مذمت خرید و فروش برده را نمیگفتند تا جایی که حدیث داریم بردگان را با لفظ فرزند بخوانید تا احساس محبت کنند، نمیشده که در آن دوران که زندگی کردن و تامین معیشت سخت بوده، زن و فرزندانی که سرپرست خود را از دست داده اند، همینطور رها کنند، همانطور که گفتم این حکم یک حکم از روی ناچاری است مانند طلاق، که حلالی است مبغوض و ناپسند نزد خداوند ولی حلال بودن آن به این معنا نیست که خداوند به این حکم راضی است. من نمیدانم مگر جهاد و مبارزه بد است که شما از آیات جهاد ناراحتی! مگر مبارزه با ظالمان بد است! الان اگر داعش بیاید و به شما تجاوز کند مقدمش را گلباران میکنی؟! شما متاسفانه هنوز فرق بین کشتار و جنایت و شکنجه و سوزاندن و کشتن مرد و زن و کودک بی گناه را با مبارزه نمیدانید ، چطور آیات جهاد را دیدی ولی آیات دیگر که فرموده «تجاوز نکنید که خداوند متجاوزین را دوست ندارد» را ندیدی. کجای قرآن آمده که کسانی که با شما سر جنگ ندارند را بکشید؟ کجای قرآن آمده که زنان و کودکان بی گناه را بکشید؟ کجای قرآن گفته که خود را میان بی گناهان منفجر کنید؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله: « تَّقوا دَعْوَهَ الْمَظْلومِ و َإنْ کانَ کافِرا فَإِنَّها لَیْسَ دونَها حِجابٌ » از نفرین مظلوم بترسید اگر چه کافر باشد، زیرا در برابر نفرین مظلوم پرده و مانعى نیست. رسول اکرم صلی الله علیه و آله:هر کس با ستمگری با آگاهی از اینکه ستمگر است همراه شود تا او را یاری رساند، از اسلام خارج شده است. شما هم مانند داعشی ها، فکر و ذات شما هم مانند داعشی ها کثیف و پر از کینه، فرقی نمیکند شما هم دیگران را تکفیر میکنید، شما هم میخواهید اسلام را خشن جلوه دهید فقط ابزارتان فرق میکند آنها با تفنگ شماها با قلم. از برخورد اسلام با اهل کتاب ناراحتی در حالی که قرآن در آیات 113 و 114 میفرماید: «لَيْسُوا سَواءً مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ» (همه آنان یکسان نیستند . از میان اهل کتاب گروهی هستند که بر ایمان و اطاعت خدا پایدارند و در ساعاتی از شب آیات خدا را تلاوت می کنند و سر به سجده می نهند .) «يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ يُسارِعُونَ فِي الْخَيْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحينَ » (به خدا و روز واپسین ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان می دهند و از کار ناپسند باز می دارند و در انجام کارهای نیک شتاب می کنند ، و آنان از شایستگانند .) «وَ ما يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُکْفَرُوهُ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ» ( و هر کار نیکی انجام دهند ، هرگز درباره آن از جانب خدا ناسپاسی نبینند ، و خدا به تقواپیشگان داناست .) پیامبر (ص) و ایمه بزرگوار هم برخوردی با احترام با اهل کتاب داشتند، حتی به تشییع جنازه ی بعضی از آنها میرفتند. درباره ی علم و پیشرفت چقدر تنگ نظر و کوته بین هستید، همان دانشمندان که عمری برای پیشرفت علم تلاش کردند این نظرات کوته بینانه را نداشتند و علم را برای همه ی بشریت میدانستند، خود همین غربیان معتقند و در کتابهایشان گفته اند که پیشرفت علم در اروپا را مدیون مسلمانان و تمدن اسلامی هستند حالا شما شدی کاسه ی داغتر از آش، انسان عقده ای. چقدر وقیح هستی که از پیشرفت علم به دست مردم سرزمینتم ناراحتی ! واقعا چرا اینقدر با ایران و ایرانی دشمنی. از نگرانی غربی ها بخاطر هسته ای شدن ایران گفتی و به آنها حق میدی که ایران کشوری خطرناک است که نباید به سلاح اتمی دست یابد! چقدر بی فکر و بی انصافی الان چه کسی با داعش در حال مبارزست، آیا غیر از این است که ایران دارد برای صلح در منطقه تلاش میکند! چرا شما یا غربیها از اسراییلی که ایران را تهدید به زدن بمب اتم کرد نگران نیستی؟ الان همه ی دنیا فهمیدن که در موضوع هسته ای حق با ایران است حتی برخی از مخالفان ایران هم این را قبول دارند آنوقت تو با بیشرمی تمام مخالف دستیابی ایران به فناوری صلح آمیز هسته ای هستی! وطن فروش. واقعا چرا اینقدر بی رحم و بی انصافی. آدم هایی مثل شما چون دستشان به میوه ی درخت ایثار و شهادت و جانبازی نمیرسد و اینهمه عشق و جانبازی برایشان قابل فهم نیست برای اینکه حقارت و خفت خودشان را جبران کنند از میوه هایی باید بچینند که دستشان برسد، از درخت دروغ و تهمت میخورید و بالا می آورید، لیاقتتان همین اندازه است ای کاش حداقل کمی ادب و انصاف داشتید و از خونهای به ناحق ریخته ی جوانان و مردم این سرزمین خجالت میکشیدید، مشکل آدم های مثل شما اینست که خودتان هم به حرفهایی که میزنید اعتقاد ندارید، از آزاداندیشی و احترام به فکر و عقیده ی دیگران صحبت میکنید! چقدر مسخره! شما به خونهای پاک ریخته شده در راه دفاع از وطن و دین و ناموس، به ایثار و ازخودگذشتگی دیگران احترام نمیگذارید آنوقت از احترام به عقیده ی دیگران صحبت میکنید! تمام کنید به این دروغگوییتان پایان دهید، واقعا چرا اینقدر بی انصاف و بی شرم هستید فقط چون طرف مقابل با شما هم عقیده نیست؟ زشتی و پلیدی و دروغ از سر و رویتان میبارد، چطور خود را تحمل میکنید؟! چطور با وجدانتان کنار می آیید! مانده ام که در ابن دنیا چهرتان این است در آن دنیا چهرتان چقدر کریه باشد. از همه ی خوانندگان عذر میخواهم که مجبور شدم تند صحبت کنم، منو ببخشید.

درباره حقوق زنان یا نخواستید یا نمیدانید حقیقت چیست ؟ اسلام حتی شیر دادن و مراقبت از کودک را وظیفه مادر نمیداند همانطور که انجام کار خانه کار زن نیست مهریه و نفقه و.....همه دلالت بر استقلال مالی زن دارند بعد هم اگر دو شخص با هم دعوا بکنند و یکی دیگری را کتک بزند و طرف کبود شود باید دیه بدهد حتی اگر خودزنی کند باید کفاره بدهد بعد شما میگویید دستور به کتک زدن زن داده شده؟ شما عرف جامعه را به گردن اسلام میندازید؟ در عرف جامعه ما و بسیاری از کشورهای شرقی دیدگاه جالبی نسبت به زن مطلقه وجود ندارد اما اسلام بر ازدواج با زنان بیوه تشویق کرده است قران این همه ایه دارد شما فقط ایات مربوط به جهادش را خواندید و ایه مربوط به کتک زدن زن؟؟؟؟همان ایه جهاد را اگر از قران بخوانید و ایات قبل و بعد ش را بخوانید به قران حق میدهید به مسلمانان دستور به کشتار کفار بدهد چرا جنایات کفار در حق مسلمانان را نادیده میگیرید؟؟؟ شما مغرضانه و متعصبانه و با پیش داوری به قضایا نگاه میکنید و تحت تاثیر تبلیغات منفی هستید شما برای حرف هایی که زدید مدرکی هم دارید؟ ایا خودتان دیده اید؟ یا از رسانه ها شنیده اید؟؟اگر از رسانه ها شنیده اید چرا به گونه ای بر ان پافشاری میکنید که انگار به عینه همه چیز را دیده اید؟؟؟ذات رسانه ها این است که واقعیات را به نفع خود جعل و مصادره میکنند اگر به دنبال یافتن حقیقت هستید باید هرگونه تعصب و پیش داوری را کنار بزنید و با دیدی باز و در نظر گرفتن تمام دشمنی ها و انگیزه های پنهان اخبار و مسائل را تحلیل کنید همانطور که یک مورخ واقعی باید تمام مسائل را در نظر بگیرد و بعد قضاوت کند در عید قربان مسلمانان میلیون‌ها حیوان بیرحمانه کشتار می‌شوند و اجساد بیشترشان در زیر خاک مدفون می‌شود. از کجا این مطلب را شنیده یا خوانده اید ؟؟؟ایه قران به صراحت گفته گوشت قربانی باید بین مردم پخش شود حتی بخشی از گوشتت قربانی ها به ایران اورده میشود و مسئولیت توزیع ان با کمیته امداد است نانو تکنولوزی یک فناوری بسیار جدید است که پنجاه سال بیشتر قدمت ندارد و ایران به همین علت در جهان از این لحاظ رتبه خوبی دارد خود من در المپیادهای نانو شرکت کرده ام و به شما این اطمینان را میدهم که نانو یک فناوری کاملا جدید است و ما به همین علت رتبه خوبی در ان داریم حرف های شما در این زمینه متعصابه است و حاضر به پذیرش واقعیت نیستید افزایش روز افزون شمار دانشگاه ها خود شاهدی بر این مدعاست به علاوه شما در کدام یک از دانشگاه های کشور استاد خارجی دیده اید؟اگر علوم تخصصی به این راحتی در دسترس همه هست و ما از دیگران وارد میکنیم پس چرا همه کشورهای دنیا توانایی شبیه سازی و ماهواره و....ندارند؟ اگر ما در تولید علم رتبه بالایی نداریم چرا دانشگاه های معروف کشور تحریم میشوند؟چرا دانشمندان هسته ای ما را ترور کردند؟؟؟انرزی هسته ای فقط برای تولید انرزی نیست در زمینه درمان و پزشکی و.....کاربرد دارد مراقبه تو را به جایی می‌رساند که تمامی موجودات را جزئی از وجودت حس می‌کنی. آسیب رساندن به دیگران برایت همان اندازه دردناک خواهد بود که آسیب رساندن به خودت. آنگاه حتی حاضر نمی‌شوی جان حیوانی را برای سیر کردن شکمت بگیری. حاضر نمی‌شوی کفش یا کمربند چرمی که به قیمت کشتن حیوانی تهیه شده با خود داشته باشی یک سوال از شما دارم ایا در اینصورت شما حاضری به گیاه اسیب بزنی؟؟؟اگر هستی پس این حرف شما نقض میشود اگر نیستی پس چطور میتوانی زنده بمانی؟؟؟دوست عزیز چنین حرفی منطقی نیست اسلام میگوید تمام موجودات برای بهره بردن انسان از انها خلق شده اند و این چیزی است که منطق و عقل هم به ان رای میدهد هرچند اسراف و زیاده روی را جایز نمیداند و دنیای امروز هم به دلیل زیاده خواهی به سمت تباهی میرود اما امروزه فقط کشورهایی که نظام دیکتاتوری دارند احتمال دارد چنین حماقت‌هایی را انجام دهند. در حال حاضر نظام های غربی مدعی حقوق بشر جابجا در حال کشتار و توجیه وحشی گری هستد جنگ ویتنام اشغال عراق و افغانستان و اموختن روش شکنجه به داعش و القاعده در زندان های ابو غریب و گوانتامو و افشای گزارش سه هزار صفحه ای از جنایات سیاو.....حمایت از اسرائیلی که دائما در حال نقض حقوق بشر و کشتار زنان و کودکان است و.....نکند اسرائیل را یک کشور حامی و مدافع صلح میدانید؟ چشمانتان را باز کنید سلفی ها و وهابی ها که شما انها را مسلمان واقعی مینامید کمتر از یک درصد مسلمانان دنیا را تشکیل میدهند و کمتر از دو قرن قدمت دارندو مورد حمایت مستقیم مدافعان حقوق بشر و سازمان ملل هستد تا بحال شده یک قطعنامه علیه زیرپا گذاشته شدن حقق زنان در عربستان از سوی مقامات انها منتشر شود؟

داریوش آرمان گرامی، جمهوری اسلامی ایران دارای سریعترین سرعت رشد علم در جهان است. زیر پرچم اسلام، با وجود همه تحریمها و مشکلات داخلی... به اسناد بنگرید: Iran is top of the world in science growth سند در این لینک : http://www.newscientist.com/article/dn20291-iran-is-top-of-the-world-in-science-growth.html#.VUfDyfApBdg

در سال 2012 ایران به رتبه 17 رسید : Iranian science shows world's fastest growth: ranks 17th in science production in 2012 سند در این لینک : http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3732862/

باز هم سندی دیگر بر پیشرفت علمی ایران پس از انقلاب، ایران سریع ترین کشور در حال رشد علمی (تولیدات علمی در جهان) : Iranian science shows world's fastest growth سند در : http://www.scidev.net/global/capacity-building/news/iranian-science-shows-world-s-fastest-growth-.html

سایت بین المللی نانوتکنولوژی : ایران به رتبه 8 تولیدات علمی نانو در جهان رسید ! رتبه 8 ! بالاتر از کشورهای دیگر... Iran Ranks 8th in Nano Science Production سند در این لینک : http://www.nanotech-now.com/news.cgi?story_id=46880 و http://www.irost.org/en/content/iran-ranks-8th-world-publication-nanotechnology-articles

اگر رسانه‌های غریی را الگوی محض خود گرفته اید، پس به این اسناد هم نگاه کنید. با تشکر

چرا اسلام؟* اسلام یک دین است. یک جریان همه جانبه (فردی-اجتماعی)* دنیا جای مبارزه است. دینی همچون بودا را باید درون غارها و دره‌ها و نوک قله‌ها یافت. ریاضت‌ها این دین و ادیانی مانند این تنها به درد اندکی میخورد. مسیحیت هم در قرون وسطی نشان داد که در جامعه جز ننگ و رسوایی به جا نمیگذارد و تنها در صورتی که درون کلیسا باشد شاید تا حدی مفید باشد. زمانی که اروپا در قرون وسطا میسوخت، تمدن اسلام، جامعه اسلامی در اوج درخشش بود. هم در علم، هم اخلاق و ... * از ترکستان چین تا اندلس آبادترین سرزمینهای جهان بودند. اسلام این پتانسیل را دارد. به تعبیر فوکویاما، نبرد نهایی جهان بین غرب و اسلام خواهد بود. او میگوید که تنها اسلام است که میتواند جلوی غرب را بگیرد (هرچند غرب را پیروز نهایی معرفی میکند). اما حقیقت همین است. این نبرد آخرالزمان که شروع هم شده بین غرب و اسلام است. غرب در میان مسلمین، پیاده نظام دارد. اسلام نیز در غرب پیاده نظام دارد. این نبرد آغاز شده است. در این نبرد بیطرف وجود ندارد. همگان در این نبرد وارد خواهند شد. حتی اگر نخواهند. اسلام سزاوار پیروی است. چون هم به دانش و هم به عقلانیت احترام گذاشته، هم رسالت همه انبیاء را تأیید کرده و وحی را منشأ برکت میداند. از سویی تأکید بر عدالت و مساواة همه انسانها در حقوق دارد (چیزی که غرب باور ندارد. غرب معتقد به تقویت سرمایه داران و بها بخشیدن به آنان است. آزادی غرب نتیجه ای جز فساد و تباهی ندارد. ازدواج با سگ و همجنسبازی و ... نتیجه آزادی غربی است). اگر جایی میان مسلمین فساد باشد محصول همین آزادی غربی و تفکر دنیاپرستی است. غرب هیچ قدرت معنوی ندارد. هرچه دالرد اثر مادیات است. قدرت اسلام هم قدرت مادی است و هم قدرت معنوی (پتانسیل)* مسلمانان همواره با اتکا به نیروی معنتوی با کمترین امکانات بزرگترین کارها را انجام داده اند. این یعنی بزرگترین نیروی معنوی ***

آقای آرمان حقیقتا لذت بردم از مطالبتون..بنظرم هرکسی به هر نحوی سر سوزن اهل دل باشه پی میبره مطالبی که میگید از جنس این بحثا و مناسب این جدالهای لفظی و...نیست نه شما و نه هیچ کس دیگه ای نخواهد تونست تجربه عظیم و نهایی رو که بنظرم اونطور که خدارو شکر معلومه چندان هم باهاش غریبه نیستید رو با کلمات و مباحثه به دیگری انتقال بده چون طرف های بحث شما جنس و کیفیت این سخنان رو نمیشناسن و در حوزه تجربیات قبلی و محدود خود ارزیابی میکنن اگر در خانه کس است یک حرف بس است.. شما هم زیاد اصرار نکنید که اسرار عشق و مستی و رو با مدعی درمیان بگذارید بی فایدس و البته قطعا مضر برای خود شما البته از شما انتظار میره که به سطوح مختلف آگاهی در افراد مختلف واقف باشید

این سخن شما یک مغلطه کودکانه است. کریشنا مورتی به قدری در تناقضات درونی غرق بود و به قدری سرگردان بود که خود هم نمی‌فهمید چه میگوید. سپس طرفدارانش این سرگردانی را این طور توجیه کردند که افکار او با الفاظ قابل بیان نبود ! این حرف کودکانه است. فکری که قابل بیان نباشد پس به درد جامعه هم نمیخورد. نهایتاً به درد خود شخص میخورد. اندیشه در قالب الفاظ باید بیان شود. آن وقت میتوان لایه های پنهان اندیشه را از الفاظ بیرون کشید. کسی نتواند افکارش را به سخن تبدیل کند لایق نیست. کریشنا مورتی میگوید: «از من می‌‏پرسید تعالیم من چیست؟ خودم هم نمی‏دانم.» (تعالیم کریشنا مورتی، مورتی، كريشنا، نشر قطره، تهران، ۱۳۸۴، ص 223)

دوستی که فرمودید همه این تجارب عرفانی ناشی از تغییر شیمی مغز و تحت تاثير هورمون هاو...هست یک توصیه دوستانه دارم اونم اینه که خواهش میکنم یکم دیگه یا یکبار دیگه همت کنید و یه خورده بیشتر وارد این وادی بشید کم کم انشالله معلوم میشه که بله درسته قطعا تغییراتی در شیمی مغز و در گیر شدن بخش هایی خاص از مغز هست که این تجارب رو باعث میشه وحتما باز مطمن تر خواهید شد که ضرورت وجود سخت افزار و سکوی پرتاب مغز غیر قابل تردید است ولی بحث اینست که شما به احتمال زیاد طی مراحلی و احوالاتی خاص و در یقینی توام با تجربیات بسیار ویژه، متقاعد خواهید شدکه مغز و شیمی ان و آن تجربه و جسم و روح و خود شما و دیگران و تمام این بحث ها جدای از هم نیستند و در اصل یک چیزند..یک چیز واحد!!! و بسیار قانع کننده و... و توهمی بودن تمام تصاویر وشناختها و خط کش گونیا های ذهن و عینیت های بیرون بطرز خنده آوری! آشکار میشه ..البته پذیرفتن این مطالب قبل از رسیدن به تجربه آنها شایسته شما نیست فقط خواستم بیطرفانه مطالبی رو با شما در میان بگذارم و خدای نکرده قصد راهنمایی کسی رو من حقیر ندارم چون آگاهم که اینکار جدا در صلاحیت بنده نیست

سلام...10ساله که میخونم هم انگلیسی هم ترجمه هم فیلماش هم صوتش....خیلی بی انصافیه اونو به نظامی یا گروهی یا شخصی ربط دهیم...اون بارها اعلام کرده که به هیچ جایی وابسته نیست و خواهش کرده که از صحبتاش هیچ مذهب و گروه و دسته ای راه نیافته..از همینجا میشه به حسن نیت و صداقت یه انسان پی برد.. دوستان به جرات میگم اگه در تنهاییتون با خودتون صادق باشید هیچ دینو مذهبو شخصو گروهی رو بیشتر از این فرد نگران انسان و اینده اش نخواهید یافت! در ضمن برای اون دسته از دوستان که هنوز سر دو راهی و شک و تردیدند و هنوز کمی نگرانند در باره قطعیت اظهارات کریشنا مورتی باید بگم که قطعا رهایی وجود داره.قطعا سکوت وجود داره و قطعا پایان زمان در کاره.. گوهر خود را هویدا کن...کمال این است و بس..خویش را در خویش پیدا کن کمال این است و بس.. فقط تنها ارزویی که براتون دارم اینه که قبل اینکه مرگ زندگی مزخرفتون رو تمام کنه معنای زندگی تام و بی تناقض رو بفهمید

همین که زندگی مخالفین خودتو مزخرف میدونی یعنی مثل بقیه طرفدارای کریشنا مورتی ،‌پرادعا و بنگی هستی

دوستان من،همه ی ما توی ذهن های رویا پردازمون(که اکثرا هم تخیلی قوی داریم)به نظر و عقیده خودمون درست فکر می کنیم،اما همیشه سعی کنید اون چیزی باشید که خودتون قلبا دوست دارید نه صرفا اون چیزی که دیگران دوست دارند،مهم نیست دیگران در مورد شما و تفکراتتون چه نظری دارند؟اگه تو خودت رو قبول داری و مثلا فکر می کنی پاکی،حتی اگه تمام دنیا هم گفتن تو آلوده و ناپاکی تو باور خودت رو باور کن،البته نه باوری که نامعقوله و به خودت دیگران آسیب میرسونه ها،در اصل من هم دارم روشی رو که خودم فکر می کنم درسته رو بهتون پیشنهاد میدم،ولی این فقط یه پیشنهاده و یک نظر و من ابدا نمی خوام که هیچکس بی خود ذهن خودش رو درگیر کنه،اما اگر که مطالعات قوی و دقیق بیشتری در خیلی موارد و رشته های دیگه داشته باشید متوجه خیلی چیزای عجیب و اسرارآمیز و زیبا توی جهان و هستی میشید،از این زاویه به قضیه نگاه کنید که همه ی ما نمی تونیم توی این بُعد از زندگیمون متوجه حقیقت زندگی و وجودیمون بشیم،به همه تون پیشنهاد می کنم کتاب سفر یک روح از پیتر ریشیلیو(به ترجمه غلامحسین خانقائی)رو که فکر می کنم در حال حاظر کمی کمیاب هم باشه تهیه کنید و بخونید،من هنوز کاملا تمامش نکردم اما از تعریفاتی که ازش شنیدم حدس میزنم می تونه خیلی برای ما(افراد در جستجوی حقیقت:) . . .)مفید باشه!!برای همتون آرزوی موفقیت و پیروزی می کنم و امیدوارم که همه از جمله خود من اون حقیقتی که شاید ساده تر از اون چیزی هم باشه که ما تصور می کنیم رو پیدا کنیم...:) سه پاس.

چو در طاس لغزنده افتاد مور رهاننده را چاره باید نه زور

شب بخیر آقای آرمان.من تنها یک سوال ساده از شما دارم وهیچ انتظاری ندارم که جوابش رو بدی،انتظارم از شما اینه که جوابش روبه خودت بدی. جملاتی رو که در قالب اعتقاداتت بیان کردی چقدر حاصل اندیشه خود شماست؟ وچقد تکرار جملات شخصی مثل کریشنا مورتی؟ با تشکر از شما.

چه اهمیتی برای شما داره؟ مگه قراره از من یا کریشنامورتی پیروی کنی؟ پیروی من از کریشنامورتی چه نفعی به حال من داره. پیروی کورکورانه حماقت محض است. حقیقت قابل انتقال از ذهن من به شما یا از ذهن کریشنامورتی به ذهن من نیست. حقیقتی که با ذهن تصور شود فقط توهم حقیقت است. حقیقت سرزمینی بی راه است و فقط آنگاه که قلبت را از هرچه دروع و فریب است پاک کنی حقیقت در تو تجلی خواهد یافت.

روزبخیر آقای آرمان.من نه قصد دارم از شما پیروی کنم و نه از کریشنا مورتی.اگه پیروی کردن منجر بشه که شخص قالب تفکرش رو بر اساس تفکر دیگری بسازه این شخص نباید هیچگاه مخاطب مباحثه قرار بگیره،نتیجه ای که شما در پایان مباحثه با یکی از آقایون بهش رسیدی.حقیقت در قالب کلمات تجلی پیدا نمیکنه واگه بیان شد جز طرز طلقی شخص چیز دیگه ای نیست.با نظر شما کاملا" موافقم که دروغ باعث میشه ادراک حقیقت به دست نیاد.امید اینکه ما مردم بتونیم به خودمون دروغ نگیم.به امید اینکه ما مردم به طرز طلقی های همدیگه احترام بگذاریم واز برچسب زدن و تخریب نظر مخالفمون بپرهیزیم.

حقیقت رو مستقیم و رو در رو نمیشه شناخت. دریافتن حقیقت اصلاً کار ذهن نیست. ذهن فقط چیزی را میشناسه که خودش اون رو ساخته باشه. شما وقتی از خدا شناسی صحبت می‌کنی تصوری ذهنی از خدا داری. تصوری که ذهنت اون رو ساخته و به اون پر و بال داده. این خدا رو هر چه هم عظمت بدی، بازم چیزیه محصور در ذهن خودت. حقیقت رو فقط اون موقع درخواهی یافت که همه‌ی چیزایی که از خدا و حقیقت در ذهنت ساختی رو دور بریزی و از هر تصویر و نمادی آزاد باشی. در غیاب این تصاویر و نمادهای دروغین هست که حقیقت تجلی پیدا می‌کنه. به این حقیقت نمیشه نام یا صفتی داد. نمیشه اون رو تصور و تجسم کرد و اون رو به فرد دیگری منتقل نمود. عقاید تصاویری هستند که از حقیقت و یا درباره‌ی اون ساخته شده. عقاید به کلی پوچ و مانع تجلی حقیقتند. ملاحظه کاری و محترم شمردن عقیده هیچ نفعی به حال هیچ کس نداره. حقیقت هیچ مخالفی نداره. این عقاید هستند که با هم مخالفند و همه به یک میزان بی ارزشند. اگر گاهی من خودم رو درگیر مباحثات می‌کنم فقط به این خاطره که بی ارزشی عقیده و تصاویر ذهن در مورد خدا و حقیقت رو نشون بدم. و میدونم که شاید این کار هیچ تغییری در مخاطبینم ایجاد نکنه. این به خودشون مربوطه. تا هنگامی که انسان بر سه عامل خودخواهی، نادانی و ترس غالب نشه و نتونه بیطرفانه واقعات رو ببینه راهی به حقیقت باز نخواهد شد.

این که نقد نیست انشای بچه هست

اقایون و خانمها این مطلب انقدر بی ارزشه که اصلا ارزش بحث رو نداره این بحثاتون سر چیه اخه

نقد با زمینه ی ذهنیه مخالف ,تنها با نقدتون خودتونو نقد کردید.مطالعه کنید براتون خوبه.

نقدتون خیلی مضحک و بی پایه و اساسه. ایکاش یه نویسنده ی با سواد تر برای سایت انتخاب کنید. آخه آدم برای اثبات خدا به قرآن رجوع میکنه؟ برای نقد یه تفکر به نظر خودتون چهار خط کافیه؟

سلام دوستان نمیدانم قصدتان از بحث چیه . من به عنوان بی طرف حرف های داریوش آرمان رو منطقی تر میدونم تا آقای سامان . من هم منابع داخلی خوندم هم مورتی و قرآن حتی طلبه هم شدم ولی عمیقا تناقضی در صحبت کریشنا مورتی نیست . حالا سوال من اینه که آیا همین قدر که راحت کریشنامورتی رو نقد میکنید میتونید علمای اسلام رو هم نقد کنید. کسانی که هیچ محصول تازه ای برای امت ندارند و صرفا نقل قول میکنن . دوستان قبل از وارد شدن به بحث های عرفانی باید مطالعات داخلی مفصلی داشته باشن تا حرف های کریشنا مورتی رو بفهمن .

یه موضوعی هم عرض کنم و اون اینکه کریشنا مورتی رو نمیشه با کسایی مثل اوشو-نیچه-فروید مقایسه کرد . آقای آرمان کشور ایران طی تاریخ همیشه مورد تجاوز و فشار کشورهای دیگه بوده از مغول تا شوروی و انگلیس و.. وهمبن تا حدودی در هویت مردم ما تاثیر گذاشته. اگر اسلام رو خوب بشناسیم همه حرف های آقای کریشنا مورتی قبلا گفته شده و شباهت عمیقی بین گفته های مولانا و مورتی هست . در واقع راه یکیه ولی انسان ممکته دچار اشتباه بشه .به اون دسته از دوستان هم عرض کنم که علت اینکه کریشنا مورتی گاها مذاهب رو رد میکنه در واقع مخالف اصل مذهب نیست ولی خیلی رک میگه این ها شبه مذاهب هستن.آیا دروغ میگه؟ نیازی نیست ما حرف های کریشنامورتی رو رد یا قبول کنیم باید هر انسان بدون واسطه و بدون تعصب مسائل درونی و بیرونی خودش رو مورد کنکاش قرار بده .مگرنه با این دید که همه حرف های کریشنا درسته یا غلطه اونوقت هر روز باید به بررسی یه فیلسوف دیگه یه عارف دیگه و.. مشغول باشیم .دوستان کتابهای علامه تهرانی -عین القضات- نسفی-مولانا-خواجه نصی طوسی - محمد جعفر مصفا و...شما رو کمک میکنه و با یه توجه عمیق کشف میکنین که همه یه چیز گفتن و کامل ترین و جامع ترین راه خودشناسی اسلام و قرآن کریم .هدف اصلی نزول قرآن هدایت مردم به ایمان فطری هست نه ایمان اکتسابی و هدف دوم که فرعی هم هست ایمان به رسول و کتاب .همه اینها در تفسیر المیزان بیان شده.بی طرفانه سعی کنیم به حقیقت برسیم که هدف اصلی انقلاب اسلامیه. متاسفانه مدتیه عده ای دارن یکطرفانه وجه کریشنا مورتی رو خراب میکنن انشاالله عمدا نیست البته حق دارن چون یه عده سریع فکرمیکنن کریشنا مورتی همه ادیان رو زیر سوال میبره و موافق فرهنگ غربی و بی بندوباریه(جسارتا بعضی ها) کمااینکه در عقاید کریشنا مورتی هیچکدام از اعتقادات اصلی شیعیان زیر سوال نمیره بلکه میشه تصدیق کرد مثل معنای توحید - حتی ثارالله . خلاصه اینکه برادران کریشناموتی مخالف با خدایی که در فکر و توهمات ماست و میگه اصل ذات حق تعالی برون از کار ذهن و فکره و باید مغز در سکوت عمیق و در مراقبه باشه تا ذره ای از ذات حق تجلی کنه و خدای واقعی همینه.این هما ستون دین ماست که توحید نام داره که از مولا علی علیه السلام درباره توحید پرسیدن و فرمود توحید آن است که در وهم و خیال نگنجد.تمام .با صلوات بر انبیا و اوصیا بلخص حضرت محمد و آل مطهرش.

شماعزیزان طرفداران کریشنا نباید متعصبانه برخورد می کردید باید با ذهن آزاد به منظره نگاه می کردید خطای گفتار جناب کریشنا را یک طرف وگفته های سالمش را یک طرف بگزارید این سایت هم واقعیت را نوشته آدمهای درستکار حقیقت را از منافق کافر بی دین هم گوش می دهند وباقی خطایا واشتباهات را به کنار می گزارند

ایول به نقد نویسنده همین بس که اینقدر واکنش نشون دادند میتونم بگم نقدت خوب بوده در مورد کریشنا طرز تفکرش رو نمیشه نادیده گرفت چون ادراک ذهن و عقل و مباحث مطرح شده است به لحاظ منطقی کاملا انتزاعی پس باس منطقی قوی پشتش باشه ولی بنظر من جدی نگیرید ارزش نداره

مردمانی هستیم که اگر خداوند خود را برای ما رو نمایی هم کند باز هم یک نقدی درش میابیم.... مثل اینکه در جنگل فقط اون درخت سوخته رو میبینیم،،، اگه بجای اینهمه تعصبات یک قدم در راه خداوند درونمان برنداشتیم بدونه شک الان پیش خدا بودیم... کسی که نقد میکنه و کسی که در مورد نقد کسی جبه میگیره این شدت جدایی انسان ها تفاوت ها دلیل تمام جنگها کشتارها حک حرکت ها دلیل تمام درد رنجهای بشریت هستش این جدایی ها و این توهم داستانها بود که الان حضرت نفس داره خونمون رو میکنه،،، هه خوش باشید جوادهای دانا و متضاد

با سلام من نوشته هایه آقایه داریوش و سامان را مطالعه کردم هم از نوشته هایه داریوش خان استفاده کردم و هم از سامان جان اونجایی که جناب داریوش نوشتند من بارها گفته ام که خودتان باید حقیقت را بفهمید نه این که دنباله رو و مقلد باشید برایه من تاثیر گذار بود زیرا خیلی از تقلید هایی که من به عنوان یه مسلمان انجام میدهم حقیقت هایی هستند که بنا بر موقعیت ها که در آن قرار گرفته ام تازه متوجه آن شده ام ولی نمیدانستم که به آن چه بگویم ولی الان فهمیدم حقیقت هایی که تقلید میکردم ممنونم از این که دیده من را باز کردید و آنجایی که آقایه سامان نوشتند ار لحظه ایی چراغ خاموش شود شما از تشخیص راه با مشکل مواجه میشوید نیز برایه من تدایی بخش بود کلا نتیجه ایی که گرفتم کلامات امامان معصوم علیه السلام حقیقت هایه هستند که ما مسلمانان تقلید میکنیم و در جاجایی از زندگیمان اگر لطف خودشان باشد با حقیقت آن نیز آشنا و مشوق راهمان میشود.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.