افزودن نظر جدید
اگر اشکالات و ایراداتی در
اگر اشکالات و ایراداتی در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد و من آنها را میبینم و میگویم پس حتماً رسانههای غربی هم آن را میبینند و میگویند. این به معنی پیروی من از رسانههای غربی نیست. چرا بحث این رسانهها را پیش میکشید؟ شما کاملاً شیفتهی نظام جمهوری اسلامی هستید و تمام کسانی که نسبت به عملکرد آن انتقاد دارند را به چشم دشمن مینگرید و از نظر شما دشمن یعنی کسی که در اردوگاه غرب و آمریکا و اسراییل باشد. هرگز به ذهنتان خطور نمیکند که کسی از روی دلسوزی و مردم دوستی نیز ممکن است به عملکرد شما انتقاد داشته باشد. چشم بسته دارید همه را دشمن و جیرهخوار رسانههای غربی مینامید. از من نباید انتظار داشته باشید که نظراتم با دروغهای صدا و سیمای حکومتی ایران یکی باشد. صدا و سیمایی که نقشش در سرکوب معترضین انتخابات خرداد ۸۸ و وارونه جلوه دادن حقایق از هر نیروی نظامی بیشتر بود. صدا و سیمایی که مداحی و تملق گویی و دشمن تراشی مهمترین هنرش میباشد.
-----------------------------------
درصد بالای رأی دهندگان انتخابات در یک کشور لزوماً به معنی رضایت مردم از نظام حاکم و اعتماد به آن نیست. در بیشتر موارد حتی برعکس است. مردم در انتخابات شرکت میکنند تا تغییر ایجاد شود. رأی بالای مردم به خاتمی و روحانی و شاید میرحسین موسوی نشان از نارضایتی مردم از وضع حاکم بود. در کشورهایی مانند سوئد و دانمارک که مردمشان شادترین و راضیترین مردم جهان هستند آمار شرکت در انتخابات چندان بالا نیست اما در کشورهایی مثل مصر ، لیبی، افغانستان و ایران، مردم با درصد بالایی شرکت میکنند تا بلکه با انتخاب کاندیدای مورد نظرشان تحول و تغییری اساسی ایجاد شود.
-----------------------------------
حرام بودن دزدی اختراع اسلام نیست و در همه جای دنیا دزدی امری ناپسند است و هیچ ارتباطی به دین ندارد. در مورد فرار خاوری به کانادا سؤالاتی وجود دارد. چرا یک فرد که تابعیت کانادا دارد باید مدیر عامل بانک ملی شود؟ چرا ایران برای بازگرداندن او هیچ اقدام عملی انجام نداده است؟ نیروهای سپاه قدس که تا داخل پنتاگون میتوانند نفوذ کنند چرا دستشان به خاوری نمیرسد؟ آیا فراری دادن خاوری نوعی نقشه برای پنهان کردن اختلاس کنندگان اصلی از افکار عمومی نبود؟ چرا در دولتی که رییسش این همه به رهبر نزدیک بود و پاکترین دولت تاریخ بشر و معجزهی هزارهی سوم محسوب میشد و امام زمان مستقیماً ادارهاش میکرد این همه اختلاس و فساد به وجود آمد؟
چرا هنوز هم هیچ مقام دولتی و قضایی جرأت نمیکند از رییس جمهور سابق به عنوان عامل همهی این فسادها نام ببرد؟ آیا اگر احمدینژاد متهم شود، طبل رسوایی بعضیها به صدا در نمیآید؟
-----------------------------------
در جامعهای که زن حقوقی در حد یک برده دارد. هیچ استقلال مالی ندارد. بدون اجازهی شوهر حق خروج از خانه را ندارد و در صورت طلاق گرفتن به او چون یک کالای دست دوم نگریسته میشود، مسلم بدانید که زن برای طلاق گرفتن پیش قدم نخواهد شد زیرا زندگیاش را نابود خواهد کرد و شوهر هم به علت مهریهی زیادی که باید بپردازد علاقهای به جدایی نخواهد داشت. این خانواده تا پایان عمر استحکام ظاهری دارد اما زوجین فقط دارند یکدیگر را تحمل میکنند و سعی میکنند با سرگرم شدن به کار و مسایل عبادی و هنری و تبلت و موبایل و … رابطهی هر چه کمتری با هم داشته باشند تا زندگی با شخصی که هیچ گونه تفاهمی با او ندارند برایشان تحمل پذیر شود. چیزهایی که میگویم در اسلام هست. در قرآن به صراحت گفته شده که مرد میتواند زنش را کتک بزند و اصلاً هم نگفته که آرام بزند تا دردش نیاید. کتک زدن فقط ایجاد درد در طرف مقابل نیست بلکه خرد کردن شخصیت اوست. چه بسا مردانی که با همین دستور قرآن زنانشان را در خانه تحقیر میکنند و کتک میزنند. شیوهی نگریستن اسلام به زن را خودتان در نهج البلاغه ببینید. البته در بسیاری از خانوادههای سنتی زن از قبل پذیرفته است که حقوقش همین قدر است. او ممکن است احساس خوشبختی هم بکند. زندگی از نظر او یعنی لذت جنسی با شوهر و بچه دار شدن و بزرگ کردن آنها و مطیع شوهر بودن و برایش ناز کردن. برای او جامعه یعنی مردانی که چون گرگ در کمین او هستند و شوهر یعنی کسی که حافظ و نگهبان او از این گرگ صفتان است. او فقط سعی میکند کاملاً مطیع باشد و آنوقت کتک هم نخواهد خورد و شوهرش هم احتمالاً با او مهربان خواهد بود.
اسلام با بردگان هم رفتاری مانند زنان داشت. حقوق یک برده قابل مقایسه با یک فرد آزاد نیست اما بر طبق دستور قرآن و اسلام با او مهربانی میشود اما در ازدواج و طلاقش هیچ اختیاری از خود ندارد و حتی فرزند یک برده توسط مولایش میتواند به شخص دیگری فروخته شود. در جامعهی سنتی زمان پیامبر بردهها به همین حقوق ناچیز راضی بودند. آداب برده داری در کتاب نهج الفصاحه (احادیث پیامبر) آورده شده که میتوانید مراجعه کنید.
اما رضایت زن و برده به حقوقشان به این معنی نیست که این تبعیض بین انسانها درست و انسانی است.
من و همسرم هر دو در عقایدمان تفاهم داریم و خارج از عرف و اسلام با هم آشنا شدهایم و یکدیگر را دوست داریم. همسرم کاملاً استقلال مالی دارد و تمام زندگی و درآمدمان را با هم شریک هستیم. نصف اموالی که داریم به نام اوست و در صورتی که او بخواهد جدا شود هیچ کمبودی نخواهد داشت.
این را از این جهت گفتم که گفته بودید دید منفی که در مورد نگاه اسلام به زن دارم از الگوی خانوادهی خودم ناشی شده است.
-----------------------------------
در مورد تاریخ مناقشات ایران و عراق اختلاف نظر من و شما قابل حل نیست. به نظر من تاریخ را فاتحان مینویسند و تفسیر میکنند. اما همین را بگویم که جنگی بود کاملاً غیر انسانی و باید هر چه زودتر به آن خاتمه میدادند. گروه تروریستی منافقین را هم خودتان درست کردید. در پیروزی انقلاب گروههای زیادی نقش داشتند و فقط روحانیون نبودند. اما پس از پیروزی، خمینی همهی گروهها از جمله حزب توده و مجاهدین خلق و ملی گراها را به کنار زد و خود دولت تعیین کرد و تنها خود را مقبول مردم دانست. رأی به جمهوری اسلامی هم فقط دو گزینهی آری و نه داشت و با توجه به رنگ متفاوت برگههای رأی ( سبز برای آری و قرمز برای نه ) حتی خود شاه هم اگر میخواست در لباس مبدل رأی دهد از ترس جانش برگهی سبز آری را در صندوق میانداخت. و این که رأیها توسط چه کسانی و به چه شیوهای شمرده شد معلوم نیست. حذف کامل دگر اندیشانی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند به نوعی دزدیدن انقلابشان محسوب میشد. بنابر این این گروهها در پی انتقام برآمدند و موجی از ترور را به راه انداختند و پاسخشان هم زندان و اعدامهای دست جمعی بود. پس از جنگ گروه منافقین ساده لوحانه و تقریباً بدون اسلحه به ایران راهی شدند که این نقشهی صدام برای رها شدن از شر آنها بود. منافقین فکر میکردند که توسط هم وطنانشان با آغوش باز پذیرفته خواهند شد. اما سالها شستشوی مغزی و بیخبری از اوضاع ایران به قیمت جانشان تمام شد. پس میتوانیم بگوییم که صدام با فرستادن منافقین به ایران به نفع جمهوری اسلامی عمل کرد.
-----------------------------------
بالا بودن سرعت رشد علمی در بعضی از زمینهها به معنی بالا بودن جایگاه علمی نیست. مثلاً اگر چین در طی ۱۰ سال رتبهی علمیاش مثلاً ۳ باشد و تغییری نکند اما ایران از رتبهی ۱۵۰ به ۱۰۰ رسیده باشد میتوان گفت ایران ۵۰ کشور را پشت سر گذاشته است در حالی که چین پیشرفتی نداشته است. اگر مقالات چاپ شدهی علمی توسط آمریکاییها در طی ۱۰ سال مثلاً از ۱۰۰۰۰ به ۱۱۰۰۰ رسیده باشد فقط ۱۰ درصد رشد داشته اما اگر تعداد مقالهی چاپ شده توسط ایرانیان از ۲ مقاله به ۲۲ مقاله برسد به معنی ۱۰۰۰ درصد پیشرفت است. این ارقام فرضی را گفتم تا معنی جایگاه علمی و تفاوتش با سرعت رشد علمی را بفهمید. اما که چی؟ علم را دانشمندان پیش میبرند نه حکومتها. جورج بوش که یک آدم نفهم و متعصب مسیحی بود شاید در عمرش یک کتاب علمی را نخوانده باشد. اما در کشور او پول زیادی برای تحقیقات علمی و جذب متخصصین از سایر کشورها صرف میشود. شما هم میتوانید با دادن پول زیاد به دانشمندان ایرانی و حتی خارجی، آنها را در ایران به کار گیرید و علم را پیشرفت دهید. عقاید دانشمندان هیچ ارتباطی با عقاید مسؤولین کشور ندارد. استخدام چند دانشمند روسی و کرهای و پیشرفت دادن علم در کشور توسط آنها چه افتخاری است؟ همانطور که به کار گیری یک سر مربی خارجی و استخدام بازیکن خارجی برای بهبود وضعیت یک تیم فوتبال هیچ افتخاری ندارد. مهم تولید علم بومی است. تمام علومی که در ایران پیشرفتی در آنها دیده میشود، محصول فکر خارجیها است. البته من علوم حوزوی را علم نمیدانم. منظور من از علم چیزی است که در انگلیسی Science گفته میشود. کشف انرژی هستهای و طراحی رآکتور هستهای و فرایند غنی سازی اورانیوم و طراحی دستگاههای سانتریفیوژ هیچ کدام محصول ذهن ایرانی و یا مسلمان نیست. از ایدههای اسلام حتی نمیتوان سجاده و تسبیح ساخت که همانها را هم از چین وارد میکنند.
علم و تکنولوژی چیزهایی نیستند که نتوان با پول نفت آنها را خرید. بسیاری از دانشمندان حاضرند با درآمد چندین هزار دلار در ماه به راحتی برای کشورهایی چون ایران کار کنند. شما بگویید چه چیزی از انرژی هستهای و نانو تکنولوژی را ایرانیها از خودشان ابداع کردهاند؟
-----------------------------------
چرا ما انرژی هستهای میخواهیم و غربیان نمیگذارند؟
کلنگ نیروگاه بوشهر قبل از انقلاب زده شد و با همکاری کشورهای غربی پیشرفت خوبی داشت. اما پس از انقلاب خودمان بودیم که آن را نخواستیم. در روزنامهی جمهوری اسلامی مورخ ۲۶ و ۲۷ خرداد ۵۸ مقالهای چاپ شده بود و نیروگاههای هستهای را خیانت آشکار شاه به مردم ایران قلمداد کرده بود. اما پس از چندین سال این خیانت آشکار به حق مسلم مردم تبدیل شد. خودمان هم نمیدانیم انرژی هستهای را برای چه میخواهیم. اگر این سرمایهگذاری را در مورد انرژی خورشیدی و یا منابع دیگری که مناقشه بر انگیز نیستند انجام میدادیم و یا روی منابع آب و بهبود شیوههای آبیاری سرمایه گذاری میکردیم امروز نه دشمن داشتیم و نه زاینده رود و دریاچهی ارومیه خشک میشدند.
انرژی هستهای معایب زیادی دارد که نگرانی غربیان را موجه میسازد :
۱- منابع اورانیوم محدود و تجدید نشدنی هستند و دانشمندان معتقدند که اگر کشورهای بیشتری از آن استفاده کنند حتی از نفت خام هم زودتر به پایان میرسد.
۲- تولید زبالههای خطرناک و پرتوزا که دفع ایمن آن بسیار دشوار است.
۳- خطر فاجعههای زیست محیطی مانند فاجعهی چرنوبیل اوکراین در سال ۱۹۸۶ و فاجعهی فوکوشیمای ژاپن در سال ۲۰۱۱ . با توجه به زلزله خیز بودن کشورمان خطر چنین فجایعی وجود دارد. نگرانی کشورهای عربی حاشیهی خلیج فارس در این مورد کاملاً قابل درک است.
۴- خطر استفاده از این منبع انرژی برای کشتار مردم. با توجه به رشد قارچ گونهی گروههای تروریستی از بدنهی اسلام از جمله طالبان و القاعده و بوکوحرام و داعش این نگرانی وجود دارد که در صورت دستیابی این گروهها به سلاح هستهای فاجعهی عظیمی برای بشریت رخ دهد. تجربه نشان داده است که کسانی که حاضر میشوند بر اساس اعتقاد کور هواپیمایی را به برج ۱۴۰ طبقه بکوبند و خود شهید شوند، ابایی از نابود کردن یک کشور و یا تمام کرهی زمین ندارند. البته تا کنون فقط در سال ۱۹۴۵ آمریکا از این سلاح استفاده کرده است. به هر حال جنگ جهانی بوده و در جنگ حماقت های بی پایانی صورت میگیرد. اما امروزه فقط کشورهایی که نظام دیکتاتوری دارند احتمال دارد چنین حماقتهایی را انجام دهند. نظامهایی که یک نفر را در حد خدا بالا میبرند و همهی تصمیمات را همان یک نفر میگیرد. در کشور ایران هم اسراییل که یک کشور عضو سازمان ملل است را تهدید به نابودی و حذف از نقشهی جهان میکنند و دنبال هستهای شدن هم هستند و با کشور کرهی شمالی که از تمام علم و تکنولوژی فقط بمب هستهای تولید میکند رابطه برقرار میکنند. از غربیها چه انتظاری دارید؟ که بیایند و اجازه دهند تا جایی پیش بروید که دیگر نتوان جلویتان را گرفت؟ گذشته از این مگر فقط غربیها هستند که مخالف هستهای شدن ایران هستند. به جز سوریه و حزب الله لبنان و کرهی شمالی چه کسی راضی است؟
-----------------------------------
در مورد توحش و مذهب و توحش و انسانیت:
انسانها ممکن است همگی خوی وحشیگری داشته باشند. این را روانشناسی به نام زیمباردو در دانشگاه استنفورد آزمایش کرد و نتیجه گرفت که دادن قدرت مطلقه به فرد یا افراد کاملاً آرام و سالم میتواند آنها را تا حد یک حیوان درنده تنزل دهد. ( در گوگل جستجو کنید: « آزمایش زندان استنفورد » ) مذهب به خودی خود کشتار و وحشیگری نمیکند. همانطور که یک اسلحه خودش نمیتواند فردی را بکشد. اما مذهب اسلحهی قدرتمندی است که در دستان افرادی قرار میگیرد و ابزاری میشود برای وحشیگری. مذهب به افرادی قدرت مطلقه میدهد و آنها را تا حد خدایی بالا میبرد. قدرت بی حد و حساب، این افراد را فاسد میکند هر چند افرادی مؤمن و آرام و اخلاقی باشند زیرا مذهب توجیه گر وحشیگری است. در قرآن گفته شده که کافران را هر کجا یافتید بکشید و گردن بزنید و دست و پایشان را از جهت مخالف قطع کنید. در قرآن گفته شده با کسانی که عامل فتنه هستند جنگ کنید و آنها را نابود سازید تا بساط فتنه از جهان برچیده شود. وحشیگری داعش در مورد سر بریدن انسانها و وحشیگری جمهوری اسلامی در مورد معترضین انتخابات ۸۸ و به قول خودشان فتنهی ۸۸ کاملاً با آیات قرآن توجیه میشود. مذهب فقط یک سری دستورات و ایدهها است که آنگاه خطرناک میشود که در ذهن انسانهایی که خوی وحشیگریشان را بروز ندادهاند جای میگیرد. خوی وحشیگری در تمام انسانها سرکوب شده است. اخلاقیات جامعه، پلیس، ترس از مجازات و حتی ترس از خدا مانع بروز این وحشیگری است. اگر این موانع در مواردی برداشته شوند، انسان به راحتی میشود یک جانور درنده. و مذهب با مجاز شمردن و گاهی مقدس جلوه دادن برخی از این خشونتها راه را برای وحشیگری باز میکند.
نمونهاش را قبلاً گفتم: برای من رزمنده که در جبهه میجنگیدم اصلاً مهم نبود که آن سربازی که گلولهام سینهاش را میشکافد، پدری است که شبها به عکس زن و فرزندش مینگرد و اشک میریزد و آرزو میکند که این جنگ لعنتی تمام شود تا به آغوش آنها بازگردد. مذهب من و رهبر مذهبی من برای کشتن آن سرباز کافر بعثی وعدهی ثواب و نعمتهای بهشتی داده بود. پس من میتوانستم با خشونت تمام بکشم.
-----------------------------------
اما راه حل چیست؟
باید به این درک برسیم که ما چه هستیم و تا چه اندازه میتوانیم بد و وحشی باشیم. باید ببینیم که چه انگیزههایی در پشت این خوی وحشیگری ما است. اگر از هر مذهب و عقیده و اتوریته آزاد شویم. اگر از خودخواهی رها شویم و بتوانیم ذهن خود را مشاهده نماییم، آنگاه دیگر خشن و وحشی نیستیم. با مشاهدهی ناراستیهای وجودمان و با مشاهدهی انگیزههای درونیمان از همهی این ناراستیها و خشونتها رها خواهیم بود. اینجا است که مدیتیشن ( مراقبه ) معنا پیدا میکند.
مراقبه به ما امکان مشاهدهی عمیقترین سطوح ذهنمان را میدهد. ذهن با مراقبه یکپارچه میشود و عقدهها و افکار سرکوب شده به سطح خودآگاهی راه مییابند و محو میگردند. همان کاری که روانکاوی به شیوهای ناقص انجام میدهد.
راه حل مشکلات جهان این است که جهان را صحنهی مبارزه و جنگ تصور نکنیم. خودخواهیهای قومی و ملی و مذهبی را که واقعاً کودکانه و غیر منطقی هستند به کناری نهیم. مراقبه تو را به جایی میرساند که تمامی موجودات را جزئی از وجودت حس میکنی. آسیب رساندن به دیگران برایت همان اندازه دردناک خواهد بود که آسیب رساندن به خودت. آنگاه حتی حاضر نمیشوی جان حیوانی را برای سیر کردن شکمت بگیری. حاضر نمیشوی کفش یا کمربند چرمی که به قیمت کشتن حیوانی تهیه شده با خود داشته باشی.
اخلاقیات مذاهب اخلاقیاتی نیستند که سزاوار جامعهی انسانی باشند. در عید قربان مسلمانان میلیونها حیوان بیرحمانه کشتار میشوند و اجساد بیشترشان در زیر خاک مدفون میشود. در سیستمهای مذهبی، زن و برده از حقوقی بسیار پایینتر از مرد آزاد برخوردارند. در جوامع مذهبی به اقلیتها بسیار ظلم میشود و بسیاری از آنها نجس خوانده میشوند. در کشورهای اسلامی مجازات ترک اسلام اعدام است هرچند بر پایهی تحقیق باشد.
حقوق بشر در قرن بیست و یکم نمیتواند بر پایهی آموزههای تبعیض آمیز مذهبی بنا شود.
داریوش آرمان
1394/02/28 - 11:46
لینک ثابت