افزودن نظر جدید

من بارها گفته‌ام که خودتان باید حقیقت را بفهمید نه اینکه دنباله رو و مقلد باشید. این جمله کجایش اتوریته و قفس است؟ من هم قبول دارم که دست کشیدن از یک الگو و پناه آوردن به الگوی دیگر رفتن از قفسی به قفس دیگر است. من اصولاً با هرگونه پیروی مخالفم. من نمی‌گویم به این جملات نیز ایمان بیاورید. خودتان چشم دارید، عقل دارید. پس ایمان به چه کارتان می‌آید؟ اگر کریشنامورتی بگوید سخنان من حقیقت است و آن را بپذیرید، من اولین کسی خواهم بود که با او به مخالفت برخواهم خاست. برای من تفکر در آرای کریشنامورتی فقط آغاز راه بوده است. من بار سخنان او را بر دوشم حمل نمی‌کنم. زیرا پیروی حتی از کسی که حقیقت را می‌گوید را کاملاْ بی‌فایده می‌دانم. اگر شباهتی بین سخنان من و کریشنامورتی می‌بینید به هیچ وجه دلیل بر پیروی من از او نیست. کریشنامورتی فقط شخصی بود که مرا به ضرورت تحقیق و تأمل در واقعیات زندگی و جهان آگاه ساخت. تفاوت است بین کسی که در تاریکی دستت را می‌گیرد تا به یک مقصد نامعلوم برساند با کسی که فقط چراغی روشن می‌کند تا خودت راه را ببینی و خودت تصمیم بگیری. اگر بار دیگر کتاب‌های کریشنامورتی را با دقت بخوانید، خواهید دید که هیچ چیز در مورد این که حقیقت چیست و چگونه می‌توان به آن رسید نمی‌گوید. هیچ راه یا تکنیکی را نشان نمی‌دهد. هیچ وعده‌ی پاداشی نمی‌دهد. او فقط سخنش این است که خودت و تنها خودت باید حقیقت را دریابی. بزرگان و پیشوایان شما احترامشان واجب. اما ببینید که آنها شما را به پیروی توصیه می‌کنند یا به آزاد اندیشی؟ ایشان دائماً به شیعیان و پیروان خود وعده داده‌اند. دائماً پیروانشان را از دشواری تشخیص حق از باطل ترسانده‌اند و تنها راه رسیدن به رستگاری را ولایتمداری و پیروی بی چون و چرا از رهبر دانسته‌اند. آیا خودتان در اندیشه‌ی این بزرگان همان قفس را نمی‌بینید. آیا این که حتی زیارت قبور خود و خاندانشان را عامل رستگاری و فضیلت می‌دانند نوعی قفس نیست؟ کریشنامورتی کجا پیروی از خود و خاندانش را فضیلت شمرده است؟ او کجا زیارت قبر خود و خاندانش را موجب رضای خدا و رستگاری خوانده است. او چه قفسی ساخته است که شما از آن می‌ترسید؟ اینکه من از شما بخواهم خودتان پاسخ پرسش‌هایتان را دریابید و پیرو نباشید چه شباهتی به قفس دارد؟ کریشنامورتی بارها در سخنانش می‌گوید که گوینده‌ی این سخنان هیچ اهمیتی ندارد. او گفتگوهایش با مخاطب را تلاش برای ایجاد یک رابطه‌ی فکری هم سطح می‌داند. او حتی رابطه‌ی غیر هم سطح معلم و شاگرد را خطرناک می‌داند چه برسد به اینکه بخواهد برای خود پیرو جذب کند. البته کسانی هم هستند که می‌خواهند پیرو کریشنامورتی باشند و از افکار و سخنان او فرقه بسازند. و من این را نیز حماقت می‌خوانم. من اگر برای کریشنامورتی احترام قائلم نه به این خاطر است که پیرو او هستم یا او چنین چیزی از من خواسته است( برعکس پیشوایان دینی) بلکه بزرگی روح و اندیشه‌ی والایش و تواضع بی‌مانندی که در ارتباطش با مردم داشت مرا به تحسین وا‌می‌دارد.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.