عصمت امامان شیعه در قرآن

  • 1395/12/07 - 10:12

شیعه معتقد است که بعد از پیامبر اکرم (ص) دوازده امام معصوم، امامت مسلمین را برعهده دارند. از آیاتی که به صراحت بر عصمت و معصوم بودن ائمه دلالت می‌کند و مسلمانان را به پیروی بی‌چون و چرا از امامان دعوت می‌کند، آیه اولی الامر است. «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر را!».

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از افتخارات شیعه و از اصول اساسی تشیع، اعتقاد به موضوع امامت است. شیعه با پیروی از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و آیات و روایاتی که وارد شده است، به دوازده امام معصوم معتقد است، که بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) تفسیر دین الهی را برعهده گرفته‌اند. شیعه معتقد است که بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دوازده امام معصوم، امامت مسلمین را برعهده دارند. از آیاتی که به صراحت بر عصمت و معصوم بودن ائمه دلالت می‌کند و مسلمانان را به پیروی بی‌چون و چرا از امامان دعوت می‌کند، آیه اولی الامر است. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم.[نساء/59] اى كسانى‌كه ايمان آورده‌‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را!»
مفسران شیعه و سنی همگی بر این امر متفق هستند، که اولی الامر دارای مقام عصمت هستند. چنان‌چه فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت در ذیل این آیه می‌گوید: «خداوند تبارک و تعالی کلمه «اولی الامر منکم» را به صورت مطلق آورد و قاطعانه حکم کرد، که از اولی الامر اطاعت کنید و این دلالت می‌کند که اولی الامر معصوم از خطا هستند.»[1]

جناب علامه طباطبایی نیز می‌گوید: «و جاى ترديد نيست در اين‌كه اين اطاعت كه در آيه (أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ ...) آمده، اطاعتى است مطلق، و به هيچ قيد و شرطى مقيد و مشروط نشده، و اين خود دليل است بر اين‌كه رسول خدا امر و نهى از چيزى نمى‌‏كند، كه مخالف با حكم خدا باشد، ... و موافقت تمامى اوامر و نواهى رسول با اوامر و نواهى خداى تعالى جز با عصمت رسول تصور ندارد، اين سخن عيناً در اولى الامر نيز جريان مى‌‏يابد.»[2]

بنابراین همه مسلمانان در این‌که اولی الامر، معصوم از خطا هستند، متفقند. اختلاف مسلمین در مصادیق اولی الامر است. شیعیان با توجه به تصریح روایات نبوی، مصادیق این آیه را ائمه داوزده‌گانه می‌دانند، ولی اهل سنت در مصداق آیه دچار اشتباه شده‌اند. از سویی نص صریح قرآن بر عصمت اولی‌ الامر دلالت دارد و از سویی دیگر اهل سنت فردی را برای این منصب که عصمت از خطاء داشته باشند، نمی‌یابند، از این‌رو مجبور شده‌اند که بگویند مصداق این آیه اجتماع مردم و اهل حل و عقد هستند و در صورتی‌که بر امری اتفاق کردند، معصوم از خطاء هستند.[3]
بطلان سخن اهل سنت بسیار واضح و روشن است، زیرا چه بسا اهل حل و عقد و اجتماع امت نیز به بیراهه بروند. چنان‌چه قرآن در آیات فراوانی می‌فرماید: «أَكْثَرُهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»، «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون‏»، «أَكْثَرُهُمُ الْفاسِقُون‏»، «أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُون‏» و ...؛ بنابراین راه همان است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) معرفی کرده است، که از امامان اهل بیت، اطاعت کنید.

پی‌نوشت:

[1]. فخر رازی، مفاتیح الغیب، دار احياء التراث العربي‏، بیروت، 1420ق، ج10، ص113.
[2]. علامه طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ پنجم، 1374ش، ج4، ص620.
[3]. فخر رازی، مفاتیح الغیب، دار احياء التراث العربي‏، بیروت، 1420ق، ج10، ص113.

نویسنده: مجتبی محیطی

تولیدی

دیدگاه‌ها

آیه 59 نسا یکی از بحث بر انگیزترین آیات قران کریم است و بر خلاف نظر فوق همه مفسران سنی برداشت معصومیت از آن ندارند که لازم به توضیحات زیر است : 1- اگر به ادامه آیه توجه کنیم می فرماید : فان تنازعتم فی شی ........( اگر در چیزی اختلاف نظر داشتید آنرا به خدا ورسول عرضه کنید !) باید پرسید که مقصود از اختلاف چیست ؟ اگر ولی امر معصوم تلقی شده که دیگر اختلافی نبود تا برای رفع آن به خدا وسنت پیامبر رجوع شود و معلوم است که صحابه و مومنین زمان پیامبر هم تصور معصومیت را از خلیفه مسلمین نداشتند و چون در زمان حیات پیامبر هم امیرانی از سوی ایشان در اموری تعیین میشده ( آیه 83 نسا ) مفهوم اولی الامر برایشان روشن و مشخص بوده . 2- چگونه است که در قران کریم درباره مسائل کم اهمیت تر شرح و تفصیل زیادی آمده اما در مورد موضوع پر اهمیت ولی امر که رکن اصلی اداره جامعه مسلمین محسوب میشود توضیحی داده نشد ه؟! دلیلش این است که نیازی به این کار نبوده و همه صحابه و مومنین منظور از اولی الامر را مطابق عرف خود می دانستند. 3- در عمل بعد از رحلت پیامبر در دورانی کوتاه بجز دو نفر ( البته از نظر شیعیان ) هیچکدام از امامان معصوم به خلافت برگزیده نشدند ! یعنی از همان ابتدا انتخاب فردی معصوم غیر ممکن بوده و بهمین جهت امام علی هوشمندانه انتخاب ولی امر از طریق مراجعه به آرای عموم را ا مکان پذیر میدانسته و به معصومیت هم اشاره ای نکرده ( خطبه 172) و امام حسن نیز در صلح نامه با معاویه انتخاب امیر را توسط شورای مسلمین پذیرفتند ( که معاویه بعدا تخلف کرد ) . بسیار عجیب است که در قران حکمی داده شود که انجام آن از همان ابتدا نشدنی بود ه ( گیریم دوران امامان تحقق پذیر بوده بعد از انها تکلیف مسلمین چه بود ؟ و چگونه میتوانستند رهبر ان معصوم را بیایند ؟ 4- این آیه خیلی روشن است و از محکمات است و ابهامی هم ندارد و همه کسانی که تفسیر و تعبیر های عجیب وغریب از آن میکنند به تضاد و تناقض گویی ها گرفتارند ا این یک نظر اجمالی بود و البته همه ما آرزو داریم که کاش رهبران جو امع بشری همه معصوم و عالم وعادل بودند ولی واقعیت این طور نیست و هرگز نخواهد بود.

با عرض سلام ممنون از اینکه مقاله را خواندید و توجه نمودید منتظر پاسخ مستدل نویسنده مقاله باشید

با تشکر از آقا بیژن چند جمله ای را برای تبین بحث ارائه می کنم: همانطور که در متن مقاله اشاره شد این آیه یکی از آیاتی است که عصمت امامان شیعه را روایت می کند و آیات فراوانی است که بر عصمت ائمه شیعه تاکید می کند. از آن آیات می توان به آیه عهد اشاره کرد «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِمات فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ». مرحوم طبرسی در ذیل این آیه می فرماید: «إستدلّ أ صحابنا بهذه الآية على أن الإمام لا يكون إلاّ معصوماً عن القبائح; لأنّ الله سبحانه نفى أن ينال عهده الذي هو الإمامة ظالم، ومن ليس بمعصوم فقد يكون ظالماً، إمّا لنفسه، وإمّا لغيره. اصحاب ما بر اساس اين آيه استدلال مى كنند كه شخصى امام نمى شود مگر آن كه از زشتى ها معصوم باشد، زيرا خداى سبحان رسيدن عهد خودش كه امامت است به ظالم را نفى كرده است و هر كس معصوم نباشد، پس به يقين ظالم است، يا به نفس خود ظلم كرده، يا به غير از خودش. آیه دوم، آیه تطهیر است که خداوند فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» که در این آیه همه مفسران حتی مفسرین اهل سنت گفته اند: پنج تن آل عبا از اهل بیت هستند و خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور کرده است. آیه سوم: «يا ايهاالذين آمنوا اتقوا الله وكونوا مع الصادقين‏» مفسرین گفته اند که صادقین اهل بیت عصمت و طهارت هستند و ... بنابراین اولین نکته ای که باید به آن اشاره شود این که شیعه عصمت ائمه اطهار را فقط از این آیه اثبات نمی کند، بلکه آیات دیگری نیز بر عصمت ائمه آمده است که اشاره شد. اما افزون بر آیات الهی روایات متعددی نیز بر عصمت ائمه اطهار دلالت می کند و چنانچه که می دانید سنت مفسر قرآن است و در این مطلب مسلمانان متفق هستند که باید به روایات نبی مکرم اسلام عمل کرد. از جمله روایاتی که بر عصمت ائمه اطهار تصریح دارد حدیث ثقلین است. که به صورت متواتر نقل شده است و همانطور که می دانید حدیث متواتر نیاز به بررسی سندی ندارد ومورد قبول است. همچنین حدیث سفینه و... بنابراین پیامبر گرامی اسلام اولی الامر را مشخص کردند. بارزترین آن حدیث غدیر است که به صراحت، پیامبر اسلام، امام علی را به جایگزینی خود انتخاب کردند. به نقل کتاب های روایی و تاریخی از جمله صحیح مسلم این قضیه در منطقه غدیر خم اتفاق افتاد. اما هوی و هوس عده ای باعث شد که به سخن پیامبر عمل نکنند. اما در مورد نکته سومی که اشاره کردید باید گفت: معصوم و امام توسط انسانهای معمولی انتخاب نمی شوند، بلکه از طرف خداوند منتصب می شود و ائمه دوازده گانه شیعه از طرف خداوند امام بودند و هستند هر چند به خلافت ظاهری دست پیدا نکنند. زیرا خلافت ظاهری شانی کوچکی از شئون امامت است. و اما نکته آخر این که به اعتقاد شیعه همیشه و همه وقت یک انسان معصوم امامت انسان ها را برعهده دارد و اکنون امام زمان، حضرت مهدی موعود است، که زنده هستند و در همین دنیا زندگی می کنند و با فراهم شدن شرایط ظهور خواهند کرد. به نظر می رسد که اگر کسی به دنبال حق و حقیقت باشد مشاهده خواهد کرد دلایل زیادی بر عصمت ائمه شیعه و امامت آنها در منابع شیعه و اهل سنت موجود است که جای هیچ شک و شبه ای را نمی گذارد. اما افسوس که عده ای با تعصب به خلفا و صحابه، حق و حقیقت را رها کرده و به دنبال انسان های غیر معصوم به راه افتاده!!!

با تشکر از پاسخ شما متاسفانه به موارد چهار گانه مذکور در متن قبلی پا سخی که تحلیلی و مستدل باشد نیافتم ! تفسیر مرحوم طبرسی و امثال ایشان با پیش فرض ها و باور های شخصی است . چرا باید قضیه تعیین خلیفه مسلمین آنقدر ناروشن و مبهم باشد که باعث این همه بحث و گفتگو و تفسیرها ی بی پایان شده ؟! اگر مقرر بود که پیامبر جانشینی تعیین کند ( معصوم یا غیر معصوم ) کافی بود که فقط یک آیه در قرآن بصراحت این وظیفه را ( حتی بدون ذکر نام شخصی خاص )معلوم میکرد . چرا اینکار نشد ؟! آیا در این کار تعمدی بوده ؟! و یا پیامبر در ابلاغ آن آیه کوتاهی کرده ؟!چرا باید بعلت ناروشن بودن این قضیه با اهمیت علمای اسلام ناچارشوند که از آیات قرآن رمزگشایی کنند که حاصلش همین تفرقه ها و اختلافات شده ؟! وقتی قرآن کریم این همه تاکید بر یکپارچگی و عدم تفرفه دارد چگونه میشود با مبهم گذاشتن یک موضوع با اهمیت خود عامل تشتت و پراکندگی شده باشد ؟! الله اعلم این چرا ها زیاد اند و گفتمان طولانی و کسانی که مشتاق دانستن حق و حقیقت اند به دور از تعصب و ذهنیت های پیش ساخته با درایت و ذهنی باز و منطقی و بدور از احسا سات و هیجانات به آن فکر میکنند و لی در این مقطع زمانی بحث دراین باره هیچ سودی برای جامعه مسلمین ندارد بجز تشدید تفرقه و اختلاف . واعتصموا بحبل الله جمیعا و.....

سلام علیکم. در پاسخ از شما باید گفت: قرآن می فرماید: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏» پیامبر گرامی اسلام چیزی جز وحی نمی گوید. بنابراین سخن پیامبر وحی معصومانه است. بنابراین روایات پیامبر اکرم مانند قرآن برای مسلمانان حجت است. اکنون از شما می پرسم روایت نبوی ثقلین که به صورت متواتر از پیامبر اکرم نقل شده است حجت است یا خیر؟ آیا می توان سخن پیامبر را در این مورد نپذیرفت. آیا می توان چون این سخن به مذاق و سلیقه و منطق ما خوش نمی آید را نپذیرفت؟ این حدیث به صراحت می گوید: قرآن و عترت در کنار هم هستند، یعنی مفسر هم هستند. و این دو از هم جدا نمی شوند، تا این که در حوض بر من وارد شوند. به نظر شما معنای این حدیث چیست؟ به نظر شما پیامبر گرامی اسلام چگونه باید جانشین بعد از خود را معرفی می کرد؟ آیا راهی بهتر از این بود که در حجه الوداع در منطقه غدیر خم در میان بیش از صد هزار انسان که از مناطق مختلف جمع شده اند این حدیث را بفرماید و دست علی را بگیرد و جانشین بعد از خود را معرفی کند! حدیث ثقلین در صحیح مسلم، مسند احمد، سنن نسائی و منابع مختلف دیگری از منابع روایی اهل سنت نیز نقل شده است. به نظر می رسد همانگونه که شما فرمودید انسان باید دنبال حق باشد و از حق و حقیقت نهراسد، تا خداوند تبارک و تعالی نیز به او عنایت کند و راه راست را نشان دهد. موفق، سربلند و پیروز باشید.

سلام و با تشکر فراوان . دوست گرامی هرکس که نوشته های مرا بخواند متوجه میشود که پرسش ها و چرا ها ی مطرح شده بخاطر درک و فهم درست ما از کلام خدا است و بدلایل زیر معتقدم که ما باید اول پاسخ را از خود قرآن بیابیم نه از روایات و احادیث : 1- قبل از هر چیز ما باید این را بپذیریم که کلام خدا با همه اعجازی که در فرم و بیان مطالب و ادبیاتی که دارد همانطور که در قران مجید ذکر شده روشن وقابل فهم و برای همه مردم نازل شده ( هذا بیان للناس ) بخصوص آیات مربوط به ا حکام و فرائض دینی که از محکمات محسوب میشوند آیه 59 نسا هم از آنجا که موضوع تعیین حاکمیت و خلافت است قضیه ای است مربوط به عامه مردم ( آیات متشابه چیز دیگری است و این آیه نمیتواندمتشابه باشد که فقط عده ای خاص آنرا تاویل کنند !) بنابراین اگر کلام خدا در امور مربوط به اداره جامعه در هر مقطع زمانی مبهم و معماگونه و پیچیده بود که میشد یک کتاب فلسفی محض که برای عموم قابل اجرا نبود !در قران کریم آیات زیادی براین نکته تاکید دارد و بدفعات فرموده : که کلامش روشن و واضح است و انواع مثل ها را زده و باز خوانی و جمع بندی و تفصیل احکام در این قرآن آمده و این کتاب ( تبینا لکل شی 89-نحل ) است ! ( ضمنا رجوع شود به خطبه اول در نهج البلاغه در اوصاف قران ) همین بیان روشن و صریح و صادقانه و حسن خلق و منش پیامبر بود که توانست آن قبایل بی فرهنگ عرب را آنطور دگرگون کند و به پیامبر و رسالت او ایمان بیاورند و تاریخ با عظمتی را بسازند ! . اگر آنها ازاین کلام چیزی نمی فهمیدند که متحول نمیشدند !! با این مقدمه چطور میشود صحابه و مومنین چگونگی رهبریت امت اسلام را که مهمترین مسئله جهان اسلام بود درست نفهمیده و یا کج فهمید ه اند ؟! فرض کنیم کسی مسلمان نباشد و بخواهد درباره اسلام شناختی پیدا کند و موضوع چگونگی ساختار سیاسی و حاکمیت جامعه اسلامی را بفهمد از کجا باید شروع کند؟ جز استناد به کتاب قران و روشی که در صدر اسلام در تعیین خلفای آندوره انجام شد راه دیگری دارد ؟. روایت و احادیث که اعتبار کلام خدا را ندارند . سالهاست که در این باره علمای اسلام به بحث و جدل پرداخته اندو حاصلی نداشت و باز همان گفته ها و تفسیرهای تکراری را میشنویم . اغلب هم یکدیگر را به حب و بغض متهم میکنند و نظر خودرا صائب و حق میدانند !! ( فما اختلفو حتی جا ء هم العلم .... 93 یونس) 2- اگر دقت بفرمایید سخنان من در قالب پرسش است و روشی است تحلیلی برای یافتن پاسخی قانع کننده از خود قرآن .و انتظار دارم پاسخ به پرسش ها هم در همان قرآن جستجو شود . بعبارتی واضح تر پاسخ این پرسش ها یا در کلام خدا هست ( که ازنظر من حتما باید باشد چون موضوع تعیین حق حاکمیتی سرنوشت ساز برای عموم است ) و یا تعمدا پیچده و غامض شده و چرا ؟! اگر نمیدانیم خیلی ساده میتوانیم بگوییم که "نمیدانیم " خیلی چیزها را نمیدانیم این هم یکی از آنها . 3- آن روایات و احادیثی هم که می فرمایید بنده اطلاع کامل دارم و با توضیحی که دادم فکر میکنم منظورم را متوجه شده باشید . جهت اطلاع شما بنده بالاترین تفسیر را که البته از نظرخودم المیزان است خوانده ام و مفسر در رابطه با آیه مورد بحث با تلاشی صادقانه آنرا شرح و بسط داده ولی برای من رفع ابهام نشد چه بسا بر ابهامات افزود! . 4- ایکاش رهبریت معصوم بر جوامع بشری یک امر شدنی بود . یک نمو نه عینی همین جامعه خودمان . ما مدعی پیروی از امام معصوم هستیم اما خیلی دور از انصاف است که این جامعه سر تا پا اشکال را به ایشان با آن اوصافی که برایشان قائلیم مربوط بدانیم ! چرا ؟! چون درکشوری که دروغ و پیمان شکنی و تهمت و غیبت و فساد مالی وصد ها خلاف عیان و آشکار غوغا میکند و حجم پرونده های انباشته در دادگاه ها مایه شرمساری است ! چنین جامعه ای چه مناسبتی با نظارت و دخالت معصوم دارد ؟ ! عقل سلیم چنین چیزی را میتواندباور کند ! ( معذورم ار محال تو باور نمیکنم ) دیگران را نمیدانم ولی درباره خودم میتوانم بگویم که : شرممان باد از این خرقه آلوده خویش! 5- چه به معصوم باور داشته باشیم وچه نداشته باشیم مهم عمل صالح است . همان اهداف کلیدی و مهمی که پیامبران بخاطر آن مبعوث شدند و بطور مفصل و آشکار در قرآن کرِیم تاکید شده . اگر در سخنان خود صداقت داریم ومیخواهیم جامعه ای سالم و الگو برای جهانیان بسازیم جز همت واراده درست و تقوا وعمل صالح راه دیگری نداریم با حرف و مو عظه کاری پیش نمی رود و برای همین است که طبق پیش بینی پیامبر قران مهجور مانده !. زینا لکل امت عملهم

سلام علیکم. دوست عزیز هیچ گاه با قرآن نمی توان راه درست را تشخیص داد. زیرا در قرآن محکم و متشابه وجود دارد. و باید فردی تفسیر قرآن را برعهده بگیرد که معصوم باشد در غیر این صورت باعث می شود که فردی فهم ناقص خود را بر قرآن تحمیل کند و به گمان خود چیزی متوجه شود که درست نباشد. همانطور که قبلا هم گفتم قرآن در توصیف سخنان پیامبر می فرماید: «إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏» و این کلام قرآن است. در صورتی که پذیرفتیم که پیامبر کلامش معصومانه است باید حداقل احادیثی که به صورت متواتر از پیامبر روایت شده است را بپذیریم. و حدیث ثقلین از روایات متواتر است. بنابراین با این بهانه که روایات به ما نرسیده است و حجت نیست نمی توان روایات را رها کرد. فقط همین قدر بگویم که قرآن منهای عترت گمراهی و ضلالت است. موفق باشید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.