چهره های تاریخی
در صوفی بودن سنایی تشکیک شده است و این تشکیک به خاطر وجود انتقادهایی است که او به متصوفه نموده است؛ ولی با اندک تأمل فهمیده میشود که وجود این انتقادها با صوفی بودن او منافاتی ندارد زیرا صوفیان مشهوری وجود داشتهاند که کتابهایی در نقد متصوفه تألیف نمودهاند.
سفیان ثوری از کسانی است که در میان سلسلههای صوفیه از جایگاه خاصی برخورد دار است و از بزرگان صوفیه به شمار می آید ولی در بعضی از روایات اهل بیت(ع) از او چهره منفی ارائه شده است.
متصوفه معاصر به بزرگان سلف خویش می نازند. یکی از این اشخاص که برخی از صوفیه سلسله خویش را به او می رسانند ابوالقاسم گورکانی است. وی از جمله صوفیانی است که به ترویج انحرافات متعددی همچون تایید سماع، تقدیس ابلیس و سیدالموحدین دانستن ابلیس و... پرداخته است.
فرقه دراویش نعمتاللهی گنابادی ادعا میکنند که تمام اقطاب و مشایخ ذکر شده در سلسله آنها که به ائمه اطهار (علیهم السلام) منتهی میشود، همگی از شیعیان هستند. درحالیکه موسس این سلسله، شاه نعمت الله ولی در رساله خود، ابوبکر را خلیفه اول و جانشین رسول خدا (ص) میداند و مذهب اهل سنت را نزدیکترین راه به خدا میداند.
درحالی از مصطفی آزمایش شیخ مأذون فرقه دراویش گنابادی بهعنوان یکی از عالمترین و باسوادترین مشایخ این فرقه نام میبرند و او را مفسر قرآن میدانند که در یک سخنرانی گافها و اشتباهات عجیبی داشت و روایت عمربن حنظله را که از امام صادق (ع) است به اشتباه به امام حسین (ع) نسبت داد. وی در اشتباهی دیگر مدعی میشود که امام سجاد (ع) نیز نصی برای امامت خویش نداشت.
درحالی محمد اسماعیل صلاحی در سالگرد وفات محمدکاظم تنباکوفروش اصفهانی ملقب به سعادت علیشاه وی را قطبی عالم و دانشمند و مسلط به ادبیات عرب معرفی میکند که صاحب رساله سعادتیه در کتاب خود، چندین بار سعادت علیشاه را شخصی عامی و بیسواد معرفی میکند که رقبای وی در جانشینی رحمت علیشاه همین بیسوادی وی را بهانه قرار داده بودند.
کیوان قزوینی با درجه اجتهاد پا به عرصه تصوف گذاشت، تا به خیال خود، این مسلک را مورد آزمایش قرار دهد شاید که با این مسلک به آنچه از کمال و سعادت در سر دارد برسد. ملاسلطان به او وعده داده بود که بعد از دوازده سال خدمت به من، به آنچه می خواهی میرسی ولی بعد از چهارده سال، وعدهای که ملاسلطان در این باره به او داده بود محقق نشد و کیوان قزوینی نیز از این فرقه جدا شد.
حاج شیخ عباسعلی کیوان قزوینی از نجف راهی ایران شد تا مسلک تصوف را مورد آزمایش دهد تا ببیند آیا به خواسته دلش میرسد ولی بعد از حدود 14 سال از این فرقه جدا شد. هرکدام از اقطاب، عللی را برای جدایی او ذکر کردند. صالحی علیشاه حب دنیا و مادیات را علت جدایی دانسته و رضا علیشاه بدعتگذاری در دین را علت این امر میداند ولی خود او علت را چیزی دیگر میداند.
یکی از مشهورترین ادعاها و پیشگوییها مربوط است به ادعای ملاسلطان گنابادی از عدم انفصال در سلسله خود و پیشگویی از عدم انفصال آن در آینده است. درحالیکه خلاف این ادعا و این پیشگویی چند بار ثابت شده است. ازجمله این که معصوم علیشاه و نورعلیشاه با ورود به ایران اعلام قطبیت کردند و همچنین در عصر کنونی نیز محمد اسماعیل صلاحی باعث انقطاعی دیگر در این سلسله شد.
مولوی به عنوان یکی از مشاهیر تاریخ تصوف در کتاب مثنوی خود به ماجرای شهادت حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم پرداخته است. مولوی ابن ملجم را نهتنها از ملازمان و چاکران حضرت علی (علیه السلام) معرفی کرده بلکه ابن ملجم را آلت حق میداند و حتی ادعا میکند که حضرت به ابن ملجم گفته است که او را در آخرت، شفاعت نیز خواهد کرد!
مولوی در کتاب مثنوی معنوی به شهادت حضرت علی (ع) به دست ابن ملجم مرادی پرداخته است. مولوی در شعر خود میگوید آنگاه که ابن ملجم دانست قاتل حضرت علی (علیه السلام) خواهد شد از آن حضرت خواست که او را بکشد که حضرت در جواب فرمودند قضا و قدر الهی این است. به قطع آنچه مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشانهای که در این اشعار میگوید با عقاید و مبانی مسلّم اسلام و شیعه در تضاد است.
صلاحی در ابتدا در سخنانی عجیب ادعا کرد که سلسله اجازه ذکر حدیث بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت به معروف کرخی میرسد! صلاحی همچنین ادعا میکند که حرکت امام رضا (ع) به سوی مرو از شهر بغداد بوده است درحالیکه تاریخ نگاران مشهور چنین اعتقادی ندارند و این قول امثال صلاحی، نظری خلاف نظر مشهور است.
مصطفی آزمایش شیخ مأذون فرقه صوفیه گنابادی در جدیدترین صحبتهایش از عملکرد گذشته خویش در اثبات اجازه نامه اقطاب سلف خویش ازجمله سعادت علیشاه میگوید که چطور توانسته است در مقالهای این موضوع را اثبات کند و مورد تشویق رضا علیشاه قرار بگیرد. این درحالی است که اجازه نامه ملاسلطان گنابادی اشکالاتی بهمراتب بیشتر و بدتر از اجازه نامه منور علیشاه را دارد. چراکه اجازه نامه ملاسلطان برای شیخیت است نه قطبیت.
اکثر اقطاب فرقه صوفیه گنابادی درباره معروف کرخی اظهارنظر کردهاند. از همین رو صلاحی نیز در سخنانی عجیب ادعا کرد که سلسله اجازات روایت بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت به معروف کرخی میرسد. صلاحی حتی ادعا کرد عالم بزرگ مامقانی نیز در کتاب خویش معروف کرخی را تایید کرده است. درحالیکه این ادعای کذب و تهمتی بزرگ به این عالم بزرگ است.