سنایی منتقد صوفیه یا صوفی منتقد؟
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی، شاعر قرن پنجم و اوایل قرن ششم، در سال ۴۶۷ در غزنه متولد شد و در همین شهر به سال ۵۲۹ درگذشت و به خاک سپرده شد. سنایی یکی از افرادی است که با داشتن آثاری در مضامین صوفیانه، به نقد جریان تصوف پرداخت و بسیاری از آموزههای آن را به نقد کشیده است.
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب تازیانه سلوک، به صوفی بودن او اشاره مینماید و مینویسد: «...بعد از این سفر، سنائی سفری دیگر به نواحی دورتر خراسان، از جمله سرخس و نیشابور و هرات کرد و بیشترین اقامت او در سرخس بود. در این شهر با محمد بن منصور سرخسی، از صوفیان و علمای عصر، که خانقاه مشهوری در سرخس داشت آشنا شد و يك چند مقیم آن خانقاه بود. معلوم نیست که توجه سنائی به مشرب عرفان و صبغه عرفانی گرفتن شعر وی تا چه حد متأثر از محیط سرخس و اقامت در این خانقاه بوده است. ظاهراً، سالها قبل از سفر به سرخس، وی در شعر عرفانی سرودن پایگاه ممتازی به دست آورده بوده است»[1] پس استاد سنایی در مقطعی محمد بن منصور سرخسی بوده و در خانقاه او به تعلیم آداب تصوف پرداخته است؛ البته از دیگر اساتید او اطلاعی نیست.
بعضی از افراد در صوفی بودن سنایی تشکیک نمود و وجود مجموعه از نقدهایی بر تصوف در آثار او را دلیل بر صوفی نبودن سنایی حمل کردهاند. اما باید دقت نمود که سنايی به عنوان يکی از بزرگان صوفيه، بيش از هرکسی با خصوصيات و جنبههای مثبت و منفی آنان آشنا بوده و مدعيان تصوف را گرفتار هوای خويش، ظاهر آرا، جدلی، کج انديش، مال جوی و جاه طلب، بد دين، جاهل و... خوانده است.[2]
سنایی از زمان خویش تا دورههای بعد به عنوان یک صوفی شناخته شده است. سنایی اولین شاعری است که مطالب صوفیانه را در شعر آورد و پس از او، شاعرانی همچون عطار، نظامی، مولوی، حافظ، سعدی و جامی، روش او را ادامه دادند.
مولوی در این زمینه چنین میسراید:
«عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم»[3]
دکتر فروزانفر در مورد شدت تأثیرپذیری مولوی از سنایی مینویسد: «برخی معتقدند که الهامبخش و محرک اصلی مولانا در سرودن مثنوی، الهینامۀ سنایی بوده است.»[4] تأثیرپذیری شاعرانی همچون مولوی و... از سنایی، در آوردن مضامین صوفیانه در قالب شعر، نشان دهنده جایگاه بالای سنایی در تصوف است و نشاندهنده صوفی بودن اوست.
در پاسخ به این نکته که اگر او صوفی است، پس چرا نسبت به تصوف نگاه انتقادی داشته و آنها را نقد مینماید؟ باید گفت که با گسترش افکار صوفیانه و ورود عموم به حلقهها و مجامعِ صوفیان، با انگیزههای مختلف، و بروز انحرافات گوناگون در میان منتسبانِ به تصوف، انتقاد صوفیان از معاصران هممسلک، برای در امان ماندن از تازیانههای منتقدان، افزایش یافت. برخی از صوفیان نیز به قصد هشدار دادن درباره ناراستیها و نشان دادن روش و منش مطلوب و اصلاح خطاهای راه یافته در شیوه تصوف، آثاری تألیف کردند. برخی از مهمترین اینگونه آثار عبارتاند از: رسالة فی غلطات الصوفیة اثر ابوعبدالرحمان سُلَمی، اللُّمَع ابونصر سَرّاج، التعرّف ابوبکر کلاباذی، رساله قشیریه ابوالقاسم قُشَیری، کیمیای سعادت امام محمد غزالی، حدیقة الحقیقه سنایی.
یکی دیگر از علّتهای نقد صوفیان به تصوف را میتوان به دلیل اختلاف مشرب آنان و گاه به اختلاف مکتبهای تصوف (مکتب خراسان و عراق) دانست؛ این اختلاف مشربها در قالب انتقاد پیروان دو مکتب از یکدیگر جلوه میکرد. انتقاد صوفیان از یکدیگر نیز هم متوجه عقاید و افکار و نظریهها بود و هم آداب و رسوم و رفتار آنان را در بر میگرفت؛ از اینرو برخی از موضوعاتی که همواره در میان صوفیان مورد بحث و نزاع بوده، عبارتند از: توحید، عشق، ولایت، کرامات، سماع، اسقاط تکلیف، ترک علم، خرقهپوشی، دوری از خلق، دنیاطلبی و ریا.
سنایی هم مانند سایر صوفیان منتقد، این انحرافات را در تصوف میدید و به همین علت با حفظ مشرب تصوف، نقدهایی را بر تصوف وارد نمود. در نتیجه باید سنایی را یک صوفی منتقد تصوف دانست که بخاطر اختلاف در مشرب، به نقد مشربهای دیگر صوفیانه که با مشرب او مخالف بود، پرداخته است.
پینوشت:
[1]. شفیعی کدکنی، محمدرضا، تازیانههای سلوک (نقد و تحلیل چند قصیده از حکیم سنائی)، نشر آگه، تهران، صحافی ایران کتاب چاپ یازدهم: بهار ۱۳۹۰،ص 15.
[2]. يوسف پور، محمد کاظم، نقد صوفی، چاپ نخست، روزنه، تهران، ص 71 و 72.
[3]. مولوی، جلال الدین محمد بلخی، کلیات دیوان شمس تبریزی، تهران، شقایق، ۱۳۸۴ش، ص ۵۰۸.
[4]. فروزانفر، بدیع الزمان، تحقیق در احوال و آثار مولانا، تهران، زوار، بیتا، ج ۱، ص ۱۰۷.
افزودن نظر جدید