اهل بیت و تصوف
متصوفه در توهینی بزرگ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درویش خوانده و از ایشان بهعنوان یکی از اقطاب سلسله خویش یاد میکنند. نورعلیشاه ثانی مدعی است که حضرت محمد (ص) انسان ناقصی بود که توسط حضرت ابوطالب (علیه السلام) بهعنوان قطب وقت به کمال رسید. عزیزالدین نسفی نیز فقر در روایات را به درویشی تفسیر کرده و مدعی درویشی پیامبر (ص) شده است.
از آنجا که صوفیه از همان ابتدا منافقانه آنهم در لباس دین، با افراط و تفریطها عملکردی خلاف سیره و روش اهلبیت (علیهم السلام) داشتند، اهلبیت (ع) در سخنان خود علیه صوفیه به روشنگری و نقد افکار و عقاید انحرافی آنها پرداختند. کما اینکه ایشان از انحراف و دشمنی صوفیه با خود گفته و از لزوم برخورد و عدم معاشرت با صوفیان و حتی انکار آنها سخن گفتهاند.
یکی از مهمترین کارهایی که ائمه اطهار (ع) در جهت روشنگری نسبت به انحراف تصوف انجام دادند، معرفی چهره واقعی صوفیان زمان خود بود. حسن بصری اولین نفری بود که توسط حضرت علی (ع) بهعنوان انسانی به ظاهر مذهبی ولی منحرف و به عنوان سامری امت معرفی شد. همچنین ائمه اطهار (ع) از ابوهاشم کوفی و سفیان ثوری به عنوان دیگر صوفیان منحرف و بدعت گذار نام بردند.
در طول تاریخ همواره عملکرد مردم و علما مورد اعتراض صوفیان بوده است. حتی ائمه اطهار (ع) نیز از اعتراضات مکرر آنها در امان نمادند. چنانچه حسن بصری عملکرد امام علی (ع) در جنگ جمل را زیر سؤال برد و سفیان ثوری چندین بار عملکرد امام صادق (ع) را خلاف سیره و روش رسول خدا (ص) خواند. امام رضا (ع) نیز از دیگر ائمهای است که مورد طعن و اعتراض صوفیان واقع شده است.
مولوی معتقد است که مردان الهی با کشته شدن رو به دیدار خدا میروند، پس این جای شادی دارد، نه جای گریه. لذا روز عاشورا را روز شادی میداند نه روز حزن و عزا. علامه جعفری این دیدگاه را نکوهش کرده و معتقد است که با این دیدگاه پس قاتلین حضرت هم باید خدمت بزرگی به حضرت کرده باشند. این دیدگاه دقیقاً خلاف دیدگاه اهل بیت (ع) است، کما اینکه عاشورا را روز شادی دشمنان اهل بیت (ع) میداند.
مولوی ازجمله صوفیانی است که همانند هم مسلکان خود در مکتب تصوف، نگاه نقادانهای به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) دارد. علامه جعفری این اشعار مولوی را به نقد کشیده و معتقد است که واقعه به این عظیمی، نباید با نگاه عاطفی و احساسی مورد تحقیر قرار گیرد. وی معتقد است که مولوی دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است.
متصوفه خواب را در زمره کشف و شهود میدانند و بهعنوان یکی از منابع حجیتی در تصوف مطرح است. ابن عربی حتی فصوص الحکم را که مدعیاند دربردارنده اسرار الهی است را برگرفته از کشف و شهودی میداند که در خواب برایش حاصل شده است. اما در روایات، استفاده از خواب و رؤیا برای امورات دینی به صراحت نفی شده است.
اقطاب فرقه صوفیه گنابادی مدعیاند که از طرف ائمه اطهار (علیهم السلام) مأمور به هدایت انسانها بهسوی کمال هستند. لذا پیروان این فرقه که مدعی سیروسلوک و ایمان حقیقی هستند باید صد در صد به مسائل شرعی پای بند باشند ولی متأسفانه زنان درویش این فرقه به بهانه یک پویش در اقدامی هماهنگ اقدام به کشف حجاب کردند و با کشف حجاب در مقابل دوربین حاضر شدند.
لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بر چهار تن از صحابه اطلاق میشد که عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر. این افراد از جمله کسانی هستند که در مسئله خلافت و امامت، حضرت علی (علیهالسلام) را خلیفه بلافصل پیامبر میدانستند با این وصف، و با توجه به این که نظریه شیعه در مسئله امامت به نصوص کتاب و سنت مستند گردیده است
جامعه فطرتاً روز به روز به سمت اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) متمایل میشد و گرایش پیدا میکرد و حکومت از این مطلب نگران بود. به تدریج سعی کردند با برجسته نمودن افراد سادهلوحی که با مشاهده دنیاپرستی خلفا و عمّال آنها از روی کجفهمی معنویت اسلام را در فرار ظاهری از دنیا و واگذار کردن دنیا به اهلش و به نوعی زهد و دوری از دنیا روی آورده بودند، سعی کردند خلاء معنوی اهل بیت (علیهم السلام) را در جامعه پر نمایند.
شیعه معتقد است که ولایت و امامت بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) منحصر به دوازده نفر است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طرف خدا به نام و نشان، تعیین کرده است.[3] با توجه به آنکه همه اقطاب صوفیه تا قرن هشتم سنی مذهب بودند و در قرن هشتم و نهم بود که در ایران تصوف بهصورت یک گرایش عمومی درآمد[4]، نمیتوان ولایتی که در میان اهل سنت مقبول است را با ولایت مصطلح میان شیعیان یکی دانست.
با توجه به روایات و مستندات، بطلان راه درویشی به خوبی روشن میگردد. طریق هدایت و رستگاری فقط از راه اهل بیت(علیهم السلام) و دستورهای آنان امکان پذیر است. راه اهل بیت(علیه السلام) توسط علما، مراجع تقلید و اسلام شناسان که متخصص این علم هستند، قابل دسترسی است و احتیاج به رمز و ذکر و شرکت در جلسات پنهانی نیست.
معاویه گرچه علی (علیه السلام) را دوست دارد ولی سلطنت را بیشتر از علی (علیه السلام) خواهان است و دوستدار آن است و احمد حنبل گرچه برای علی (علیه السلام) شعر میسراید اما حکومت و ولایتِ دیگران را به عهده دارد. اما مالک اشتر... این مالک است که ولایت علی (علیه السلام) را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی میکشد...
از عقاید سلسله صوفیه گنابادیه، مهدویت نوعیه است. براساس این نظریه علاوه بر مهدویت خاصه حضرت ولیعصر (عجل الله فرجه) فرزند امام عسکری (علیه السلام)، مهدویت نوعیهای وجود دارد که به اقطاب سلسله اختصاص مییابد و از آن به مهدی ظلی یا تبعی یاد میشود.