پیامبر اکرم (ص) درویش نبود

  • 1400/07/11 - 14:08
متصوفه در توهینی بزرگ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درویش خوانده و از ایشان به‌عنوان یکی از اقطاب سلسله خویش یاد می‌کنند. نورعلیشاه ثانی مدعی است که حضرت محمد (ص) انسان ناقصی بود که توسط حضرت ابوطالب (علیه السلام) به‌عنوان قطب وقت به کمال رسید. عزیزالدین نسفی نیز فقر در روایات را به درویشی تفسیر کرده و مدعی درویشی پیامبر (ص) شده است.
پیامبر درویش, پیامبر درویش نبود, پیامبر درویشان, الفقر فخری,

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اقطاب و بزرگان صوفیه را باید از بزرگ‌ترین مدعیان دروغین دانست. ایشان نه‌تنها خود را منتسب به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) کرده و ادعای نیابت از ایشان را دارند بلکه در توهینی بزرگ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درویش خوانده و از ایشان به‌عنوان یکی از اقطاب سلسله خویش یاد می‌کنند. چنانچه نورعلیشاه ثانی از اقطاب دراویش گنابادی می‌گوید: «حضرت (محمد صلی الله علیه و آله) خلیفه ابوطالب و ابوطالب خلیفه عبدالمطلب تا به آدم رسد.» [1] نورعلیشاه ثانی درجایی دیگر نیز ادعا می‌کند که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) انسان ناقصی بود که حضرت ابوطالب (علیه السلام) به‌عنوان قطب وقت، او را از نقص به کمال رساند. وی در این رابطه می‌گوید: «اگر سؤال شود که انبیاء تمام در اصلاب آباء و ارحام امهات مطهرند «و یطهرکم تطهیرا [سوره احزاب، آیه 33] شما را پاک و پاکیزه گرداند» و مطهرتر کلّ، محمد است، پس محتاج به مربی باشد، جواب گوییم که البته مربی داشت که او را از نقص به کمال رسانید و مربی آن حضرت باید کامل باشد. لذا از پستان ابی‌طالب شیر خورد و در تربیت ابی‌طالب بود و سال‌ها خدمت ابی‌طالب نمود که قطب وقت بود.» [2]

عزیزالدین نسفی از بزرگ‌ترین صوفیانی است که در کتاب انسان کامل خود مدعی درویش بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است. وی درباره این ادعای خود می‌گوید: «پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) درویشی اختیار کرده است از جهت آنکه خاصیت‌های درویشی و توانگری را دیده و دانسته است و به امت می‌گوید که هرکه راحت و آسایش می‌خواهد، در دنیا و آخرت باید که درویشی اختیار کند و هرکه تفرقه و پراکندگی و بلا و عذاب می‌خواهد، در دنیا و آخرت باید که توانگری اختیار کند.» [3] نسفی برای اینکه بتواند ادعای خویش را ثابت کند این حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که می‌فرماید: «یَدْخُلُ الْفُقَرَاءُ الْجَنَّةَ قَبْلَ الاَغْنِیَاءِ به خمس مِائَةِ عَام [4] فقرا پانصد سال قبل از اغنیا وارد بهشت می‌شوند». [5] را به‌عنوان شاهد ادعای خود ذکر کرده و با تحریف و تأویل و تفسیر به رأی این حدیث آن را این‌گونه تفسیر کرده است که: «رسول می‌فرماید که درویشان امّت من پیش از توانگران، به پانصد سال در بهشت روند». [6]

وی همچنین در جای دیگر از این کتاب، به‌صورت صریح فقر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به درویشی تعبیر کرده و می‌گوید: «ای درویش اگر این مقام بزرگ نبود، پیغمبر ما (صلی الله علیه و آله) به این مقام فخر نمی‌کرد و نفرمودی که: «الفقر فخری» و اگر این مقام بزرگ نبود، پیغمبر از خدا این مقام را نمی‌خواست «اللّهمّ احینی مسکینا و احشرنی فی زمرة المساکین.»[7] در حالی متصوفه و خصوصاً نسفی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را درویش می‌خوانند و واژه فقر را به درویشی تعبیر و تفسیر کرده‌اند که اولاً جدای از صحت‌وسقم روایت الفقر فخری، باید گفت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این حدیث را در زمان فشارهای اقتصادی بیان کردند تا در کنار فقیران جامعه باشند. همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این حدیث در مقام مقایسه خویش با سایر پیامبران الهی (علیهم السلام) می‌باشد.

ثانیاً طبق چه استدلالی صوفیه واژه فقر در روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را تعبیر و تفسیر به درویشی کرده‌اند؟

ثالثاً اگر بپذیریم که مراد از فقر در این روایات به معنای درویش و درویشی است، پس در روایتی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: «اللّهُمّ إنّی أعوذُ بکَ مِن الکُفرِ والفَقرِ، فقالَ رجُلٌ: أیَعدِلانِ؟ قالَ: نَعَم [8] بار خدایا! من از کفر و فقر به تو پناه می‌برم. مردی عرض کرد: آیا این دو باهم برابرند؟ فرمود: آری.» اگر طبق همان قاعده صوفیه فقر به معنای درویشی باشد پس باید گفت که درویشی هم با کفر برابر است و حضرت نیز از دست کفر و درویشی به خداوند متعال پناه برده است.

پی‌نوشت:
[1]. گنابادی ملاعلی (نورعلیشاه ثانی)، صالحیه، چاپ سوم، 1351 شمسی، ص 200، حقیقت، ص 223
[2]. همان، ص 255
[3]. نسفی، عزیزالدین، انسان کامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1341، ص 329
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح غفاری و آخوندی، نشر دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، ج 2، ص 30، حدیث 4
[5]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات دار احیاء التراث العربی، لبنان، جلد 69، ص 48
[6]. نسفی، عزیزالدین، انسان کامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، انستیتو ایران و فرانسه، 1341، ص 330
[7]. همان، ص 331
[8]. محمدی ری‌شهری، محمد، منتخب میزان الحکمه، ترجمه شیخی، نشر دارالحدیث، قم، 1392، ص 448

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.